مقاله ها

1400/11/06
نویسنده : نجف لک زایی
hc8meifmdc|2010A6132836|Articlebsfe|tblEssay|text_Essay|0xfbff2abb02000000b202000001000200
بسم الله الرحمن الرحیم
مبانی و اهداف امنیت در اسلام
دکترنجف لک زایی
استادیار علوم سیاسی دانشگاه باقرالعلوم (ع)

مقدمه

 در افق 20 ساله :

"ایران کشوری است توسعه یافته با جایگاه اول اقتصادی، علمی وفناوری در سطح منطقه با هویت اسلامی و انقلابی الهام بخش در جهان اسلام و با تعامل سازنده و موثر در روابط بین الملل."
آنچه درسند چشم انداز با عنوان "هویت اسلامی و انقلابی " آمده است ،درحقیقت وجه فارق چشم انداز یک نظام اسلامی نسبت به نظام های غیر اسلامی است .اگر جمهوری اسلامی خود را باهویت اسلامی تعریف نکند طبیعتا با دیگر نظام ها فرقی نخواهد داشت ،چنانکه نظام استکباری هم با او مشکلی نخواهد داشت . ازاین رو است که در اسلام مرجع امنیت "اسلام و دین " است . اگر اصل دین به خطر بیفتد حتی شخصیتی مثل امام حسین (ع)نیز جان خود را فدای آن می کند . بر این اساس فرضیه اساسی مقاله حاضر این است که بر اساس ایات قران ارتباط وثیقی میان ایمان و امنیت برقرار است . علی هذا بر دست اندرکاران تحقق سند چشم انداز در نظام اسلامی لازم است اهتمام به صیانت از هویت اسلامی و انقلابی را در تمام مراحل تحقق سند مد نظر داشته ،برای گسترش آن نیز برنامه ریزی نمایند .نیز برای پاسخگویی به تمام  پرسش های امنیتی ،که پاسخ های ارزشی می خواهند ، به متون دینی مراجعه کنند و بویژه مبانی امنیت را بر اساس آموزه های دینی بنا کنند .

.
مفهوم امنیت                              
 تمایز اساسی میان اسامی ذات و اسامی معنا در تبیین مدلول آنها است ، در حالی که در تبیین و تعیین اسامی ذات اختلافی بروز نمی کند و اگر هم اختلافی به وجود بیاید ، ناشی از خطای یکی از طرفین بحث است که با اندک تاملی از خطای خود دست خواهد کشید ، در تبیین و تعیین مدلول اسم معنا اساسا شاید بتوانیم بگوییم امکان اجماع وجود ندارد . در ادامه این مطلب را بیشتر توضیح خواهم داد . اجمالا یکی از دلایل این مساله از اینجا ناشی می شود که انسان در بحث از اسامی ذات از یک مصداق عینی خارجی سخن می گوید و با اشاره ی به آن مصداق تعیین مراد و مصداق صورت می گیرد ، در حالی که در اسامی معنا از یک امر ذهنی – عینی که واجد "معنای خاصی" شده است سخن می گوییم . طبیعی است که هر کسی از زاویه و منظر نظام معنایی خاص خود به پدیده های ذهنی و یا ذهنی – عینی ، معنا می بخشد . و از همین رو است که ما با ادیان ، مذاهب ، مکاتب و ایدئولوژی های مختلف سر و کار داریم . فی المثل آزادی در دیدگاه اسلامی و دیدگاه لیبرال دارای معنای مشترک نیست و بلکه می توانیم بگوییم به مشترک لفظی ، در برخی از تبیین ها ، نزدیکتر است .
همین مطلب در مورد تبیین و توضیح مفهوم " امنیت " نیز وجود دارد . مفهوم امنیت در نزد هر کس ، هر مکتب ، هر ملت و هر قوم و گروهی برآیند فهم آنها از عناصر زیر است : 
1- ارزشهای حیاتی و فلسفه ی آفرینش ؛
2- آگاهی به داشته ها و محرومیت ها ؛ 
3- آگاهی نسبت به تهدیدات و نقاط ضعف ؛ 
4- آگاهی نسبت به فرصت ها و نقاط قوت . 
برای مثال برای هر انسانی امنیت جان یک امر مهم است . اما می دانیم که بسیاری از انسانها حاضرند برای حفظ ارزشهای دیگری ، مثلا حفظ وطن یا حفظ دین ، جانشان را فدا کنند . چیزی که در تعیین ارزشهای حیاتی برای هر یک از مراجع امنیت نقش اساسی را ایفا می کند ، فلسفه ای است که آن فرد ، ملت ، امت ، گروه ، حزب و یا قوم برای آفرینش قائل است . در اینجا فلسفه ی آفرینش ، با فلسفه ی امنیت پیوند می خورد . انسان امنیت را برای چه می خواهد ؟ برای حفظ ارزشهای حیاتی . ارزشهای حیاتی چیست ؟ جان ، مال ، مملکت ، دین و .... اما پرسش اصلی این است که غایة الغایات چیست ؟ آن هدف بنیادی چیست ؟ یک مومن می گوید :  قرب به خدا . ممکن است دیگری بگوید : آزادی . سومی بگوید : تامین حداکتر شادی و لذت و چهارمی و پنجمی و ششمی و .... چیز های دیگری بگویند . 
همین مساله است که برای یک جامعه" بی حجابی" می شود تهدید و نا امنی و برای جامعه ی دیگر" حجاب داشتن" تهدید محسوب می شود . 
  در یک نگاه کلی می توانیم بگوییم: امنیت به معنای حفظ "ارزشهای حیاتی" است .  اما این که " ارزشهای حیاتی " چیست ؟ محل نزاع است . انسانها در برخی از ارزشهای حیاتی ( مثل حفاظت از جان ، مال ، آب و خاک ) مشترک هستند ، اما در تعیین ارزش غایی و هدف اصلی با یکدیگر اختلاف دارند و نوع جنگها و درگیری ها هم بخاطر رسیدن به همان غایة الغایات است .از دیدگاه قران،انگونه که در سوره حمد امده است، هدف غایی ممکن است الهی باشد:اهدنا الصراط المستقیم  یا شیطانی : غیر المغضوب علیهم  ویا حیوانی : ولا الضالین  . امنیت با این اوصاف در اندیشه ی اسلامی وضعیتی است که زمینه ی عبادت خداوند متعال و در نتیجه قرب به باری تعالی را فراهم می کند . 
 امنیت فردی ، امنیت اجتماعی ، امنیت سیاسی ، امنیت اقتصادی ، امنیت فرهنگی ، امنیت ملی و امنیت جهانی تماما در این راستا باید جهت گیری شود . البته روشن است که غایات و اهداف دیگری چون حفظ جان و مال ، قیام به قسط و عدالت ، ساختن جامعه ی نمونه ی اسلامی و حفاظت از سرزمین های اسلامی و .... جزء اهداف فرعی که باید در خدمت و در جهت هدف اصلی باشند به حساب می آیند . 
بنابر آنچه آمد ، جامعه ، امت ، ملت ، خانواده و فرد باید تعریف مشخصی از امنیت داشته باشند تا بر اساس ان دوست و دشمن خود را بشناسند و موضعگیری و رفتار هایشان را بر آن اساس سازمان دهند . این مطلب پذیرفتنی نیست که بگوییم " امنیت دارای تعاریف بسیار زیادی است و ما نمی توانیم تعریف واحدی برای آن داشته باشیم . " زیرا درست است که " امنیت " دارای تعاریف زیادی است ولی هر فرهنگ و مکتبی برای خود باید تعریف روشنی داشته باشد تا بر اساس آن حرکتش را به سامان کند . ما در هر حرکتی از یک نقطه ( مبدا ) دور می شویم و به نقطه ای دیگر ( مقصد ) نزدیک می شویم . بدیهی است از آنچه خوشمان نمی آید دور می شویم و به آنچه مصلحت می دانیم ( در فعالیت تدبیری ) نزدیک می شویم . از تهدید فرار می کنیم به سوی امنیت ؛ پس باید بدانیم امنیت چیست .  


 مبانی امنیت
 مبانی آن سنخ از مباحثی است که خود امنیتی نیست ، اما نگاه ما به امنیت را شکل می دهد . عمدتا مبانی در مباحث مربوط به علت غایی و علت فاعلی امنیت اثر گذارند ، هر چند دیگر ابعاد امنیت نیز از تاثیر آن بی بهره نیستند . 
مهمترین مبانی عبارتند از : مبانی هستی شناسی ، مبانی انسان شناسی ، مبانی معرفت شناسی و روش شناختی و مبانی اخلاقی 

مبانی هستی شناسی
 پرسش از مبدأ، رهبرى و مقصد و معاد، پرسش‏هاى اصلى در بحث هستی شناسی است.

1. مبدأ هستى: دو نوع نگاه به هستى باعث دو نوع نگاه به تمام پدیده‏ها، چون طبیعت، انسان، زندگى، قانون، حکومت، حق، هدف، مقصد و حرکت هستى، غرایز، اقتصاد، رهبرى و خیر و شر و در نتیجه امنیت و بویژه امنیت ملی و جهانی  مى‏شود؛ این دو نوع نگاه به خصوص باعث پدید آمدن دو دسته و دو نوع پدیده‏هاى فرهنگى، اجتماعى مى‏شود.
نتیجه جهان‏بینى الهى پذیرش توحید است. نگاه توحیدى باعث مى‏شود تا انسان از غیرخدا اطاعت نکند، حکومت و قوانین غیر الهى را نپذیرد و طرفدار آزادى باشد. آزادى بشر با اصل توحید، به این نحو محقق مى‏شود که هیچ انسانى یا جامعه و ملتى حق ندارد دیگران را از آزادى محروم کند یا براى آنها قانون وضع نماید، زیرا شناخت و درک انسان‏ها ناقص است و بنابراین نمى‏توانند قوانینى که ضامن سعادت و کمال انسان باشد، وضع نمایند. ضمن این‏که اگر قانون‏گذاران انسان باشند، ممکن است که منافع فردى، گروهى، قبیله‏اى و ... خود را در امر قانون‏گذارى دخالت دهند. تنها خداوند متعال است که اطاعت از قوانین او موجب سعادت و کمال وامنیت مى‏شود و تنها اوست که آزادى ما را محدود مى‏کند.3
اللّهُ لا إِلهَ إِلّا هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ لا تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَ لا نَوْمٌ لَهُ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ مَنْ ذَا الَّذِی یَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلّا بِإِذْنِهِ یَعْلَمُ ما بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَ ما خَلْفَهُمْ وَ لا یُحِیطُونَ بِشَیْ‏ءٍ مِنْ عِلْمِهِ إِلّا بِما شاءَ وَسِعَ کُرْسِیُّهُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ لا یَؤُدُهُ حِفْظُهُما وَ هُوَ الْعَلِیُّ الْعَظِیمُ؛4 هیچ معبودى جز اللّه نیست. زنده پاینده و نگهدار و نگهبان. او را چرت و خواب نمى‏رباید. از اوست هر چه در آسمان‏ها و زمین است. کیست که در نزد او، جز به اذن و رخصت او، شفاعتى کند؟ هر آنچه پیش روى و هر آنچه پشت سر آنها (بندگان) است، مى‏داند. و آنان (بندگان) به چیزى از دانش او، مگر آنچه خود او بخواهد، احاطه و آگاهى ندارند. تخت قدرت و حکمرانى او بر آسمان‏ها و زمین گسترده است، و نگهبانى آسمان و زمین او را گران نمى‏آید و اوست بلندمرتبه و بزرگ.
آفریدگارى و سیطره تکوینى خدا و دانش بى‏پایان او مستلزم آن است که قانون‏گذارى و تشریع نیز در اختیار او باشد و همگان ملزم به تبعیت از قانون خدا باشند. عبودیت موجودات در برابر خدا مستلزم نفى طاغوت است.5 طاغوت نیروی بر هم زننده امنیت انسان در تمامی سطوح است .
وَ مِنَ النّاسِ مَنْ یَتَّخِذُ مِنْ دُونِ اللّهِ أَنْداداً یُحِبُّونَهُمْ کَحُبِّ اللّهِ وَ الَّذِینَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِلّهِ وَ لَوْ یَرَى الَّذِینَ ظَلَمُوا إِذْ یَرَوْنَ الْعَذابَ أَنَّ الْقُوَّةَ لِلّهِ جَمِیعاً وَ أَنَّ اللّهَ شَدِیدُ الْعَذابِ؛6 گروهى از مردم به جز خدا به رقیبان و هماوردانى روى مى‏آورند، به آنان عشق مى‏ورزند همچون مهرى که باید به خدا ورزید، و مؤمنان راستین، در دوستى خدا شدیدتر و استوارترند. اگر آنان که (با سرسپردگى به غیر خدا) ستم کرده‏اند، آنگاه که عذاب را مشاهده مى‏کنند، مى‏دیدند که قدرت یکسره از آن خداست و عذاب خدا، سخت و سهمگین است (بى‏گمان از رفتار خود پشیمان مى‏شوند).
توحید، علاوه بر آنکه یک بینش فلسفى و عرفانى است، براى مؤمنان عقیده‏اى است که بناى زندگى و امنیت سیاسی ، اجتماعى و فردى آنها بر آن نهاده مى‏شود.
قُلْ مَنْ یَرْزُقُکُمْ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ أَمَّنْ یَمْلِکُ السَّمْعَ وَ الْأَبْصارَ وَ مَنْ یُخْرِجُ الْحَیَّ مِنَ الْمَیِّتِ وَ یُخْرِجُ الْمَیِّتَ مِنَ الْحَیِّ وَ مَنْ یُدَبِّرُ الْأَمْرَ فَسَیَقُولُونَ اللّهُ فَقُلْ أَ فَلا تَتَّقُونَ؛7 بگو: چه کسى آنان را از آسمان و زمین روزى مى‏دهد؟ یا چه کسى شنوایى و بینایى‏ها را در قبضه اختیار دارد؟ و چه کسى بیرون مى‏آورد زنده را از مرده و مرده را از زنده؟ و چه کسى جهان را تدبیر مى‏کند؟ (در تکوین) خواهند گفت: خدا. بگو: پس چرا پروا نمى‏کنید؟ (و غیر او را به اداره امر جهان و تشریع انتخاب مى‏کنید؟)
پس از چند آیه، میان هدایت الهى و غیر آن مقایسه کرده، انسان‏ها را به داورى فرا مى‏خواند:
قُلْ هَلْ مِنْ شُرَکائِکُمْ مَنْ یَهْدِى إِلَى الْحَقِّ قُلِ اللّهُ یَهْدِى لِلْحَقِّ أَ فَمَنْ یَهْدِى إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ یُتَّبَعَ أَمَّنْ لا یَهدى إِلّا أَنْ یُهْدى‏ فَما لَکُمْ کَیْفَ تَحْکُمُونَ؛8 بگو: از میان این شریکان پندارى، چه کسى به سوى حق رهبرى مى‏کند؟ بگو خدا به سوى حق رهبرى مى‏کند. پس آیا کسى به حق رهبرى مى‏کند شایسته‏تر است که پیروى شود، یا آن‏که خود راه نمى‏یابد، مگر آن‏که رهبرى شود؟ پس شما را چه مى‏شود؟ چگونه قضاوت مى‏کنید.
در سوره آل عمران خداوند به پیامبر دستور داده است که همه را به سوى خدا بخوان:
قُلْ یا أَهْلَ الْکِتابِ تَعالَوْا إِلى کَلِمَةٍ سَواءٍ بَیْنَنا وَ بَیْنَکُمْ أَلّا نَعْبُدَ إِلَّا اللّهَ وَ لا نُشْرِکَ بِهِ شَیْئاً وَ لا یَتَّخِذَ بَعْضُنا بَعْضاً أَرْباباً مِنْ دُونِ اللّهِ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُولُوا اشْهَدُوا بِأَنّا مُسْلِمُونَ؛9 بگو اى اهل کتاب، به سوى سخنى که میان ما و شما برابر باشد روى آورید، و آن این‏که هیچ کس جز خدا را عبادت نکنیم و چیزى را شریک او قرار ندهیم و هیچ یک از ما دیگرى را به جاى خدا، رب و سرپرست و مدبر کار خود نگیرد. پس اگر سر پیچیدند به آنها بگویید: گواه باشید که ما تسلیم و منقاد این رویه هستیم.در واقع لبیک به ندای الهی تامین کننده امنیت همه انسانها در سراسر گیتی خواهد بود .
یا أَیُّهَا النّاسُ اعْبُدُوا رَبَّکُمُ الَّذِی خَلَقَکُمْ وَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ؛10 اى انسان‏ها ، عبادت کنید پروردگارتان را با آن‏که آفرید شما را و همه گذشتگانتان را تا در امان باشید.
در امان بودن نتیجه عمل به دستورهاى الهى در زندگى این جهان است. خداوند انسان‏هایى را مبعوث کرده تا دستورهاى الهى را به مردم ارائه کنند و راه هدایت را به آنها نشان دهند. از منظر علماى شیعه این رهبرى الهى تا پایان تاریخ جریان دارد؛ نبوت، امامت و ولایت در امتداد تاریخ، جریان هدایت الهى را رقم مى‏زنند.

2. هدایت و رهبرى الهى: فلسفه نیاز انسان به رهبرى الهى و وحى این است که انسان به تنهایى نمى‏تواند نیازهاى معنوى خود را فهم و برطرف کند. از این رو، انبیا آمده‏اند به انسان کمک کنند تا استعدادهاى خود را به فعلیت درآورد. لازمه اعتقاد به رهبرى الهى و از جمله نبوت، دخالت در سرنوشت اجتماع است. که هدف انبیا نیز همین بوده است. به همین دلیل اگر همه رهبران الهى و انبیا در یک زمان در محلى جمع بشوند هیچ اختلاف و نزاعى میان آنها رخ نخواهد داد.11 انبیا به دنبال شکستن کنگره‏ها و کاخ‏هاى ظلم‏12 ، مسلط بر نفس خویش،13 خدمت‏گزار مردم،14 جلوه رحمت حق تعالى بوده‏اند15 و ثبات قدم داشته‏16 و فروتن‏17 و ساده زیست بوده‏اند.18
نه تنها خوبى توده‏هاى مردم از برکت انبیاست‏19 ، بلکه تمام خیرات عالم اثر انبیا است.20 انبیا عهده‏دار تزکیه انسان هستند.
فلسفه ارسال رسل و رهبران الهى، راهنمایى انسان‏ها به اطاعت از خدا و اجتناب از طاغوت و رسیدن به مقام امن حقیقی است.21 در نگاه الهى سرانجام کار از آن مؤمنان و رهبران الهى است، هر چند که دشمنى ابلیس و پیروانش در طول تاریخ در مقابل خداجویان قرار داشته و دارد.22 با ختم نبوت، رهبرى الهى خاتمه نمى‏یابد، بلکه در امامت و ولایت تداوم پیدا مى‏کند. چرا که خداوند در قرآن راه را بر هرگونه اطاعت غیر الهى بسته است.

3. معاد و مقصد: حرکت هستى و به ویژه حرکت انسان در هستى به سوى هدفى نهایى، یعنى بازگشت به محضر خداوند متعال، است. سعادت قصوا و نیز مجازات مناسب براى برخى جرایم تنها در قیامت امکان دارد. بدیهى است فرض معاد و قیامت و اعطاى پاداش به نیکوکاران و مجازات به بدکاران در فرض جهان بینى و هستى‏شناسى الهى متصور است و الّا مادى‏گرایان جهان را کهنه کتابى مى‏دانند که اول و آخر آن افتاده و همه‏اش در دنیاى طبیعى و مادى خلاصه مى‏شود.
اعتقاد به معاد باعث مى‏شود تا انسان در تمام اقدامات خود خداوند و دستورهاى او را در نظر داشته باشد و به خود و دیگران ظلم نکندو از صراط حق خارج نشود، می دانیم که ظلم ریشه بسیاری از ناامنی ها است . ساحران، پس از آن‏که به حقانیت موسى پى بردند، در مقابل فرعون ایستادند و چنین گفتند: «إِنّا نَخافُ مِنْ رَبِّنا یَوْماً عَبُوساً قَمْطَرِیراً؛23 ما از روز قیامت که روزى گرفته و سیاه و دردناک است مى‏ترسیم».
آیه زیر جامع مراحل هستى از آغاز تا پایان است:
کَیْفَ تَکْفُرُونَ بِاللّهِ وَ کُنْتُمْ أَمْواتاً فَأَحْیاکُمْ ثُمَّ یُمِیتُکُمْ ثُمَّ یُحْیِیکُمْ ثُمَّ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ؛24 مردم چگونه کافر مى‏شوید به خدا و حال آن‏که شما مرده بودید و خدا شما را زنده کرد و دیگر بار بمیراند و باز زنده کند و عاقبت به سوى او باز خواهید گشت.
مبانى انسان شناسى‏
پرسش‏هاى مطرح در حوزه انسان‏شناسى از پرسش‏هاى جاودانه در فلسفه سیاسى است. پاسخ‏هایى که به این پرسش‏ها داده شده باعث مى‏شود تا تفاوت مکاتب و متفکران در حوزه فلسفه سیاسى رقم بخورد. موضعى که مکتب و حتى هر متفکرى در مباحث انسان‏شناسى اتخاذ مى‏کند تأثیر مستقیمى در اندیشه‏ها و دیدگاه‏هاى سیاسى امنیتی وى خواهد داشت؛ براى مثل پاسخ به پرسش‏هایى از مبدأ یا مبادى پیدایش و تکوین انسان، ماهیت وجود و روابط وى و نیز غایات، اهداف و آمال انسان، هر چه باشد، دستگاه سیاسى و امنیتی ویژه‏اى را پى‏ریزى خواهد کرد. مکتب یا متفکرى که مبدأ انسان را الهى مى‏بیند (إنّا للّه) با متفکرى که مبدأ انسان را مادى مى‏بیند دو نوع اندیشه و عمل سیاسى خواهند داشت. همچنین اگر غایت انسان را الهى بدانیم (إنّا إلیه راجعون) یا مادى، باز هم در نوع اندیشه و عمل سیاسى تجویزى تفاوت حاصل خواهد شد.
پرسش‏هاى دیگرى از قبیل: بیگانگى انسان‏ها از یکدیگر یا همگرایى آنها با هم، عوامل تفرقه و همبستگى، اصالت همبستگى یا تفرقه، برترى یا عدم برترى انسان از سایر موجودات، انسان به عنوان جزئى از هستى یا جزئى ویژه از هستى، فضایل اجبارى و اختیارى انسان، شرافت مادى و معنوى انسان، جایگاه انسان در عالم هستى، ابعاد وجود انسان، غرایز انسان، عقل و نفس، قواى نفس، مراتب نظرى و عملى عقل و هدف دارى انسان، از پرسش‏هاى مهم و قابل توجه در فلسفه امنیت است.
در این‏جا به بحث از ویژگى‏هاى انسان مى‏پردازیم؛ با ارائه ویژگى‏هاى ثابت و اکتسابى انسان از نگاه قران، مى‏توانیم در جهت تبیین نظریه امنیتی اسلام بهتر استدلال کنیم.

1. ویژگى‏هاى ذاتى انسان: ذیل حدیث یازدهم کتاب چهل حدیث امام خمینى، بحث «فطرت انسان» مورد توجه قرار گرفته است. «فطرت» به معناى خلقت است.28 در روایات اسلامى از «فطرت» تعبیرهاى متفاوتى، از جمله تفسیر به توحید و اسلام، شده است؛ اما از نظر امام خمینى این احادیث از قبیل «بیان مصداق» و یا «تفسیر به اشرف اجزاى شى‏ء» است. امور فطرى در وجود انسان، الطافى است که خداى تعالى آنها را ویژه انسان قرار داده است و دیگر موجودات یا اصلاً داراى این‏گونه فطرت‏ها نیستند یا حظّ کمى از آن دارند.
پیش از شمارش این فطرت‏ها لازم است به ویژگى این مسائل فطرى توجه کنیم. به نظر امام خمینى، ویژگى مهم فطریات این است که در میان تمام انسان‏ها مشترک است و با تبدل احوال و تغییر زمان و مکان و تمدن متحول نمى‏شود:
بباید دانست که آنچه از احکام فطرت است، چون از لوازم وجود و هیئات مخمّره در اصل طینت و خلقت است، احدى را در آن اختلاف نباشد. عالم و جاهل و وحشى و متمدّن و شهرى و صحرانشین در آن متفقند. [...] اختلاف بلاد و أهویه و مأنوسات و آرا و عادات که در هر چیزى، حتى احکام عقلیه، موجب اختلاف و خلاف شود، در فطریات ابداً تأثیرى نکند.29
مبناى  قرانی فطرت باعث شده است تا علماى مسلمان به یگانگى ذاتى انسان‏ها حکم دهند. به اعتقاد آنها تمام انسان‏ها از فطرت مشترکى برخوردارند، بنابراین، اصل بر همگرایى، وحدت و یگانگى و صلح میان انسان‏هاست و اختلاف و جنگ و نزاع، امورى است غیر اصیل ،که یک سوی ان ریشه در اطاعت از شیطان دارد .
ولى از امور مُعجبه آن است که با این که در فطریات، احدى اختلاف ندارد - از صدر عالم گرفته تا آخر - ولى نوعاً مردم غافلند از این که با هم متفقند، و خود گمان اختلاف مى‏نمایند.30
راه حلى که عالمان مسلمان براى رفع اختلاف و تفرقه بین انسان‏ها ارائه کرده‏اند آگاهى بخشى  و ایمان است و این بدان معناست که آگاهى و ایمان رفتار انسان را تغییر مى‏دهد: «مگر آن که به آنها تنبّه داده شود. آن وقت مى‏فهمند موافق بودند در صورت مخالف».31
استدلال اصلى علما بر ادعاهاى پیش گفته، علاوه بر احادیث، آیات شریفه قرآن است. از جمله: «فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفاً فِطْرَتَ اللّهِ الَّتِی فَطَرَ النّاسَ عَلَیْها لا تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللّهِ ذلِکَ الدِّینُ الْقَیِّمُ وَ لکِنَّ أَکْثَرَ النّاسِ لا یَعْلَمُون»؛32 فطرت الهى به معناى خلقت الهى است که خداوند انسان‏ها را آن‏گونه آفریده است. عبارت «لا تبدیل لخلق اللّه» اشاره به ابدى بودن و غیر قابل تغییر بودن این فطرت دارد، چنان‏که کلمه «الناس» اشاره به فراگیر بودن این آفرینش، و بخش اخیر آیه اشاره به غفلت مردم از این آفرینش مشترک دارد.
مهم‏ترین امور فطرى، عبارتند از فطرت بر اصل وجود مبدأ، فطرت بر توحید، فطرت بر استجماع جمیع کمالات آن ذات مقدس، فطرت بر توجه به روز معاد و رستاخیز، فطرت بر نبوت، فطرت بر توجه به وجود ملایکه، فطرت عشق به کمال، فطرت عشق به راحتى، فطرت عشق به حریّت و ... که بعضى از اینها از احکام فطرت و بعضى از لوازم فطرت است.
از مطالب فوق به دست مى‏آید که انسان کمال طلب است و کمال حقیقى او همان کمال مطلق یعنى ذات مقدس بارى تعالى است؛ از این رو لازم است تامین امنیت برای  هدایت انسان‏ها به سمت کمال مطلق و بهره‏گیرى از فطریات مشترک مورد توجه سیاست‏مداران و رهبران و انسان‏ها قرار گیرد. ویژگى مهم حکومت‏هاى دینى و الهى محوریت همین اهداف و آموزه‏هاست.

2. ویژگى‏هاى اکتسابى انسان: ویژگى‏هاى اکتسابى بر این مبناى مهم استوار است که انسان مى‏تواند براى زندگى و رفتارهاى فردى و اجتماعى خود تصمیم بگیرد و عمل کند. انسان دو راه پیش روى خود دارد: صراط مستقیم و راههای غیر مستقیم، و بر این اساس انسان مى‏تواند موجودى الهى و ملکوتى شود یا موجودى شیطانى و جهنمى.
در این خصوص دو دسته از آیات درباره انسان قابل شناسایى است: آیاتى که انسان را موجودى شریف و برتر معرفى کرده است و آیاتى که او را نکوهش کرده و موجودى پست و حتى پست‏ترین خلایق برشمرده است؛ از جمله موارد ذیل بر وجود انسان، به عنوان موجود برتر، دلالت مى‏کنند:
1. انسان خلیفه خدا بر روى زمین است.33
2. انسان از ظرفیت علمى بسیار زیادى، حتى بیشتر از ملایکه، برخوردار است.34
3. انسان فطرتى خدا آشنا دارد؛ این آشنایى در عمق وجود او نهادینه شده است.35
4. انسان علاوه بر عناصر مادى، از روحى الهى برخوردار است.36
5. انسان از کرامت و شرافت ذاتى برخوردار است. بیشتر مخلوقات در این فضیلت با او برابرى نمى‏کنند.37
6. انسان در مسیر خدا در حرکت است.38
7. تمام نعمت‏هاى زمین براى انسان آفریده شده است.39
8. انسان آفریده شده است تا خدا را عبادت کند.40
موارد ذیل از جمله آموزه‏هایى است که بر وجود انسان، به عنوان موجود فروتر، دلالت مى‏کنند:
در برخى از آیات از انسان به مثابه موجودى منفى و پست و بلکه در برخى آیات پست‏تر از حیوانات یاد شده است؛ از جمله:
1. انسان موجودى ناسپاس است.41
2. در صورت بى‏نیازى طغیان مى‏کند.42
3. انسان موجودى خود بین و فخرفروش است.43
4. همچنین صفاتى از قبیل ظلوم، کفور، هُلوع، جزوع و منوع براى انسان ذکر شده ست.44 45
صدرالمتألهین در سخنى بسیار مهم براى انسان‏ها درجات و مراتب متنوع و متعددى قائل شده است. به نظر وى؛ انسان به گونه‏اى آفریده شده است که استعداد صورت‏هاى مختلف را در خود دارد، بنابراین مى‏تواند از ملایکه و فرشتگان الهى به خدا نزدیک‏تر شود و نیز ممکن است از حیوانات فروتر رود.
بدان که در هیچ نوعى از انواع موجودات، اختلافى که در افراد بشر یافت مى‏شود وجود ندارد و این بدان سبب است که ماده انسانى به گونه‏اى آفریده شده است که در آن استعداد انتقال به هر صورتى از صور و اتصاف به هر صفتى از صفات وجود دارد. برخى از انسان‏ها در مرتبه بهایم هستند و نفس آنها نفس شهوى است و برخى در مرتبه درندگان هستند و نفس آنها نفس غضبى است و برخى در منازل شیاطین‏اند و برخى از نوع فرشتگان، و هر یک از این اجناس چهارگانه را انواع فراوان و بى‏شمارى است.46
به نظر مى‏رسد تفکیک ویژگى‏هاى اکتسابى  از ویژگى‏هاى ذاتى مهمترین بعد و ویژگی انسان شناسی قران است .ویژگى‏هاى ذاتى برخاسته  از فطرت الهى و در نتیجه ثابت و فرازمانی هستند و ویژگی های اکتسابی زمانمند و متغیر.

نقش نظام سیاسى در تامین امنیت ‏
 منظور از نظام سیاسى در این جا دولت و حکومت به معناى عام است. دولت به معناى عام، سازمان قدرت به حساب مى‏آید. که تشکیل شده از افراد، که با عنوان حاکمان و رهبران از آنها یاد مى‏کنیم، و نهادها که هر کدام کارویژه‏هاى خاصى دارند.48
نظام‏هاى سیاسى على‏رغم تفاوت‏ها، ویژگى‏هاى مشترکى نیز دارند. تعریف ما بر اساس همین ویژگى‏هاى مشترک خواهد بود. مهم‏ترین ویژگى‏هاى دولت‏ها از این قرار است:
1. دولت‏ها داراى اقتدار عام و فراگیرى هستند یا لااقل مدعى چنین اقتدارى هستند؛ هر دولتى در حدود قلمرو خود قوانین عام وضع مى‏کند؛ به عبارتى تفوق حقوقى دارد؛
2. قوانین و مقررات دولت‏ها آمرانه و حاکم بر دیگر مقررات و قوانین در هر جامعه است. به عبارت دیگر توافقى همگانى وجود دارد که قانون دولت قانون برتر باید شناخته شود؛
3. کاربرد مشروع قدرت منحصراً در اختیار دولت‏ها است. به عبارت دیگر، فقط دولت‏ها مجاز هستند اشرار و دزدان و سرکشان و متخلفان از قانون را مجازات کنند و در یک کلام امنیت جامعه را در برابر دشمنان داخلی و خارجی برقرار نمایند.49

 مشروعیت الهی و امنیت 
 پس از پذیرش ضرورت زندگى اجتماعى براى انسان، ضرورت نظم اجتماعى مطرح مى‏شود. فرمانروایى سیاسى بر بستر نظم اجتماعى مستقر مى‏شود. در هر فرمانروایى یک نوع «نابرابرى» متولد مى‏شود. این نابرابرى که انسان‏ها را به دو دسته فرمانروا و فرمانبر تقسیم مى‏کند نیازمند استدلال، استناد و توجیه است. به آنچه این نابرابرى را توجیه و پذیرفتنى جلوه مى‏دهد و در واقع مشکل عدم اطاعت فرمانبران از فرمانروایان را حل مى‏کند «مشروعیت» گفته مى‏شود.
در طول تاریخ توجیهات مختلفى براى مسأله نابرابرى سیاسى صورت گرفته است. در یک تقسیم بندى چهار نوع نظریه در باب مشروعیت ارائه شده است:
1. نظریه‏هاى فرادستى و فرودستى طبیعى؛
2. نظریه‏هاى فرمانروایى معطوف به شناخت خیر و سعادت؛
3. نظریه‏هاى فرمانروایى الهى؛
4. نظریه‏هاى فرمانروایى مبتنى بر رضایت.50
درباره منابع مشروعیت نظریات دیگرى نیز ارائه شده است‏51 که هر یک به نوعى در طبقه‏بندى پیش گفته یافت مى‏شود. نظریات مشروعیت غیر الهی یا نادرست است و یا این که در مشروعیت الهى وجود دارد؛ براى مثال نظریه‏هاى مشروعیت معطوف به شناخت خیر و سعادت در نظریه مشروعیت الهى وجود دارد، زیرا سعادت انسان مهم‏ترین دغدغه کسانى است که از سوى خداوند به رهبرى جامعه انسانى معرفى شده‏اند. همچنین رضایت مردم در نظریه مشروعیت الهى لحاظ شده است، زیرا، نظام اسلامى، بدون بیعت محقق نمى‏شود.
 آیات متعددى بر نفى مشروعیت مبتنى بر قهر و غلبه و سلطنت و وراثت و مشروعیت‏هاى ناشى از غیر خدا دلالت دارد؛ از جمله: 
1. آیاتى که مشروعیت حاکمانى چون فرعون را نقد کرده و مورد طرد و مذمت قرار داده است.52 در این آیات به صراحت از فرعون و پیروانش سلب مشروعیت شده و براى خدا و اهل تقوا قرار داده شده است. 53
2. آیاتى که ظلم در آنها نفى شده و بر عدم تعلق رهبرى معنوى و سیاسى به ظالمان تأکید شده است. مشهورترین آیه در این خصوص آیه‏اى است که خطاب به حضرت ابراهیم‏علیه السلام نازل شده است:
قالَ وَ مِنْ ذُرِّیَّتِی قالَ لا یَنالُ عَهْدِى الظّالِمِینَ؛54 ابراهیم عرض کرد این پیشوایى را به فرزندان من نیز عطا خواهى کرد؟ فرمود: (آرى، اگر عادل و صالح و شایسته آن باشند که) عهد من هرگز به مردم ستمکار نخواهد رسید.
در این آیه، مشروعیت مبتنى بر وراثت صرف و بدون شایستگى نفى شده است. چون حکومت ظالمان مشروعیت ندارد، نباید مؤمنان با ظالمان همکارى داشته باشند:
فَاسْتَقِمْ کَما أُمِرْتَ وَ مَنْ تابَ مَعَکَ وَ لا تَطْغَوْا إِنَّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ وَ لا تَرْکَنُوا إِلَى الَّذِینَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّکُمُ النّارُ وَ ما لَکُمْ مِنْ دُونِ اللّهِ مِنْ أَوْلِیاءَ ثُمَّ لا تُنْصَرُونَ؛55 پس اى رسول ما، تو چنان که مأمورى استقامت و پایدارى کن و کسى که با همراهى تو به خدا رجوع کرد (نیز پایدار باشد) و هیچ از حدود الهى تجاوز نکنید که خدا به هر چه شما مى‏کنید بصیر و داناست. و شما مؤمنان هرگز نباید با ظالمان همدست و دوست باشید وگرنه آتش کیفر آنان در شما هم خواهد افتاد و در آن حال جز خدا هیچ دوستى نخواهید یافت و هرگز کسى یارى شما نخواهد کرد.
خداوند بر آنان که علیه مسلمانان و نظام الهى ظلم روا دارند مجازات‏هاى سختى مقرر کرده است.56
3. آیاتى که اطاعت از گذشتگان را مورد نقد و مذمت قرار داده است. محتواى این آیات زیر نفى مشروعیت رهبران غیرالهى از سوى خداوند متعال دلالت مى‏کنند. 
إِنَّ اللّهَ لَعَنَ الْکافِرِینَ وَ أَعَدَّ لَهُمْ سَعِیراً خالِدِینَ فِیها أَبَداً لا یَجِدُونَ وَلِیًّا وَ لا نَصِیراً یَوْمَ تُقَلَّبُ وُجُوهُهُمْ فِی النّارِ یَقُولُونَ یا لَیْتَنا أَطَعْنَا اللّهَ وَ أَطَعْنَا الرَّسُولاَ وَ قالُوا رَبَّنا إِنّا أَطَعْنا سادَتَنا وَ کُبَراءَنا فَأَضَلُّونَا السَّبِیلاَ؛57 خدا کافران را لعن کرد و بر آنان آتش دوزخ مهیّا گردانید. آنان در آن دوزخ همیشه معذّبند و بر نجات خود هیچ یار و یاورى نخواهند یافت. در آن روز صورت‏هاشان بر آتش همى گردد و گویند: اى کاش که ما خدا و رسول را اطاعت مى‏کردیم و گویند: اى خدا ما اطاعت امر بزرگان و پیشوایان (فاسد) خود را کردیم که ما را به راه ضلالت کشیدند.
در آیات دیگرى از این مسأله به صورت یک سنت یاد شده است که معمولاً مردم به پیامبران الهى مى‏گفتند ما از آنچه از پدران ما رسیده است دست برنمى‏داریم و معمولاً در این سخن ردپاى سیاست‏مداران غیر الهى دیده مى‏شود:
وَ کذلک ما أَرْسَلْنا فِی قَرْیَةٍ مِنْ نَذِیرٍ إِلّا قالَ مُتْرَفُوها إِنّا وجدنا اباءنا على أُمَّةٍ و انّا على آثارهم مقتدون؛58 و همچنین ما هیچ رسولى پیش از تو در هیچ شهر و دیارى نفرستادیم جز آن که اهل ثروت و مال آن دیار به رسولان گفتند که ما پدران خود را بر آیین و عقایدى یافتیم و از آنها البته پیروى خواهیم کرد.
4. آیاتى که بر تساوى ذاتى انسان‏ها تأکید دارد، تمام مشروعیت‏هاى مبتنى بر طبیعت و ویژگى‏هاى ذاتى انسان‏ها را نفى مى‏کند. 
یا أَیُّهَا النّاسُ إِنّا خَلَقْناکُمْ مِنْ ذَکَرٍ وَ أُنْثى‏ وَ جَعَلْناکُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللّهِ أَتْقاکُمْ؛59 اى مردم، ما همه شما را نخست از مرد و زنى آفریدیم و آنگاه شعبه‏هاى بسیار و فرق مختلف گردانیدیم تا یکدیگر را بشناسید. بزرگوارترین شما نزد خدا باتقواترین شماست.

 نظام سیاسى مشروع : پایه امنیت ملی و جهانی
 خداوند متعال حق حکومت را به انبیا واگذار کرد. برخى از انبیا همچون حضرت سلیمان، حضرت یوسف و پیامبر اسلام‏صلى الله علیه وآله حکومت تشکیل دادند و جامعه را بر طبق دستورهاى الهى اداره کردند. در واقع پیامبر اسلام‏صلى الله علیه وآله هم ولایت در ابلاغ وحى داشت و هم ولایت در حوزه‏هاى اجرایى و قضایى. 60
 آیاتى که بر نظام سیاسى مشروع الهى تأکید دارد در چند دسته قابل طبقه‏بندى است:
1. آیاتى که بر حقانیت و مشروعیت نظام سیاسى انبیاى الهى اشاره دارد:
فَهَزَمُوهُمْ بِإِذْنِ اللّهِ وَ قَتَلَ داوُدُ جالُوتَ وَ آتاهُ اللّهُ الْمُلْکَ وَ الْحِکْمَةَ؛61 پس به یارى خدا کافران را شکست دادند و داود، امیر آنها، جالوت را کشت و خدا او را پادشاهى و فرزانگى عطا فرمود.
بر طبق این آیه و صراحت نهفته در آن، منصب حکومت و سیاست از سوى خدا به داود عطا شده است:
وَ قالَ لَهُمْ نَبِیُّهُمْ إِنَّ اللّهَ قَدْ بَعَثَ لَکُمْ طالُوتَ مَلِکاً قالُوا أَنَّى یَکُونُ لَهُ الْمُلْکُ عَلَیْنا وَ نَحْنُ أَحَقُّ بِالْمُلْکِ مِنْهُ وَ لَمْ یُؤْتَ سَعَةً مِنَ الْمالِ قالَ إِنَّ اللّهَ اصْطَفاهُ عَلَیْکُمْ وَ زادَهُ بَسْطَةً فِی الْعِلْمِ وَ الْجِسْمِ وَ اللّهُ یُؤْتِی مُلْکَهُ مَنْ یَشاءُ؛62 پیغمبر آنها گفت: همانا خداوند طالوت را به پادشاهى شما برانگیخت. گفتند: از کجا او را بر ما بزرگى و شاهى رواست در صورتى که ما به پادشاهى شایسته‏تریم. او را مال فراوان نیست. رسول در جواب آنها گفت: او از این رو به شاهى شایسته‏تر خواهد بود که خداوندش بر شما برگزیده و او را افزونى بخشیده در بسط دانش و توانایى تن و خدا مُلک را به هر که خواهد بخشد.
در این آیه نیز گزارش درگیرى و نزاع میان مشروعیت برخاسته از اراده الهى و مشروعیت برخاسته از تصورات غیر الهى را مشاهده مى‏کنیم و این مشروعیت الهى است که مورد تأیید خداوند قرار گرفته است. حضرت سلیمان نیز قدرت و شوکت را از خداوند تقاضا کرده است:
قالَ رَبِّ اغْفِرْ لِی وَ هَبْ لِی مُلْکاً لا یَنْبَغِی لِأَحَدٍ مِنْ بَعْدِی إِنَّکَ أَنْتَ الْوَهّابُ؛63 گفت: پروردگارا به لطف و کرمت از خطاى من درگذر و مرا مُلک و سلطنتى عطا فرما که پس از من احدى لایق آن نباشد که تو بخشنده بى‏عوضى.
2. آیاتى که از آنها منصب سیاسى پیامبر گرامى اسلام‏صلى الله علیه وآله استفاده مى‏شود. از جمله در آیه‏اى مکى آیه پیامبر اسلام‏صلى الله علیه وآله از خداوند توفیق تشکیل نظام سیاسى و جعل ولایت سیاسى را براى خود تقاضا کرده است: 
وَ قُلْ رَبِّ أَدْخِلْنِی مُدْخَلَ صِدْقٍ وَ أَخْرِجْنِی مُخْرَجَ صِدْقٍ وَ اجْعَلْ لِی مِنْ لَدُنْکَ سُلْطاناً نَصِیراً؛64 و اى رسول ما، دایم دعا کن که بارالها (همیشه به هر جا روم) مرا به قدم صدق داخل و خارج گردان و به من از جانب خود قدرتى قرار بده که یار و مددکار من باشد.
همچنین آیاتى که بر اطاعت از پیامبر گرامى اسلام‏صلى الله علیه وآله در کنار اطاعت از خدا تأکید شده است:
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ فَإِنْ تَنازَعْتُمْ فِی شَیْ‏ءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللّهِ وَ الرَّسُولِ إِنْ کُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَ الْیَوْمِ الآخِرِ؛65 اى اهل ایمان، فرمان خدا و رسول و فرمانداران (از طرف خدا و رسول) را اطاعت کنید و چون در چیزى کارتان به گفت و گو و نزاع کشد به حکم خدا و رسول بازگردید، اگر به خدا و روز قیامت ایمان دارید.
علامه طباطبایى نظر برخى از مفسران را که تکرار «اطیعوا» در آیه را براى تأکید دانسته‏اند رد کرده و معتقد است تکرار «اطیعوا» دلالت دارد بر این که پیامبر، علاوه بر امور وحیانى که در اختیار مردم مى‏گذارد و آنها را بدانها امر و نهى مى‏کند، اوامرى نیز بر اساس صوابدید خود صادر مى‏کنند که خداوند متعال با این بیان به آن اوامر مشروعیت بخشیده و دستور وجوب و لزوم اطاعت از آنها را داده است.66
در آیه دیگرى بر نادرستى اعتراض به حکم خدا و پیامبر تصریح شده است: 
وَ ما کانَ لِمُؤْمِنٍ وَ لا مُؤْمِنَةٍ إِذا قَضَى اللّهُ وَ رَسُولُهُ أَمْراً أَنْ یَکُونَ لَهُمُ الْخِیَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ وَ مَنْ یَعْصِ اللّهَ وَ رَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلالاً مُبِیناً؛67 هیچ مرد و زن مؤمن را در کارى که خدا و رسول حکم کنند اراده و اختیارى نیست (که رأى خلافى اظهار نمایند) و هر کس نافرمانى خدا و رسول کند دانسته به گمراهى افتاده است.
3. آیات امامت، از جمله آیه ولایت‏68 ، آیه تطهیر69 ، و آیه مودت‏70 . رهبرى الهى در عصر غیبت بر عهده فقهاى واجد شرایط است؛ زیرا فقها نایبان امام زمان(عج) هستند. آیات فراوانى بر لزوم عادل بودن کارگزاران حکومت اسلامى و امین بودن آنها و نیز عالم بودن آنها به قوانین و دستورهاى الهى دلالت دارد؛ از جمله: 
قالَ اجْعَلْنِى عَلى‏ خَزائِنِ الْأَرْضِ إِنِّى حَفِیظٌ عَلِیمٌ؛71[ یوسف به عزیز مصر ]گفت: مرا سرپرست خزائن سرزمین (مصر) قرار ده که حافظ (امین) و دانایم.
در این آیه بر شرط علم و دانایى تأکید شده است.
قالَتْ إِحْداهُما یا أَبَتِ اسْتَأْجِرْهُ إِنَّ خَیْرَ مَنِ اسْتَأْجَرْتَ الْقَوِیُّ الْأَمِینُ؛72 یکى از آن دو گفت: اى پدر (خطاب به حضرت شعیب است) او را استخدام کن (منظور موسى است)، زیرا بهترین کسى را که مى‏توانى استخدام کنى آن کسى است که «قوى» و «امین» باشد.
در این آیه به صفات امانت و قدرت تأکید شده است.
إِنَّ اللّهَ یَأْمُرُکُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَماناتِ إِلى‏ أَهْلِها وَ إِذا حَکَمْتُمْ بَیْنَ النّاسِ أَنْ تَحْکُمُوا بِالْعَدْلِ؛73 همانا خداوند به شما فرمان مى‏دهد که امانت‏ها را به صاحبان آنها بازگردانید و چون در میان مردم داورى کنید، به عدالت حکم برانید.
به نظر برخى از علما مفهوم «حکم» که در این آیه آمده است، هم شامل قضاوت، که شأن قاضى است، مى‏شود و هم حکومت را که شأن زمامداران است. براى اثبات این مدعا به حدیثى که در مجمع‏البیان ذیل این آیه آمده و نیز به آیه دیگرى از قرآن استناد شده است. حدیث چنین است: «امر اللَّه الولاة و الحکّام أن یحکموا بالعدل و النصفة؛74 خداوند به فرمانروایان و حاکمان دستور داده است که با عدالت و انصاف حکم برانند".روشن است که نتیجه حکمرانی با عدل و انصاف فراهم شدن امنیت برای تمام شهروندان خواهد بود.
جایگاه امنیت در منظومه اهداف دولت اسلامى 
 دانشمندان وفیلسوفان سیاسى درباره اهداف نظام های سیاسی، اتفاق نظر ندارند، در حالى که فلاسفه لیبرال بر «آزادى» به عنوان هدف غایى و نهایى زندگى سیاسى تأکید دارند.77 فلاسفه سیاسى مارکسیست و سوسیالیست بر «عدالت» و جامعه بى‏طبقه اصرار مى‏ورزند.78 فلاسفه سیاسى مسلمان «قرب به خدا» و «لقاء اللَّه» را مقصد نهایى و هدف اساسى مى‏دانند.79
هدف نظام سیاسى از منظر فیلسوفان سیاسى امرى است که تمام ارکان و نهادهاى اجتماعى سیاسى را جهت مى‏دهد و همه در جهت رسیدن به آن تلاش مى‏کنند و نه یکى از نهادهاى اجتماعى مثل نهاد حکومت.
 کارویژه نظام سیاسى اسلامى، خدمت و وظیفه‏اى است که اگر نظام سیاسى «اسلامى» نباشد انجام نخواهد شد. از منظر قران، کارویژه اساسى نظام سیاسى اسلام زمینه‏سازى براى تقرّب به خداوند است و تمام تصمیمات و برنامه‏ها در این نظام در جهت تحقق همین هدف است. اهداف دیگرى مثل اجراى احکام اسلام و تحقق عدالت و امنیت از اهداف میانى به حساب مى‏آیند. به دلیل همین کارویژه است که دولت اسلامى، در مقایسه با دولت‏هاى سکولار و غیر دینى، باید واجد ویژگى‏هاى خاصى باشد؛ در این‏جا به مهم‏ترین این ممیزات اشاره مى‏کنیم:
1.  در دولت دینى، رئیس دولت به اسم (مثل پیامبر و ائمه) یا به وصف (مثل فقیه جامع شرایط) از جانب خدا تعیین مى‏شود، ولى در دولت‏هاى غیر دینى چنین نیست. رئیس دولت در نظام‏هاى غیردینى از طریق زور، وراثت، کودتا، انقلاب، نظر بعضى از گروه‏هاى قدرتمند یا رأى اکثریت مردم انتخاب مى‏شود. البته دولت دینى نیزمقید به بیعت مردم است ؛
2. منشأ مشروعیت الهى رهبر و رئیس دولت دینى ایجاب مى‏کند که دولت دینى در چارچوب احکام الهى مستقر شود و عمل کند. دولت‏هاى غیر دینى یا بر عقل و خرد بشرى استوارند یا بر خواسته‏ها و تمایلات حاکمان و یا هر دو؛
3. اطاعت از حاکمان در دولت دینى واجب شرعى است: «فلا و ربک لا یؤمنون حتى یحکموک فیما شجر بینهم ثم لایجدوا فى أنفسهم حرجاً ممّا قضیت و یسلموا تسلیماً؛80 نه چنین است! قسم به خداى تو که اینان به حقیقت اهل ایمان نیستند مگر آن که در خصومت و نزاعشان تنها تو را حاکم کنند و آنگاه به هر حکمى که (به سود و زیان آنها) کنى هیچ گونه اعتراضى در دل نداشته و کاملاً از جان و دل تسلیم فرمان تو باشند»، در حالى که اطاعت از حاکمان غیر دینى بر مؤمنان واجب نیست و بلکه در فرض اولیه حرام است. 
4. معارضه با رئیس دولت دینى عنوان «بغى»، «محاربه»، «نفاق» و ... را به خود مى‏گیرد و موجب عقوبت‏هاى شرعى و عقاب اخروى خواهد شد، بر خلاف معارضه با دولت‏هاى سکولار و غیر دینى. از منظر دینى معارضه با دولت‏هاى ضد دینى پاداش دارد؛
5. قوانین دولت دینى، چون برخاسته از قرآن و احادیث است، ضامن سعادت دنیوى و اخروى انسان‏هاست، بر خلاف قوانین دولت‏هاى غیر دینى. کتاب خدا و سنت معصومین‏علیهم السلام اساس قوانین دولت اسلامى است؛
6. مهم‏ترین دغدغه دولت دینى اجراى شریعت و اطمینان از رضایت خداوند متعال است.81
تفاوت دیگرى نیز مى‏توان بین نظام سیاسى مبتنى بر دین و نظام‏هاى غیر دینى برشمرد، اما مهم‏ترین تمایز و تفاوت در باب رهبران، قانون و اهداف قانون است. در واقع مشروعیت الهى دولت دینى به تمام اجزا، ارکان، عناصر و محتویات دولت دینى سرایت مى‏کند.
با توجه به آنچه گفتیم،وظایف حکومت‏ها دو بُعد دارد: یکى مربوط به وظایف مادى، دنیایى و اقتصادى و معیشتى حکومت‏هاست که مشترک بین تمام دولت‏هاست. بخش دیگر مربوط به مسائل ارزشى و معنوى است که همین اهداف معنوى به اهداف مادى نیز رنگ و جهت مى‏بخشد و آنها را هم تحت تأثیر قرار مى‏دهد. امنیت هرچند از اهداف مشترک میان همه دولتها است ،اما هدف ، مبانی و سازوکارهایتامین امنیت در نظام دینی با غیر دینی متفاوت است . در این‏جا برخى از ایات  قرآنى دال بر ابعاد معنوی امنیت در اموزه های اسلامی ذکر می شود :
الف) هدایت انسان در جهت قرب به خدا: در این باره آیات زیادى وجود دارد. برخى از آنها را ذکر مى‏کنیم:
کتابٌ أنزلناه إلیک لتخرج الناس من الظلمات إلى النور بأذن ربّهم إلى صراط العزیز الحمید؛82 قرآن کتابى است که ما آن را به سوى تو فرو فرستادیم تا مردم را از هر تیرگى و تاریکى برهانى و آنان را به نور برسانى؛ البته این رهانیدن از ظلمت‏ها و رساندن به نور، به دستور و اجازه پروردگار آنان مى‏باشد.
اللَّه ولىّ الّذین آمنوا یخرجهم من الظلمات إلى النور؛83 خدا ولى کسانى است که ایمان آورده‏اند، آنها را از تاریکى‏ها به سوى نور مى‏برد.
در آیه اول نورانى ساختن مردم را به رسول اکرم‏صلى الله علیه وآله نسبت داده و در این آیه به خدا؛ زیرا انسان کامل، خلیفه خداست و به اذن و اراده خدا عمل مى‏کند و نه به اصالت.84
هو الّذى بعث فى الأمیین رسولاً منهم یتلوا علیهم آیاته و یزکّیهم و یعلمهم الکتاب و الحکمة و ان کانوا من قبل لفى ضلالٍ مبین؛85 اوست خدایى که میان عرب اُمّى پیغمبرى بزرگوار از همان مردم برانگیخت تا بر آنان آیات الهى را تلاوت کند و آنها را پاک سازد و شریعت و احکام کتاب آسمانى و حکمت الهى بیاموزد با آن که پیش از این همه در ورطه جهالت و گمراهى بودند.
الّذین إن مکنّاهم فى الارض أقاموا الصّلوة و آتوا الزّکاة و أمروا بالمعروف و نهوا عن المنکر؛86 آنها (مؤمنان و یاوران الهى) کسانى هستند که هر گاه در زمین به آنها قدرت بخشیده‏ایم نماز را به پا مى‏دارند و زکات را ادا مى‏کنند و امر به معروف و نهى از منکر مى‏نمایند.
تعبیر «مکنّاهم فى الارض» به معناى قدرت بخشیدن به مؤمنان در روى زمین است و بنابراین به تشکیل دولت و هدف و رسالت دولت و نظام سیاسى در نزد مؤمنان اشاره دارد.87
وعداللَّه الذین آمنوا منکم و عملوا الصّالحات لیستخلفنّهم فى الارض کما استخلف الّذین من قبلهم و لیمکنّن لهم دینهم الّذى ارتضى لهم و لیبدّلنّهم من بعد خوفهم امناً یعبدوننى لا یشرکون بى شیئاً؛88 و خدا به کسانى که از شما بندگان ایمان آورد و نیکوکار گردد وعده فرمود که در زمین خلافت دهد (و به جاى امت‏هاى گذشته اقتدار بخشد)، چنان که امم صالح پیامبران سلف جانشین پیشینیان خود شدند و علاوه بر خلافت دین پسندیده آنان را (که اسلام واقعى است) بر همه ادیان تمکین و تسلّط عطا کند و به همه مؤمنان پس از خوف و اندیشه از دشمنان ایمنى کامل دهد که مرا به یگانگى بى‏هیچ شائبه شرک و ریا پرستش کنند.
آیه شریفه به صراحت یکى از ثمرات تشکیل حکومت صالح را عبادت خداوند و حذف شرک دانسته است: «وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلّا لِیَعْبُدُونِ؛89 جن و انس را نیافریدم مگر براى عبادت». اگر عبادت فلسفه آفرینش انسان است، نمى‏تواند فلسفه تأسیس نظام سیاسى اسلام نباشد.
همچنین خداوند متعال در آیاتى که سرگذشت پیامبران را متذکر شده و سخنان آنان را خطاب به مردم‏شان نقل کرده، این پیام را از زبان همه آنها به مردم‏شان آورده است که: 
«یا قَوْمِ اعْبُدُوا اللّهَ ربّى وَ ربّکم».90
بنابراین نظام اسلامى موظف است در جهت تقرب مردم به خدا و نفى موانع عبودیت تلاش کند. 
ب) خدمت به مردم، اجراى احکام اسلام و به ویژه تلاش براى تحقق عدالت: در این زمینه نیز آیات فراوانى در قرآن کریم آمده است که به ناگزیر به بخشى از آنها اشاره مى‏کنیم:
لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَیِّناتِ وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْکِتابَ وَ الْمِیزانَ لِیَقُومَ النّاسُ بِالْقِسْطِ؛91 رسولان خود را با دلایل روشن ارسال کردیم و با آنان کتاب و میزان را فرو فرستادیم تا مردم قسط و دادگرى به پا دارند.
قُلْ أَمَرَ رَبِّی بِالْقِسْطِ؛92[ خداوند به پیامبر اسلام‏صلى الله علیه وآله دستور داده است که ]بگو امر کرده است مرا پروردگارم به قسط.
فَإِذا جاءَ رَسُولُهُمْ قُضِیَ بَیْنَهُمْ بِالْقِسْطِ وَ هُمْ لا یُظْلَمُونَ؛93 هنگامى که پیامبرشان آمد بین آنان به قسط قضاوت کرده و بدان‏ها ظلمى نشد.
الَّذِینَ یَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِیَّ الْأُمِّیَّ الَّذِی یَجِدُونَهُ مَکْتُوباً عِنْدَهُمْ فِی التَّوْراةِ وَ الْإِنْجِیلِ یَأْمُرُهُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهاهُمْ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ یُحِلُّ لَهُمُ الطَّیِّباتِ وَ یُحَرِّمُ عَلَیْهِمُ الْخَبائِثَ وَ یَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَ الْأَغْلالَ الَّتِی کانَتْ عَلَیْهِمْ فَالَّذِینَ آمَنُوا بِهِ وَ عَزَّرُوهُ وَ نَصَرُوهُ وَ اتَّبَعُوا النُّورَ الَّذِی أُنْزِلَ مَعَهُ أُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ؛94 آنان که پیروى کنند از رسول و پیغمبر اُمّى که در تورات و انجیلى که در دست آنهاست (نام و نشانش را) نگاشته مى‏یابند (که آن رسول) آنها را امر به هر نیکویى و نهى از هر زشتى خواهد کرد و بر آنان هر طعام پاکیزه و مطبوع را حلال و هر پلید منفور را حرام مى‏گرداند و احکام پررنج و مشقّتى را که (از جهل و نادانى) چون زنجیر به گردن خود نهاده‏اند همه را برمى‏دارد پس آنان که به او گرویدند و از او حرمت و عزّت نگاه داشتند و یارى او کردند و نورى را که به او نازل شد پیروى نمودند آن گروه به حقیقت رستگاران عالمند.
إِنَّ اللّهَ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْإِحْسانِ وَ إِیتاءِ ذِی الْقُرْبى‏ وَ یَنْهى‏ عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَرِ وَ الْبَغْیِ؛95 همانا خدا خلق را فرمان به عدل و احسان مى‏دهد و به بذل و عطاى خویشاوندان امر مى‏کند و از افعال زشت و منکر و ظلم نهى مى‏کند.
بدیهى است این دستور، دستورى عام است مبنی بر برقراری امنیت اجتماعی توسط همه مردم و از جمله نظام سیاسى اسلامى و رهبران و کارگزاران حکومتى .
ج) مبارزه با موانع راه خدا و تهدیدات موجود بر سر راه جامعه اسلامى: در آیات قرآن عناصرى چون طاغوت، ملأ، مترفین، احبار و رهبان از عوامل سدّ راه خدا به حساب آمده‏اند و نام‏هایى چون فرعون، هامان و قارون در کنار ابلیس و حمیّت جاهلى و هواهاى نفسانى براى اهل قرآن آشناست.96 برخى از آیات را مى‏خوانیم:
وَ کَذلِکَ جَعَلْنا لِکُلِّ نَبِیٍّ عَدُوًّا شَیاطِینَ الْإِنْسِ وَ الْجِنِّ یُوحِی بَعْضُهُمْ إِلى‏ بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُوراً؛97 و همانند تو براى همه پیامبران دشمنان و مخاصمانى از شیطان‏هاى انس و جن قرار دادیم که بعضى از آنها با سخنانى فریبنده و خوش ظاهر و جهالت‏انگیز به بعضى دیگر الهام مى‏دهند.
محتواى آیه، همان‏طور که تاریخ گذشته را توضیح مى‏دهد، بر وضعیت امروز جهان نیز صدق و تطبیق مى‏کند که رسانه‏هاى تبلیغاتى جهانى در شکل‏ها و قالب‏ها و با ابزارهاى مختلف و با شعارهاى زیبایى چون دفاع از حقوق بشر، مبارزه با تروریسم سعى مى‏کنند مردم دنیا را فریب هند.
وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا مُوسى‏ بِآیاتِنا وَ سُلْطانٍ مُبِینٍ إِلى‏ فِرْعَوْنَ وَ هامانَ وَ قارُونَ فَقالُوا ساحِرٌ کَذّابٌ فَلَمّا جاءَهُمْ بِالْحَقِّ مِنْ عِنْدِنا قالُوا اقْتُلُوا أَبْناءَ الَّذِینَ آمَنُوا مَعَهُ وَ اسْتَحْیُوا نِساءَهُمْ وَ ما کَیْدُ الْکافِرِینَ إِلّا فِی ضَلالٍ؛98 همانا موسى را همراه با آیت‏هایمان و با حجتى آشکار فرستادیم به سوى فرعون و هامان و قارون؛ پس گفتند که جادوگرى دروغ‏پرداز است. چون حق را از جانب ما به آنان ارائه داد، گفتند: پسران آن کسانى را که بدو ایمان آورده‏اند بکُشید و زنانشان را زنده نگهدارید. دشمنى و نقشه‏چینى کافران، گمراه و بى‏اثر است.
اگر موساهایى نباشند که در برابر فرعون‏ها بایستند، مردم نمى‏توانند ایمان بیاورند و اگر ایمان هم بیاورند، نمى‏توانند ایمان خود را حفظ کنند. بنابراین یکى از وظایف حکومت دینى و اسلامى، که ادامه دهنده راه انبیاست، مبارزه با اهریمنانى است که مى‏خواهند سدّ راه خدا باشند.
مبارزه با شرک از دیگر اقدامات دولت اسلامى و متدیننان است:
کانَتْ لَکُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ فِی إِبْراهِیمَ وَ الَّذِینَ مَعَهُ إِذْ قالُوا لِقَوْمِهِمْ إِنّا بُرَآؤُا مِنْکُمْ وَ مِمّا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللّهِ کَفَرْنا بِکُمْ وَ بَدا بَیْنَنا وَ بَیْنَکُمُ الْعَداوَةُ وَ الْبَغْضاءُ أَبَداً حَتَّى تُؤْمِنُوا بِاللّهِ وَحْدَهُ؛99 براى شما مؤمنان بسیار پسندیده و نیکوست که به ابراهیم و اصحابش اقتدا کنید که آنها به قوم مشرک خود گفتند: ما از شما و بت‏هاى شما که به جاى خدا مى‏پرستید به کلّى بیزاریم. ما مخالف و منکر شماییم و همیشه میان ما و شما کینه و دشمنى خواهد بود تا وقتى که تنها به خداى یگانه ایمان آورید.
تمام آیات امر به معروف و نهى از منکر  و نیز تمام آیات جهاد و آیات مبارزه با شرک و ظلم و بت‏پرستى، در این‏جا قابل استناد است. از این آیات فقط دو آیه را که محور تامین امنیت فردی ،اجتماعی،سیاسی ،فرهنگی،ملی و جهانی امت اسلامى است ذکر مى‏کنیم.
قُلْ إِنَّما أَعِظُکُمْ بِواحِدَةٍ أَنْ تَقُومُوا لِلّهِ مَثْنى‏ وَ فُرادى‏؛100 اى رسول ما، بگو به امّت که من یک سخن شما را پند مى‏دهم (که اگر بشنوید و عمل کنید البته هدایت مى‏شوید) و آن سخن این است که شما خالص براى خدا دو نفر دو نفر با هم یا هر یک تنها در امر دینتان قیام کنید.
لَنْ یَجْعَلَ اللّهُ لِلْکافِرِینَ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ سَبِیلاً؛101 و خدا هیچ‏گاه براى کافران نسبت به اهل ایمان راه تسلط قرار نداده است.
از مطالب گذشته به دست مى‏آید که مهم‏ترین هدف نظام سیاسى اسلام که در جهت تحقق آن حرکت مى‏کند تکامل انسان و سیر الى اللَّه است: «انّا للّه و انّا الیه راجعون». سایر اهداف از قبیل حاکمیت دین و قوانین الهى بر اجتماع، اجراى مقررات شریعت، استقرار و تحقق امنیت فردى، سیاسى، اجتماعى، اقتصادى و اخلاقى،ملی ، عبادت پروردگار و نفى شرک و جهالت و هواهاى نفسانى و خدمت به همنوعان، همه کمک کننده به آن هدف مهم است. 
یا أَیُّهَا الْإِنْسانُ إِنَّکَ کادِحٌ إِلى‏ رَبِّکَ کَدْحاً فَمُلاقِیهِ؛102 اى انسان، تو با کوشش و تلاش پى‏گیرت در عبادت و خدمت سرانجام نایل به ملاقات با پروردگارت خواهى شد.
خاتمه 
 در جمع بندی بحث حاضر می توانیم بگوییم رسالت اصلی قران تربیت انسان کامل است . کمال انسان منوط به مبارزه با موانع کمال است . موانع کمال یا درونی است یا بیرونی . رذایل اخلاقی از قبیل پیروی از هواهای نفسانی ، حرص ، حسد ، تکبر ، خودخواهی و خود بزرگ بینی جزء موانع درونی هستند ، در حالی که استبداد و استکبار از موانع بیرونی به حساب می ایند . .بنابر این از نگاه قران تهدیدات اصلی امنیت انسان و جامعه انسانی تهدیدات  درونی است.مبارزه با تهدیدات درونی مقدمه مبارزه با تهدیدات بیرونی است نتیجه این می شود که ما در بحث امنیت فردی موانع درونی کمال را جزء تهدیدات به حساب آوریم و در حوزه ی امنیت ملی و جهانی استبداد و استکبار را تهدید بدانیم و روشن است که با تهدید هم باید مبارزه کرد .انچه در فرمایش پیامبر مکرم اسلام(ع) با عنوان جهاد اکبر و اصغر از ان یاد شده است اشاره به چنین مضمونی است .با توجه به انچه گفته شد ،لازم است نگرش قرانی مذکور  در جهان اسلام و بلکه جهان احیا شود . جهان معاصر بدون ایمان به امنیت نخواهد رسید .
والحمد لله رب العالمین 


طراحی وب سایتفروشگاه اینترنتیطراحی فروشگاه اینترنتیسیستم مدیریت تعمیر و نگهداریسامانه تعمیر و نگهداری PM سامانه جمع آوری شناسنامه کامپیوتر سیستم جمع آوری شناسنامه کامپیوتر سیستم مدیریت کلان IT طراحی وب سایت آزانس املاک وب سایت مشاورین املاک طراحی پورتال سازمانی سامانه تجمیع پاساژ آنلاین پاساژ مجازی

جدیدترین مقاله ها

نام : *

پیغام : *