مقاله ها

1400/11/03
نویسنده : فرهاد امام جمعه
hc8meifmdc|2010A6132836|Articlebsfe|tblEssay|text_Essay|0xfbff017d02000000de02000001000300

بسمه تعالی

 

 

 

دیدگاه: توسعه ی فرهنگی، ضرورت ها و آسیب شناسی آن

 

 

 

نگارش:

دکتر فرهاد امام جمعه

استاد یار دانشگاه، زمستان 1385

 

 

 

 

        اگر در یک تعبیر ساده بخواهیم توسعه را تعریف نمائیم می توان گفت: توسعه یعنی حرکت از شرایط و عرصه های دشوار و ناگوار زندگی به عرصه ها و ارزش های بهتر و موفق و عالی در سبک زندگی. آن گاه که انسان به واقع از برخی مسائل و شرایط فرهنگی، اقتصادی و سیاسی به واقع رنج می برد و آزار و اذیّت می شود در نتیجه در فکر ایجاد تحوّل و بهبود مثبت و بهتر و موفق آن شرایط می افتد و می خواهد آن را دگرگون و یا اصلاح خواه بنیادی و یا جزئی نماید تا موجبات حل آن مسائل و تنگناها و آزادی از شرایط رنج دهنده و فرساینده فراهم شود. در این صورت فرآیند توسعه به معنای تغییر از الگوها و ارزش های نابسامان و پس مانده و بی اعتبار به سوی الگوها و ارزش های معتبر و پیش رفته و سامان دهنده ی زندگی اتّفاق می- افتد.

         این فرآیند از ویژگی طبیعی، خودجوش و فطری برخوردار است. یعنی انسان در صورتی که در معرض  تهاجم و حمله ی اطّلاعات، الگوها و تصوّرات و القائات کاذب و گوناگون قرار نگیرد به نحو خلّاق وقتی که در موقعیت "مسئله" قرار می گیرد، "عقل" راه حلی را اعتبار می کند و سپس آن را "آزمون" می نماید. اگر آن "راه حل" جواب بدهد تبدیل به "الگو یا شیوه ی فرهنگی" می شود. امّا اگر جواب ندهد راه حل دیگری اعتبار می شود؛ تا زمانی که بهترین گزینه انتخاب شده و سپس تبدیل به ارزش و هنجار فرهنگی رفتار انسان بگردد. امّا این نکته بیشتر از یک حالت تجریدی و انتزاعی و ذهنی برخوردار است.[1] اکثر انسان ها با تصوّرات علائق و توهّمات و منافع و امیال و تعلّقات شان به هم دیگر ور می روند و در کار هم دخالت می کنند؛ و از این رو سر رشته ی کلاف حیات سالم و طبیعی فرهنگی همدیگر را گاه "کور" و گاه دچار "کژروی" و" سردرگمی" و نیز گرفتار "ازخودبیگانگی" می نمایند. از این جاست که مسائلی مانند: پس ماندگی ، بحران رفتار و اخلاق فرهنگی ، عدم توفیق در شخصیّت فرهنگی و نیز انسداد فرهنگی و حتّی میدان یابی تهاجم فرهنگی قابل تحلیل و آسیب شناسی می شود. آن هنگام که نگذاریم آدم، آدم باشد؛ نگذاریم "خودش" باشد ؛ و نگذاریم آدم ها حیات طبیعی و فطری و خلّاق ذهنی و روحی شان را متجلّی سازند در نتیجه لحظه های پس ماندگی، سردرگمی، ازخودبیگانگی، کژروی، و کردارهای کاذب و گاه کوردلانه و تهوّع آور در رفتار واقعی فرهنگی و اجتماعی مردم فرا می رسد و می توان علائم و نشانه های آن را آسیب شناسی نموده و تشریح کرد.

 اگر چه نگارنده به "آمستردام" مسافرت نکرده است؛ اما می گویند در یکی از میدان های شهر آمستردام مجسمه ی انسانی را طراحی و نصب کرده اند به صورت" شکسته". دست و پا و سر و گردن و فک و سینه و شانه و.... شکسته ولی به نحو کج و و معوجی به هم وصل شده و نمای کلی را به شکل انسان به وجود آورده است. به تحلیل برخی صاحب نظران این مجسمه، تصویر انسان در جامعه و فرهنگ امروز است. الگوها و اطّلاعات افراطی و یا تفریطی و نیز خواسته های القائی متغیّر از سوی گروه ها و صنف ها و قشر های متفاوت، گاه آن چنان ضربه ای بر پیکره ی انسانی زده است که در واقع دست یا پا و یا سر و گردن و یا ممکن است جای دیگر از شخصیّت واقعی انسان را بشکند و دستاویز و بازیچه ی غیر حقوق اصلی خود انسان قرار دهد؛ و انسان را از یک حیات عالی همراه با عشق به سوی تعالی و تکامل منسجم مادّی و معنوی دور کند.

      سوال این است که چه نوع اطّلاعات و خواسته های القائی کاذب فرهنگی هستند که انسان امروز را به لحاظ نیاز به فرهنگ "سالم و خود جوش و خلّاق و آزاد"، دچار فروبستگی، شکست و فرسایش و گاه انهدام می نماید و به جای توسعه در واقع به سوی عقب ماندگی، پوسیدگی و انحطاط بسیار پست (اسفل السافلین) می کشاند؟

      به گمان نگارنده برای آن که بتوانیم بحث علمی و اظهار نظری را در قالب یک جور "تیپ شناسی" فرهنگی و اجتماعی ارائه نمائیم بهتر است دسته بندی نوعی را به شرح ذیل بیان نمائیم:

 

    1. در بخش آموزش و پرورش، آسیب و شکست شخصیّت فرهنگی انسان آن جاست که نمی گذاریم و نمی خواهیم و گاه به نحو عادتی، عمد و قصد کرده یا به گونه ای عمل می کنیم که نمی گذاریم انسان ها آنچه طالبند و استعداد رشد و نمو در آن را دارند " یاد" بگیرند. گاه ایشان را آن چنان در داغ الگوهای رقابتی در جهت گرفتن نمره و یا بدست آوردن پرستیژهای ظاهری قرار می دهیم که خواسته و ناخواسته، مجبور به حفظ پر فشار اطّلاعات و خواندن مکتوباتی می شوند که به نحو آزاد و علاقه ی خود جوش و کنجکاوی فکری، هیچ گونه حسّاسیتی به آنها ندارند. امّا مقیّد می شوند تبدیل به ذخیره یا کیسه ی اطّلاعات غیر کنجکاوانه و کلیشه ای یک طرفه بشوند؛ و هیچ گونه ارتباط دو طرفه و خلّاقی با آنها برقرار ننمایند تا آن جا که بتوانند در جهت جرح و تعدیل و یا نقد و بررسی آن اطّلاعات و یا تبدیل آن به مهارت های فنّی و صنعتی و حتّی مهارت های زندگی عمل کنند. امّا چرا شاهد این گونه جنبش ها و پویش ها در عرصه ی نظام آموزش رسمی جامعه نیستیم؟ برای آن که اکثر افراد در جریان تحصیل بیشتر به یک گونه ی ارتباط غیر آزاد و غیر خلّاق و غیر جذّاب و فارغ از انتخاب های کنجکاوانه ی معرفتی و نیز به صورت یک سویه ی اجباری در تعالیم رسمی ارتباط برقرار می نمایند و از این رو متاسفانه با حقیقت و جان اصلی و درونی اطّلاعات مفید علمی (و یا دینی، فلسفی و هنری) بیگانه می شوند.

     2. در بخش معاشرت و روابط اجتماعی- انسانی، آسیب و شکست شخصیّت فرهنگی انسان آن جاست که خواه در ارتباط دوستی و یا دوست یابی و نیز در رابطه ی خانوادگی و خویشاوندی، الگوی ارتباط بر اساس هرکدام مضامین زیر باشد:

1-2 - کلیشه ای، عادتی و غیر خلّاق؛

2-2-  اجباری و اکراه آمیز بر اساس محذوریت ها، و تعارفات سنّتی و تشریفاتی؛

3-3-  افراطی و تکراری.

         روابط عادتی و کلیشه ای، فاقد جان و اندیشه اند و در آن نوآوری های بینشی، فکری و یا مهارتی و هنری پدیدار نمی شود. به علاوه در رابطه ی عادتی و کلیشه ای، انسان احساس آزادی خلّاق نمی کند. احساس می کند مانند یک ماشین یا رباط باید عمل کند. لذا روح، جان، ذوق و اندیشه ی خلّاق و جذب کننده و نیرو دهنده ی آدمی در این گونه رابطه ها رو به "افول" و پژمردگی می گراید. زیرا انسان احساس می کند مانند" چرخ ماشین" هیچ کاری نباید انجام دهد الّا آن که باید همواره بچرخد! از این رو تبدیل به یک موجود جزئی و تک بعدی و اغلب عاجز و ناتوان می شود. زیرا تنها برای یک کار مفید است و در بسیاری از کارها، رابطه ها، جذب و تراوش و عرضه ی اندیشه ها و الگوهای تازه و نو، عاجز، ضعیف و ناتوان می شود.

     دلیل آن که بسیاری از جوانان و بزرگ سا ل های جامعه ی امروز می بینیم در پستوی خانه ها و اطاق ها

و یا در سایه ی شغل و پیشه خود را گم و ناپدید می کنند و به میدان رابطه های خلّاق و آزاد و موفّق انسانی در نمی آیند آن است که در چالش رابطه های عادتی و کلیشه ای، ریزه ریزه یا تکه تکه و خرد شده اند و از این رو تبدیل به موجودی تک بعدی و نیز ناتوان و وامانده در دیگر ابعاد و مهارت های زندگی جمعی و فرهنگی گردیده اند.

 

     3. در بخش کار اداری به ویژه در حوزه ی دانشگاه و تعامل استادان با دانشجویان و نیازمندی های دانشگاه، آسیب و شکست شخصیّت فرهنگی آدم ها در آن جاست که: برای اندیشه ی فعّال ارزش قائل نیستیم. استاد دانشگاه، کسی است که می اندیشد و بر اساس اندیشه ی علمی اش، انتظار و توقّع مطالعاتی و حرفه ای دارد. امّا اگر در این راستا استاد دانشگاه نه تنها مورد حمایت و تشویق قرار نگیرد بلکه مورد آزار و اذیّت و حتّی تهدید واقع شود، آیا دانشگاه می تواند کرسی تولید اندیشه ی علمی را در اختیار داشته باشد!؟ متاسفانه گاه دیده می شود که اندیشیدن و ارائه اندیشه ی تازه و نو و مطالعه ی الگوهای اندیشه ای جدید و خلّاق، تبدیل به مساله و حتّی در مظان شماتت و نکوهش و ایجاد محدودیت ها و مطرود گردیدن اندیشمندان و نخبگان می شود. بدنه ی سازمانی چنین دانشگاه هایی آن چنان بیمار و ناتوان و گاه عفونی می شود که  نمی توان از آنها انتظار و توقّع تولید و ترویج و توسعه ی اندیشه ی علمی نوین و خلّاق را داشت. چه رسد به آنجه که تصوّر و توقّع داشته باشیم که دانشگاه متولّی کرسی آزاد اندیشی و نهضت تولید علم و اندیشه های نوین و آزاد معرفتی بشود.

       در برنامه ریزی آموزشی از یک سو دم از برنامه ریزی می زنیم امّا از سوی دیگر وقتی برخی واحد های آموزشی با برنامه های شان، موجبات مردم آزاری، اتلاف وقت و انرژی و گاه تبعیض گذاری انتفاعی بین افراد و عدم به کارگیری معلّمان موفّق و کارآمد را رقم می زنند، چنین سازمان هایی در واقع به سوی پس رفت و عدم توسعه میل پیدا می نمایند.

      4. در صنعت و تکنولوژی، وقتی خودمان نباشیم و بر طبق نیازها و توان واقعی مان عمل نکنیم ، استعدادها و توان مان را در صنعت ارزیابی نکنیم، بدیهی است که در صنعت دچار شکست و آسیب می شویم . زیرا ناگزیر به تقلید و هزینه های بدون سرمایه و منفعت ملّی در امور صنعتی می شویم و در این صورت به سوی توسعه و پیشرفت نمی توانیم حرکت کنیم. چنین صنعتی نه تنها حلّال مسائل و نیازمندی های اساسی و عمومی مردم نیست، بلکه یک وزنه و بار سنگین و گاه زینتی و زائدی را که برای قشر اقلیّت طبقه ی ثروتمند جامعه و یا اقشار صرفأ مصرف کننده کارآیی دارد، بر گردن و پیکره ی جامعه تحمیل می نماید. برای مثال جامعه به صنعت کاربردی عمومی در قسمت کشاورزی و یا سد سازی و ساختمان سازی بیشتر نیازمند است تا صنعت تولید مونتاژ اتومبیل خارجی کره ای، ژاپنی و ... یا مردم به صنعت تجهیزات پزشکی و بیمارستانی بیشتر نیازمندند تا صنعت مبلمان یا صنایع بسیار پر هزینه ی نظامی و مانند آن..... در چنین قالبی است که گاه دیده می شود "صنعت گستری" موجبات و شرایط منفی و متضّاد ضد توسعه ی صنعتی را رقم زده و ایجاد می نماید. وقتی که فرهنگ کار و تولید و نوآوری علمی- و فنّی، غالب و ناظر بر فرآیند و ساختار اجرایی و مادّی صنعت نباشد؛ صنعت گستری رشد گاه شتابان امّا خطرناک و آزار دهنده و بحران سازی را آغاز نموده و در تار و پود جامعه ( فضای اقتصادی و اجتماعی) این وضعیّت را تعمیق می نماید. چنین صنعتی را صنعت بیمار و دارای عوارض و عواقب ماکرو سفالی و دارای شرایط عقیم و نارسای جنینی می توان نام برد. چنین صنعتی هیچ گاه نمی  تواند در بازار رقابت های تجاری منطقه ای و نیز بازارهای بین المللی جای پای محکم و استوار گسترده ای پیدا کند و روز به روز بر ماهیّت آسیب پذیر و مسئله زای آن افزوده می شود. برای مثال از جمله عوارض صنعتی شدن بدون فرهنگ نسبتا جاافتاده و کارآمد عبارتند از:

1-    افزایش آلودگی زیستی (آب و هوایی) در مناطق،

2-    افزایش بیکاری در ساختار مشاغل سنتی جامعه،

3-    افزایش مهاجرت روستائیان به شهر ها،

4-    تجددگرایی مصرفی و عاری از هویّت،

5-  گسترش حاشیه نشینی و آسیب های اجتماعی در شهرهای در حال صنعتی شدن مانند: بحران در خانواده، آموزش و پرورش، جوانان، افزایش جرائم و افت امنیّت عمومی. 

        بدیهی است که وقتی جامعه در دامنه ی چنین امواجی تحت عنوان کاذب توسعه ی صنعتی قرار می گیرد نه تنها به طعم واقعی توسعه نمی رسد بلکه باتیغ برنده ی ضد توسعه ی واقعی اقتصادی اجتماعی و فرهنگی مواجه شده و درگیر می گردد.

      5. در فرهنگ ارتباطی و رسانه ای وقتی مواجه با آسیب های  بحرانی و تهدید کننده مواجه می شویم که به جای روشنگری و اطلاع یابی جهت پاسخ دادن به نیازهای واقعی زیستی روانی و فرهنگی اجتماعی، می بینیم که مردم بیشتر  حالات و خصلت های ذیل را پیدا می نمایند:

1-    شلوغ شدن و آشفتگی فکری،

2-    اغفال فرهنگی به دلیل توجّه به معلول ها و برخی عوارض و مسائل صوری در جامعه و فرهنگ،

3-    مواجه با بازیهای کاذبانه ی تبلیغات و اخبار رسانه ای،

4-    القاء نگرانی و بدبینی و پشیمانی بدور از هرگونه رویکرد معرفتی و محبّت همراه با دانش و بینش انسانی.

     یک چنین فضای فرهنگ ارتباطی مردم را تک بعدی نموده و از بسیاری استعدادهای متنوع و خلّاق انسانی باز نگه داشته و دور می کند و به جای توسعه ی انسانی، ضد توسعه عمل نموده و توان انسانی را متلاشی کرده و تلف می سازد. ارتباط فرهنگی و رسانه ای که به دنبال غوغاگری و آوازه گری باشد، مانع آرامش و وحدت فکری مردم می شود. مردمی که همواره مشغول جو سازی و افسانه ها و القائات رسانه ای و تبلیغاتی هستند، و از حالت تعادل رفتاری روحی و شخصیّتی به دور می شوند از این رو در روابط فرهنگی شان احساس رضایت و شادمانی نمی کنند و اکثر اوقات و فرصت های شان را تلف شده تصوّر می کنند. مواجه با چنین فضاها و مناسبات فرهنگی نه تنها پاسخ گوی نیاز خود شناسی و روحی آدمی نمی باشد بلکه بیشتر اورا از خود بیگانه و بی هویّت می سازد.

      گاه اغفال مردم از طریق برخی برنامه ها و سریال های تلویزیونی به ویژه برای اقشاری که توان انتخاب متنوع در برنامه های مورد علاقه ی خود شان را ندارند از دیگر عوارض روابط رسانه ای- فرهنگی جوامع توسعه نیافته و پس مانده است که علی رغم ادعاهای کاذب و جو سازی نمادین، مردم را با یک سری از معلول ها، سردرگمی ها و بحران ها و آسیب های اجتماعی و فرهنگی مشغول و سرگرم می سازند.  

نتیجه:

 

     برای مهندسی و توسعه ی فرهنگی جامعه، گام نخست و مهم آن است که " مسئله شناسیدر مناسبات فرهنگی-اجتماعی جامعه را در دستور کار قرار دهیم؛ و بدانیم که چه مسائلی در حوزه های تعلیم و تربیت، دانشگاه، خانواده و معاشرت اجتماعی، صنعت و تکنولوژی و نیز فضای روابط رسانه ای در واقع "مسئله ی فرهنگی" آزار دهنده و تخریب کننده ی شخصیّت فرهنگی مردم و جامعه شده است. به میزان آن که این مسائل را به درستی بازشناسی و بازنگری نماییم به سوی توسعه ی فرهنگی در جهت تعدیل رنج ها و گره ها و بحران- های انسانی در زندگی جمعی حرکت کرده ایم. از این رو می توانیم نظریه ها، دیدگاه ها و نگرش های خلّاق و بومی درون زای جامعه ی خودمان را تولید نموده و به کار اندازیم.

     در این مقاله هدف معرفی نگاه و دیدگاهی درباره ی توسعه ی فرهنگی و برخی آسیب ها و مسائل قابل ملاحظه در عرصه ی نهاد های آموزش و پرورش، خانواده، اقتصاد و صنعت، دانشگاه و الگوهای نظام رسانه- ای را دنبال کرده ایم. نگارنده امیدوار است دامنه ی این گونه بحث ها هرچه بیشتر گسترش یافته و در قلمرو تمام نهادها و سازمان های خرد و کلان جامعه مورد بازبینی و تجزیه و تحلیل قرار گیرد( انشاءالله).                                                                                           

آدرس:اراک-میدان امام خمینی –بلوار امام خمینی-شهرک دانشگاه آزاد اسلامی-صندوق پستی 567/38135 –معاونت فرهنگی ،کانون قرآن- دکتر امام جمعه 

همراه:09183610110    تلفن محل کار: 08614130564



[1]  -این فرایند در نزد برخی انسان های خاص نیز مصداق پیدا می کند. برخی انسان های نادر پیدا می شوند که کمتر تحت تاثیر حرف ها و حدیث ها و القائات این و آن قرار می گیرند و سعی می کنند ذهن و اندیشه ی شان را پاک نگه داشته و آلوده نکنند. از این رو به نحو خود جوش و ذاتی خلّاق با مسائل و وقایع زندگی مواجه شده و به همین دلیل است که هویّت نخبه ی علمی یا صنعتی و یا هنری و... را پیدا می کنند. اگر چه در مدتی ممکن است سختی های فراوان و گاه طعن ها و تمسخر های گوناگون را تحمّل نمایند امّا بعد ها تجربه ی تاریخی و فرهنگ انسانی نشان داده است  که تبدیل به سرمشق های روزگار خود و یا روزگاران بعد خود می شوند .

 


طراحی وب سایتفروشگاه اینترنتیطراحی فروشگاه اینترنتیسیستم مدیریت تعمیر و نگهداریسامانه تعمیر و نگهداری PM سامانه جمع آوری شناسنامه کامپیوتر سیستم جمع آوری شناسنامه کامپیوتر سیستم مدیریت کلان IT طراحی وب سایت آزانس املاک وب سایت مشاورین املاک طراحی پورتال سازمانی سامانه تجمیع پاساژ آنلاین پاساژ مجازی

جدیدترین مقاله ها

نام : *

پیغام : *