مقاله ها

1400/10/28
نویسنده : سیدسعید میرواحدی
hc8meifmdc|2010A6132836|Articlebsfe|tblEssay|text_Essay|0xfbffc54502000000ca09000001000800

چالش‏های مدیریت برند در صنعت خودرو

 

مرکز مطالعات و برنامه‏ریزی استراتژیک سایپا

سیدسعید میرواحدی

Mirvahedi@saipacorp.com

 

 

ممکن است بپرسید چرا برند را به فارسی ترجمه نکرده‏ام؟ باید گفت کلمه مناسبی در مفهوم برند که ترکیبی از نام محصول، نوع و مدل آن است، در ادبیات بازاریابی وجود ندارد. البته ترجمه‏هایی نظیر مارک، نشان، نام تجاری و غیره هست اما هیچ کدام مفهوم برند را نمی‏رساند بنابراین مناسب دیدم از خود کلمه برند استفاده کنم؛ ضمن این که برند به خودی خود در ادبیات بازاریابی جا افتاده است.

تقریبا تمامی خودروسازان برای سودآور ماندن در بازار بیرحم رقابت جهانی، از طریق افزایش مشتریان و ظرفیت تولیدی عمل می‏کنند. در آینده‏ای نزدیک نجات یافتگان این رقابت، شرکت‏هایی خواهند بود که یا بتوانند خود را با برند سرآمدشان معرفی کنند و یا محصولاتشان را با قیمت کمتر و کیفیت بهترارائه دهند. اگر شرکت‏ها مصمم به دنبال کردن یکی از این دو استراتژی نباشند، محکوم به شکست خواهند بود. هیوندای و کیاموتور اعلام کرده‏اند که قصد دارند تا سال 2010 به جمع پنج شرکت خودروساز برتر جهان بپیوندند. تاتاموتور و ماروتی نیز دست به صادرات گسترده محصولاتشان زده‏اند. چری، جیلی و گروه خودروسازی شانگهای چین هم قصد دارند تا 10 سال آینده از جمله صادرکنندگان برتر جهان باشند. بنابراین رقابت سخت است، ضمن این‏که شرکت‏های مذکور معمولا از استراتژی قیمت کم و کیفیت بالا استفاده می‏کنند.

در بازاری که به سوی اشباع شدن پیش می‏رود و در حالی که فعالیت‏های فروش به سمت رقابتی شدن در حرکت است، تخفیف‏های تجاری و فعالیت‏های گسترده برای حفظ مشتریان فعلی ضروری است. شرکت‏هایی مثل بی‏ام‏و، تویوتا، نیسان، PSA و پورشه به این ضرورت‏ها واقفند.

 

قدرت و ارزش برند

رفتار مشتریان خودرو اغلب تحت تاثیر احساساتشان و نیز برند خودروسازان است. آنها معمولاً هنگام خرید با ویژگی‏های خودرو کاری ندارند؛ برای آنها «برند» مهم است. در این گیرودار اگر خودروسازی برند سرآمد داشته باشد و خودرویی با کیفیت بالا عرضه کند، در بازار رقابت، متمایز از دیگران است.

خودروسازان پیوسته رقبایشان را زیر نظر دارند و برای پیشی گرفتن از آنها ویژگی‏ها و تکنولوژی محصولاتشان را در تعهد برندشان بروز می‏دهند. مثلاً شعار بی‏ام‏و «خودرویی برای نهایت رانندگی» است. در واقع این شعار تمام تعهد برند بی‏ام‏و است یعنی قصد دارد خودرویی عرضه کند که با کیفیت و تکنولوژی فوق‏العاده خود، نهایت لذت در رانندگی را برای مشتریانش به ارمغان آورد. توجه به این نکته ضروری است که صرف داشتن محصول عالی، موفقیت در بازار را تضمین نمی‏کند. خودروسازان برای موفقیت در بازار نیازمند هر دو جنبه تمایز در محصول و ارزش برند هستند. مثلاً در بازار خودروی امریکا 267 برند وجود دارد. در بخش خودروهای SUV نیز بیش از 78 برند وجود دارد که انتظار می‏رود که ظرف دو سال آینده به بیش از 100 برند برسد. انتظار می‏رود همین پدیده در ژاپن و برخی از کشورهای اروپایی و آسیایی نیز رخ دهد. قدر مسلم تمامی این شرکت‏ها دارای محصولاتی با کیفیت و البته با قیمت رقابتی خواهند بود لذا ارزش برند و متمایز بودن آن باعث نجات خودروسازان در این جنگ رقابتی خواهد بود. از سوی دیگر در چنین بازاری، مشتریان به هنگام خرید گزینه‏های زیادی پیش رو دارند اما برخلاف انتظار، کثرت نام‏های تجاری مشتریان را گیج نخواهد کرد؛ برعکس به آنان کمک می‏کند که بهترین خودرو را با توجه به نیاز و بودجه‏شان انتخاب کنند.

 

تعریف مدیریت برند

مدیریت برند به کارگیری تکنیک‏های بازاریابی برای محصول یا خط محصولی خاص است. مدیریت برند به دنبال افزایش ارزش برای مشتری و در نهایت افزایش حجم فروش است. بازاریابان، مدیریت برند را ابزاری برای افزایش کیفیت موردنظر مشتری و افزایش خرید و ایجاد وفاداری در مشتریان می‏دانند. یکی از مهمترین مزیت‏های مدیریت برند برای شرکت این است که می‏توان در بازاری خاص بدون از دست دادن مشتریان، بر قیمت کالاها و خدمات افزود. در واقع مدیریت برند ابزاری در جهت متمایزسازی است. ارزش برند نیز به میزان سودآوری ایجاد شده برای شرکت اشاره می‏کند. این افزایش سودآوری می‏تواند ترکیبی از افزایش فروش و افزایش قیمت باشد.

 

ویژگی‏های یک برند مناسب

ویژگی‏های یک برند مناسب را می‏توان در موارد زیر خلاصه کرد:

1. برند باید مزایای محصول را توصیف کند.

  1. برند باید گیرا، رسا و گویا باشد و در یادها بماند.
  2. برند محصول باید مناسب با فعالیت شرکت یا تصویر ذهنی از محصول باشد.
  3. برند محصول نباید محدودیت قانونی داشته باشد.

ضمن این که در بازاریابی بین‏الملل و بحث صادرات، توجه به این نکته ضروری است که برند محصول مغایر با برخی اصول اخلاقی نبوده و یا حتی معنی نامناسبی به زبان کشوری که قصد صادرات به آن را داریم، نداشته باشد.

نام تجاری می‏تواند به انواع مختلفی تقسیم شود:

  • برند پیشرو که معمولاً قیمتی بیش از سایر کالاهای مشابه دارد.
  • برند اقتصادی که برای بازارهایی که کشش قیمتی بالایی دارند، طراحی شده است.
  • برند رقابتی که برای بازارهای با رقابت شدید طراحی می‏شود.

«برند» نمادی از صداقت، تعهد به کیفیت، درستی و استحکام (البته در صنعت خودرو) است. مدیریت برند بر این نکته که ایجاد برند قدرتمند برای یک شرکت ضروری است، بسیار تاکید می‏کند، در ضمن شرکت باید سازگاری فعالیت‏هایش را با تعهدات برند خود تضمین کند.

در سال‏های اخیر برخی از خودروسازان با تمرکز بر مسائل مالی نظیر سود و بازگشت سرمایه، به دست خود،‌ برندشان را تخریب کردند. این اتفاق پیامد تولید انبوه با محوریت تامین‏کننده‏ها بود.

در واقع ماجرا از این قرار بود که با توجه به نیاز بازار، خودروسازان احساس کردند باید با تمام توان تولید کنند بنابراین به صورت گسترده و افراطی بر تامین‏کنندگان قطعات و مواد اولیه‏شان افزودند و نمایندگی‏ها را تشویق کردند که تا حد امکان مشتری جذب کنند. به موازات اشباع بازار، فروش نیز روز به روز سخت‏تر می‏شد، بنابراین راهکار بعدی استفاده از برنامه‏های تخفیفی و محرک‏های فروش بود تا موجودی‏های انبار کاهش یابد. در نهایت، این چرخه نادرست باعث شد شرکت‏های خودروساز قادر به ادامه تولید با تمام ظرفیت نباشند زیرا تولید با تمام ظرفیت، از کیفیت محصول و قطعات به شدت می‏کاست و تعهدات برند را نادیده می‏گرفت. در چنین شرایطی ذهنیت مردم درباره برند برخی خودروسازان تضعیف شد و آنها زیان‏های بسیاری را از محل تخریب برند متحمل شدند. برخی شرکت‏ها نیز محصولاتی را تولید می‏کردند که قادر به انجام تعهدات مربوط به آن نبودند که این موضوع ضربه سنگینی به سهم بازار این خودروسازان وارد آورد.

 

تخریب و تضعیف      افت کیفیت            فشار بر تامین‏کنندگان      تصمیم‏گیری برای تولید

برند                و سخت‏تر شدن           و افزایش              با تمام ظرفیت     نیازبازار

              فروش                  تعداد آنها

 

با عبرت از این اشتباه بزرگ، خودروسازان تصمیم گرفتند تا برندشان را احیا و آن را ارزیابی کنند. مدیران هوشمند مصمم شدند در زمینه توسعه برند و توجه به کیفیت محصولات و ارائه خدمات موثر بر مشتریان سرمایه‏گذاری کنند. آنها می‏دانستند که با سرمایه‏گذاری در خصوص توسعه برند می‏توانند مشتریانی وفادار دست و پاکنند و این مشتریان حتی حاضرند قیمت‏های بالاتری هم برای محصولاتشان بپردازند. پس با مقایسه‏ای ساده دریافتند که مشتری وفادار برابر است با سودآوری شرکت.

 

پنج کلید اصلی مدیریت برند

پنج کلید اصلی مدیریت برند که خودروسازان می‏بایست در اولویت قرار دهند، عبارتند از:

1. برند ارزش استراتژیک دارد. به این معنا که خودروسازان نیاز دارند برنامه‏ای بلندمدت و استراتژیک برای ترویج و توسعه برند خود داشته باشند. ایجاد چنین برنامه‏ای ارزش برند را به عنوان یکی از مهمترین دارایی‏های شرکت تضمین می‏کند.

  1. ایجاد برند منحصر به فرد، از بی‏هویت شدن محصول و جنگ قیمتی آن جلوگیری می‏کند.
  2. برای جهانی شدن نیازمند ایجاد برند جهانی هستید.
  3. مدیریت برند باعث ایجاد همدلی سازمانی و به اشتراک گذاری دانش به دست آمده در سطوح سازمان می‏شود.

برخی از خودروسازان با ایجاد ساختارهای IT (تکنولوژی اطلاعات) باعث تسریع این کار شده‏اند. این شرکت‏های پیشرو بیشتر برای تقسیم اطلاعات ارزش قائلند تا جمع‏آوری آن. شعار آنان این است: «اطلاعات و دانش هنگامی که به اشتراک گذاشته شود، قدرت ایجاد می‏کند».

  1. مدیریت برند باعث تبدیل استراتژی شرکت از بازاریابی «قیمت محور» به بازاریابی «ارزش محور» می‏شود. باید توجه داشت که قیمت‏گذاری فقط بخشی از فرایند ایجاد ارزش برای مشتری است. روند رو به رشد بازاریابی الکترونیکی و فناوری‏های موسوم به IT باعث شده است که مشتریان بتوانند به راحتی قیمت خودروها را در اینترنت چک کرده و ویژگی‏های خودروهای مورد علاقه‏شان را در سایت‏های مختلف مشاهده کنند. این عامل نیز صنعت خودرو را برای ارائه قیمت‏هایی شفافتر و حرکت به سوی قیمتی بدون چانه‏زنی و تخفیف، در منگنه قرار می‏دهد. در این شرایط هدف نهایی خودروسازان داشتن مشتریانی است که از برند آنها تقدیر کنند و بابت خرید محصولاتی با برند موردنظر پول بپردازند، نه این که خرید به واسطه تخفیف‏ها و محرک‏های ارائه شده ازسوی خودروساز صورت گیرد.

 

تسخیر بازارهای خاص

با توجه به حجم تولید و گسترش بازار، مشتریان گزینه‏های فراوانی پیش رو دارند. در هر بخش از بازار، حجم فروش محصولات تغییر کرده است بنابراین برای نجات از شکست، خودروسازان استراتژی‏های جدیدی تدوین کرده‏اند. یکی از این استراتژی‏ها تسخیر بازارهای خاص است. به تازگی برخی مدیران شرکت‏های خودروسازی علاقه زیادی به بازار خودروهای لوکس نشان داده‏اند. این بخش از بازار معمولاً حجم تولید پایینی دارد ولی سودآوری آن بالاست. یکی از دلایل اصلی این علاقه، توانایی شرکت‏های مذکور در قاپیدن و به دام انداختن مشتریان این بخش کوچک از بازار است. بی‏ام‏و، پورشه، لکسوس و مرسدس بنز همگی چنین محصولاتی تولید می‏کنند که واقعاً رشک‏برانگیز است.

شورلت، نیسان و فولکس واگن نیز از این استراتژی‏ها استفاده می‏کنند و چشم‏انداز و برنامه‏های عملیاتی مشخصی برای بازارهای خاص دارند. مدیران برند در این شرکت‏ها، هر یک از تولیدات را در بازار مخصوص خود مدیریت می‏کنند و تا زمانی‏ که محصولات به حجم فروش مورد انتظار دست یابند، این رویکرد را ادامه می‏دهند.

بازاریابی محصولات، ساختاری عمودی دارند ولی بازاریابی برند دارای ساختاری افقی است که بر پایه سبک زندگی بنا نهاده شده است زیرا مشتریان اتومبیلی انتخاب خواهند کرد که مطابق با سبک زندگی آنان باشد. در مقابل، مدیران برند نیازمند آگاهی از خواسته‏های مصرف‏کنندگان و تدوین اهداف و استراتژی‏هایی هستند که این خواسته‏ها را برآورده کند.

 


جدول 1- مقایسه استراتژی‏های «محصول محور» و استراتژی‏های «برند محور»

عناصر بازاریابی         با محوریت محصول              با محوریت برند 

محصول              تولید براساس تقاضای بازار             محصول پاسخگوی نیاز

هدف: افزایش حجم فروش              مشتری است.

و سود                        هدف: بهبود رضایت مشتری

قیمت               تخفیف پس از ارائه حداکثر قیمت         ارائه قیمت بهینه براساس نتایج

تحقیقات

تبلیغات            تاکید بر ویژگی‏های محصول               تاکید بر مزایای محصول برای مشتری

              برنامه: تبلیغ بسیار در هنگام معرفی         برنامه: تبلیغ برند به هنگام معرفی

محصول جدید                   محصول و سرمایه‏گذاری متناسب

برای تبلیغات در خلال منحنی عمر

محصول

فعالیت‏های ترویجی   اولویت: افزایش فروش در کوتاه‏مدت       اولویت: بهبود وفاداری به برند

و تشویقی

مدیریت کانال‏های         فاکتور کلیدی: اهمیت تاکتیک‏های         فاکتور کلیدی: بهبود ظرفیت‏های

توزیع              لجستیک مثل تامین و انبارداری و غیره        استراتژیک قابل رقابت که به تقویت

برند منجر شود مثلاً زمان سفارش تا

تحویل خودرو کاهش یابد.

 

 

انواع رویکردهای مدیریت برند

مدیریت برند، مکانیسمی برای تشویق مشتریان به منظور انتخاب محصولات شرکت است و به شرکت این توانایی را می‏دهد تا محصولاتش را در بازار متمایز کند.

شرکت‏های خودروسازی با توجه به فرهنگ سازمانی، اندازه، پیچیدگی خطوط تولید، وضعیت بازار و سایر فاکتورهای مرتبط، یکی از سه رویکرد معمول مدیریت برند را مورد استفاده قرار می‏دهند.

رویکرد مدل رسمی: تولیدکنندگان بزرگی همچون جنرال موتورز، فورد و نیسان که دارای چندین خط تولید هستند، معمولاً از رویکردی که «مدل رسمی» نامیده می‏شود، استفاده می‏کنند. این مدل برپایه درخواست زمان‏سنجی شده استوار است؛ به این معنا که عرضه محصولات متنوع با برندهای منحصر به فرد به بازار، براساس نیاز بازار و کنترل فعالیت‏های بازاریابی صورت می‏گیرد یعنی برای هر محصول با برند خاص یک تیم مدیریت برند تشکیل می‏شود و این تیم‏ها برای جلوگیری و اجتناب از همپوشانی و دوباره‏کاری‏ها، فعالیت‏های بازاریابی را کنترل و متناسب با جو بازار محصولات را عرضه می‏کنند. با این کار هم بازار کنترل می‏شود و هم فعالیت‏های بازاریابی هر محصول منحصر به آن می‏شود. در این شرکت‏ها برای پشتیبانی صحیح از کلیه محصولات و برندها، ساختاری ایجاد می‏شود که تیم‏های مدیریت برند بتوانند با یکدیگر تعامل داشته باشند تا سرمایه‏های ذهنی افراد و برنامه‏ها و عملیات به اشتراک گذاشته شود.

رویکرد مدل جانمایی شده: رویکرد دوم، مدل جانمایی شده نامیده می‏شود. این رویکرد درون سازمانی است و تیم توسعه محصول تلاش می‏کند که محصولات را مطابق با ویژگی‏های تعریف شده برای آن طراحی کند. در واقع در این رویکرد، استراتژی‏های سازمان از طریق محصولات تعریف و تبیین می‏شود. این رویکرد در شرکت‏هایی مثل ولوو، بی‏ام‏و و کرایسلر پیاده شده است. در این شرکت‏ها برندها به صورت هوشمندانه‏ای مدیریت می‏شود. عملکرد این شرکت‏ها، آنها را شرکت‏هایی محصول محور معرفی می‏کند. تفکر آنها برپایه داشتن محصولاتی با طراحی برجسته، عملکرد خوب و ایمنی، استوار است. در واقع برای آنها مدیریت برند چیزی نیست جز ابزاری برای رقابت.

رویکرد مدل تجربی: رویکرد سوم «مدل تجربی» است. در واقع این مدل تطبیق بهترین کارکرد مدیریت برند با عناصر یک شرکت است. این مدل چیزی شبیه مدیریت اقتضایی است یعنی استراتژی‏هایی به کار گرفته می‏شود که به بهترین شکل با ویژگی‏های سازمان متناسب است. تویوتا خودروسازی است که از این مدل استفاده می‏کند. شرکت‏هایی که از این مدل بهره می‏برند، ابتدا تئوری‏های برند، استراتژی‏ها و تاکتیک‏های آن را یاد می‏گیرند و سپس با آزمون و خطا این عناصر را اجرا می‏کنند. انگیزه آنان برای اجرای این آزمون و خطاها، به آگاهی آنها در مورد نفوذ تدریجی تفکر مدیریت برند در صنعت خودروسازی برمی‏گردد. معمولاً این نوع شرکت‏ها صرفاً تاکتیک‏هایی را که برای شرکتشان مفید است، انتخاب می‏کنند و استراتژی‏هایشان را با توجه به تجربیات دیگران برمی‏گزینند و از موفقیت‏ها و شکست‏های سایرین درس می‏گیرند.

قابل ذکر است که سیستم مدیریت برند باید همراه با اهداف شرکت و درجهت ترجیحات مشتری برای محصولات شرکت ارتقا یابد.

 

رفتار جدید مشتری

چرا مشتری به یک نوع برند، بیشتر توجه می‏کند؟

یک برند تعهدات آن را منعکس می‏کند و روشن است که مشتری، یک برند خاص را (که خرید او را به شدت تحت تاثیر قرار می‏دهد) ترجیح می‏دهد.

شرکت تویوتا از سوی مشتریان بسیاری، به عنوان عرضه‏کننده محصولاتی با کیفیت بالا و مورد اطمینان شناخته شده است، در نتیجه قادر است وفاداری مشتریانش را با برجسته‏کردن ویژگی کیفیت مستمر جلب کند. تعهد تویوتا این است که هرگز مشتریانش را ناامید نمی‏کند و محصولاتش ایمن و مطمئن است و مشتریانش احساس امنیت می‏کنند. همچنین مشتریان بی‏ام‏و محصولات این شرکت را برای تجربه «خودرویی برای نهایت رانندگی» می‏خرند. تعهد بی‏ام‏و همین شعار است. برای شرکت‏هایی همچون تویوتا، هوندا و بی‏ام‏و نیز قدرت غلبه برند باعث افزایش فروش می‏شود اما در مقابل، وضعیت شرکت‏های ضعیف که کیفیت پایین‏تر، طراحی ضعیف‏تر و خطوط تولید قدیمی دارند در بازار رقابت دشواراست.

فرایند رفتار خرید خودرو تقریباً در تمامی کشورها مشابه است. وقتی قرار است خودرویی انتخاب شود، ابتدا مشتری 5 تا 6 گزینه برند در ذهن دارد سپس این نام‏ها را با کسب شناخت کامل و توجه محدود می‏کند و در نهایت برای خرید یک محصول تصمیم می‏گیرد.

اگر یک سیستم مدیریت برند بتواند در تمامی این فازها نیاز مشتریان را برآورده کند و قادر به هدایت آنها باشد، موفق به خلق مشتری خواهد بود.

 


فرایند رفتار خرید خودرو

 

خرید         محدودکردن        توجه         شناخت کامل       شناخت اولیه

         انتخاب

 

 

    رجحان برند                     مقتضیات برند

 

 

 

تجربه مصرف         انتخاب برند   انتخاب برندهای     انتخاب نوع          احساس نیاز

                        ممکن برای خرید          خودرو مثلاً          (برای خرید

                                      کلاس A|B|...        خودرو)

 

 

 

آیا حداقل انتظارات تمایز، ویژگی‏ها و        وضعیت برند در       ذهنیت مشتری      انگیزه

برآورده می‏شود و         وضعیت ظاهری آن     این بخش بازار       در مورد برند          مشتری

یا بیش از آن است؟ چگونه است؟         چگونه است؟ آیا       چگونه است؟              چیست؟

                             حداقل نیازها را

                             برآورده می‏کند؟

 

سوالات اساسی

 

 

شرکت‏های خودروساز به صورت سنتی 90 درصد از بودجه بازاریابی خود را صرف بازاریابی وسیع برای تاثیرگذاری در فرایند خرید و اعطای تخفیف‏ها و محرک‏های بازاریابی می‏کنند.

جالب است بدانید که خودروسازانی مانند بنز و تویوتا با تغییر نگرش بازاریابی سنتی از طریق اجرای برنامه‏های CRM و مدیریت برند توانسته‏اند به بالاترین نرخ تبدیل مشتری معمولی به مشتریان وفادار دست یابند و از این طریق فروش بیشتری داشته باشند؛ بدون این که بر تعداد مشتریان خود بیفزایند.

 

 

 


                        تحقیقات تجاری و

مشتری معمولی       نتیجه         محرک‏های بازاریابی  اهرم           بازاریابی سنتی

 

 

 

         نرخ تبدیل

 

                        بهبود ارتباطات با

مشتری وفادار       نتیجه         مشتری (CRM)         اهرم          مدیریت برند

 

 

 

برای دستیابی به تمایز از طریق مدیریت برند، خودروسازان باید فرایند تحقیقات بازاریابی و تلاش‏های برتر بازاریابی را به صورت پیوسته انجام دهند و در این میان برنده نهایی شرکتی خواهد بود که قدرت و برتری برندش در تمامی فرایندهای رفتار خرید مشتریان، سهم ذهنی بیشتری را به خود اختصاص داده باشد.

 

برندهای برتر

مجله بیزینس ویک در شماره آگوست خود نام 100 برند برتر جهان را منتشر کرده است. در بین 100 نام برتر فقط 10 خودروساز وجود دارد که پنج خودروساز آلمانی، سه خودروساز ژاپنی، یک خودروساز امریکایی و یک خودروساز نیز کره‏ای هستند. نکته قابل توجه این است که شرکت جنرال موتورز در میان 100 برند برتر دنیا جایی ندارد. از مهمترین عوامل عدم حضور این شرکت در میان 100 برند برتر جهان، می‏توان به تمرکز این خودروساز بر تولید 13 برند اشاره کرد. جنرال موتورز با این کار نتوانست تمایز برندش را حفظ کند و ذهنیت مشتریان را در مورد آن بهبود بخشد بنابراین جایگاه خود را در میان بزرگان برند از دست داده است. نام خودروسازان و رتبه آنها در جدول زیر آمده است.

 


خودروساز     رتبه سال     رتبه سال

         2004     2005     کشور             توضیحات

 

تویوتا       9        9        ژاپن     ذهنیات مردم درباره تویوتا بهتر و بهتر شده

است و این موضوع به دلیل تلاش‏های تویوتا

برای تولید خودروهای هیبریدی بوده است.

 

مرسدس        11       11       آلمان    مشکلات کیفی و اشتباهات استراتژیک، فروش

بنز                              بنز را به مدت دو سال کاهش داده است.

 

بی‏ام‏و        17       16       آلمان     

 

هوندا        18       19       ژاپن    

 

فورد         19       21       امریکا   فشار رقابت بر بازار خودروهای سواری، حاشیه

سود این شرکت را نیز کاهش داده است.

 

فولکس        48       56       آلمان    برخی مشکلات در طراحی باعث کاهش رتبه 

واگن                                  این شرکت شده است.

 

پورشه        74       76       آلمان

 

آئودی        81       79       آلمان

 

هیوندایی         84       کره این شرکت، پرشتاب‏ترین خودروساز در عرصه 

جنوبی     مدیریت برند است.

 

نیسان        90       85       ژاپن

 

 


منابع

1. Abeam-na.com

2. مقاله The challenge of Brand Management in auto industry  چاپ شده در روزنامه Nikkan kogyo shinban

3. مجله Business Week شماره اول آگوست 2005 صفحات 90 تا 94

4. روستا، احمد و همکاران ـ مدیریت بازاریابی ـ انتشارات سمت ـ چاپ دوم 1376

 


طراحی وب سایتفروشگاه اینترنتیطراحی فروشگاه اینترنتیسیستم مدیریت تعمیر و نگهداریسامانه تعمیر و نگهداری PM سامانه جمع آوری شناسنامه کامپیوتر سیستم جمع آوری شناسنامه کامپیوتر سیستم مدیریت کلان IT طراحی وب سایت آزانس املاک وب سایت مشاورین املاک طراحی پورتال سازمانی سامانه تجمیع پاساژ آنلاین پاساژ مجازی

جدیدترین مقاله ها

نام : *

پیغام : *