مقاله ها

1400/11/07
نویسنده : حسین عصاریان نژاد
hc8meifmdc|2010A6132836|Articlebsfe|tblEssay|text_Essay|0xfbff6dbb02000000ac16000001000100

 

 

خلاصه مقاله:

بررسی موانع نهضت تولید علم

در راستای تحقق اهداف سند چشم انداز

 

                                                                           دکتر حسین عصاریان نژاد[1]

 

مقدمه:

بررسی جنبش نرم افزاری، پس از رهنمودهای اخیر مقام معظم رهبری، رونقی دوچندان یافت. از همین روی، نخبگان جامعه از جنبه های گوناگون به این مسأله پرداخته، زمینه ایجاد حرکتی سازنده و هدفمند را در این جهت فراهم نمودند. مسأله ی جنبش نرم افزاری، با مقوله های مهم دیگری که پیش تر در جامعه مطرح گردیده،        بی ارتباط نیست؛ از جمله، مسأله ی انقلاب فرهنگی، ضرورت تمدن اسلامی، تهاجم فرهنگی و.. اما حرکت جدید، رویکردی متمرکز و درخور توجه به مقوله تولید علم است. این در حالی است که تأثیر آن بر حل مسائل بنیادی و کاربردی کشور نیز، جامعه را به چنین ضرورتی رسانده است.

شناخت خلأ و کمبود های کنونی، هدف گذاری صحیح و اتخاذ خط مشی مناسب برای کاستی های کنونی، همانند هر حرکت اجتماعی دیگر، از ضرورت های سازماندهی یک حرکت مؤثر در این باره است.

نهضت نرم افزاری، زمینه لازم را برای ایجاد جامعه ای آرمانی و مطلوب فراهم می آورد. نیاز جامعه این است که به وضعیتی برسد تا ضمن حفظ اسلامیگری نظام، کارآمدی، توسعه یافتگی و رفاه اجتماعی نیز در حدی مقبول تأمین شود. تحقق جامعه ای با چنین ویژگی ها از بعد سخت افزاری است که ما اکنون در پی تحقق نرم افزار آن هستیم. آن چه امکان تحقق جامعه ای توسعه یافته را با ویژگی های یاد شده فراهم می نماید، طراحی مهندسی توسعه جامعه است. بنابراین، مهندسی توسعه اجتماعی مبتنی بر فرهنگ اسلام، اولین لایه نرم افزاری است که جامعه بدان نیاز دارد.

گام دوم در رسیدن به مهندسی توسعه اسلامی این است که باید اطلاعات و علوم تخصصی تولید شده جامعه، به ظرفیتی از تولید علم برسد که تمامی نیازمندی های اطلاعاتی را در راه  توسعه اسلامی پاسخگو باشد؛ بنابراین،   نرم افزار مورد نیاز در اداره جامعه تنها به تولید علم محدود نمی شود، بلکه تولید علم باید به طراحی مهندسی اجتماع بیانجامد تا مبتنی برآن، تنظیم اعتبارات جامعه و تخصیص امکانات به شکل بهینه و عادلانه ای ممکن شود.

بیان مسأله:

کشور ایران پس از انقلاب اسلامی، فصلی نوین از حیات و جوشش خود را آغاز نموده است. بدیهی است برای عملی شدن و استمرار آرمان های انقلاب و تحقق اهداف آن لزوماً نیازمند ظرفیت علمی توانا، آن هم متناسب اهداف و آرمان های خود هستیم. ناگفته نماند که در صورت کم توجهی به این مسأله از بعد داخلی و خارجی نیز با محدودیت ها و فشارهایی رو به رو خواهیم شد؛ بدین بیان که از بعد داخلی، وابستگی عملی، تشابه در الگوهای توسعه اجتماعی را به همراه خواهد داشت و تشابه در الگوهای توسعه نیز به حذف دین از عرصه جامعه پردازی و تمدن سازی خواهد انجامید. در نتیجه، آرمان دستیابی به تمدن اسلامی و پیشتازی در تمدن سازی مبتنی بر فرهنگ اسلام، آرمانی دست نایافتنی و شعاری بی پشتوانه خواهد شد. این امر افزون برآن که سبب تحقق نیافتن  مهم ترین هدف انقلاب ( یا دست کم یکی از اهداف مهم ) می شود، باعث کاهش اعتماد مردم به نظام اسلامی و ناامیدی آن ها از دستیابی به جامعه سالم خواهد شد. در صورت بروز چنین فرجام ناخوشایند، دیگر امیدی به پیگیری اهداف بلند مدت نظام هم چون سند چشم انداز نداریم و جامعة ما قطعاً از درون فرو خواهد پاشید.

اهمیت و ضرورت تحقیق:

نخستین گام برای درمان هر بیماری، پذیرش اصل بیماری است. اگر کسی اساساً وجود بیماری را منکر شود، در نتیجه برای بهبود خویش هیچ گامی برنخواهد داشت و اگر هم به توصیه دیگران اقدامی کند، تنها برای به سکوت واداشتن آنان و در حد خودنمایی خواهد بود. مقام معظم رهبری در سال 1374، در سخنان مبسوطی برای بزرگان علم و دانش، به اشکال های اساسی آموزشی و پژوهشی پرداختند؛ ایشان نخستین گام را برای درمان، پذیرش این واقعیت ها دانسته است.

پس از پذیرفتن درد، گام دوم شناختن علت یا علت های آن است. تنها پس از شناخت علت این کاستی است که می توان به راه حل مناسبی رسید. بی توجهی به این نکته به جای آن که واقعاً مایه پدیدار شدن و شکوفایی فرهنگ تولید علم شود، موجی موقت ایجاد می کند و به سرعت نیز فرو می نشیند. از این رو، پیش از بیان این راه حل های آزمایشی و به کارگیری منطق آزمون و خطا، باید دانست که چه علت یا عللی وضع تولید علم را بدین سو کشانده است. آن گاه می توان راه حل مناسبی برای از بین بردن این وضع پیشنهاد نمود.

سؤال تحقیق:

اساسی ترین پرسش برای تحقق سند چشم انداز این است که مقصود از تولید علم چیست ؟ نخست باید روشن کنیم مراد از تولید علم آن است که دانش، همواره باید به انجام وظایفی که برای آنها پدید آمده است، عمل کند و یا از دیگر سو، در بستر زمان به پرسش هایی که در این زمینه مطرح می شود پاسخ دهد. افزون بر این، آیا علوم مورد نظر باید عرصه هایی تازه را در نوردد و جغرافیای فرهنگی سیاسی ج. ا. ا را گسترش دهد.

ادبیات تحقیق:

امروزه تولید علم را در کشور می توان در میان چهار گروه از متولیان، بخش بندی کرد:

استادان و چهره های ماندگار علمی

مراکز تحقیقاتی و پژوهشی

مؤسسه های آموزش عالی؛

نظام آموزشی

برخی از صاحب نظران جدای از این مباحث معتقدند باید علت های اساسی بی رونقی و رکود فرهنگ تولید علمی را که به شرح زیر است، درمان نمود:

 1-  غرب محوری 2-  متن محوری 3-  گذشته محوری 4-  کم رنگی فرهنگ نقد.

البته می توان علت های دیگری نیز بدین ها افزود، اما ظاهراً می توان بر این اساس الگویی فراهم ساخت که به  گونه ای معنادار، مسأله کم رونقی فرهنگ تولید علم را تبیین نماید. از دیگر سوی، می توان پاره ای از این علت ها را به یکدیگر نیز ارجاع داد که البته چنین نمی کنیم. از این رو، با شرح این علت ها، ‌منحصراً به آن چه بزرگان در این باب گفته اند، بسنده می کنیم.

در نظام آموزشی، پای بندی به سنت رایج و هنجار حاکم -که نظام آموزشی غرب در یک سده گذشته به ارمغان نهاده است- ترویج می شود. بی گمان کارایی روش هایی که در طول تاریخ تجربه می شوند، در گذر زمان به راحتی قابل اثبات نیست؛ زیرا این گونه روش ها و کاربردشان اصالت می یابد. اگر به فرض بپذیریم همه آن چه به عنوان اصول آموزشی رایج است، واقعاً به مرور زمان و بر اثر انباشت تجربه حاصل شده، باز نمی توان این نتیجه منطقی را گرفت که هر آن چه تاکنون کارایی خود را نشان داده، از این پس نیز به همین سان خواهد بود، حتی اگر تجربه خلاف آن را ثابت کرده باشد.

باید توجه داشت دانش، نتیجه تراکم و پالایش تحقیق است و از سویی فرزند خلف نقد و پرسش. هیچ علمی بر اثر رشد یک دست و آرام مسائل آن شکل نگرفته است. آن چه موجب تحول علوم و پیشرفت آن می شود، طرح پرسش های تازه و نقد باورهای مقبول و رایج است. در حقیقت در فضای نقد و به چالش کشیدن دعاوی رایج و هنجارهای حاکم است که دانش متحول می شود و امکان تولید علم فراهم می گردد.

علوم انسانی نیز تنها براثر نقدهای پیوستة نیک خواهان و بدخواهان رشد کرده و به جایگاه امروزی خود رسیده است. نگاهی به گذشته نشان می دهد که هر زمان بازار نقادی رواج داشته، رشد علوم و تولید علم جدی تر و آشکارتر بوده است. از این سو نیز، هرگاه امکان نقد نبوده، به همان نسبت علوم نیز از رشد باز می ایستاده است. از همین رو است که به حق گفته اند: « ان حیاه العلم بالنقد و الرد. »

بررسی پژوهشی:

در این تحقیق محقق با بررسی محیطی موضوع تحقیق، داده پردازی خود را دنبال می کند و مجموعه عواملی را که باعث عدم پویایی جامعه ما در زمینه تولید علم و نوآوری علمی شده است، استخراج کرده، برمی شمارد.

موانع شناختی

فراهم نبودن زمینه جرأت علمی درجامعه

دشواری تولید اندیشه

ضعف  روش گفت و گو و تفاهم علمی

حاکمیت معرفت شناسی حسی

عدم وفاق کافی در خصوص تولید علم

گسست حوزه های تولید علم از یکدیگر

جهانی شدن مسأله فرهنگی

 

موانع ساختاری

عدم تخصیص کافی منابع مالی

سود اندیشی یا مرید پروری در امر تولید علم

فراهم نیامدن بسترهای لازم برای بیان افکار جدید

نظام آموزشی حافظه محور

گسستگی بین نهادهای تولید و مصرف علم در جامعه

 

موانع کار کردی

ارزش ننهادن به ابتکار و خلاقیت

ایجاد نکردن فراغت کافی برای افراد محقق

روزمره گی در امر پژوهش

هدفمند و روشمند نبودن انتخاب موضوعات پژوهش

جدا نشدن سطوح موضوعات در تولید علم

نقصان روش های علمی در دانشگاهها

تحلیل داده های محیطی:

در هر موضوع، طراحی الگو است که امکان شناسایی قاعده مند آن موضوع و سپس پیش بینی تغییرات و       برنامه ریزی را برای تغییرات مورد نظر به سمت هدف های از پیش تعیین شده امکان پذیر می سازد. در برنامه ریزی توسعه، الگوی برنامه ریزی، ملاک شناسایی وضعیت و طراحی برنامه های توسعه است.

1-    الگوی پیشنهادی در طبقه بندی موانع و تعیین راهکارها:

الگوی پیشنهادی، مبتنی بر سه دسته متغیر در ساماندهی نهضت نرم افزاری است. این سه دسته در قالب سه عنوان از یکدیگر تفکیک پذیرند:

 1-  سطوح نهضت نرم افزاری

 2-  مسائل نهضت نرم افزاری

   3-  مراحل نهضت نرم افزاری

سطوح تدبیر در نهضت نرم افزاری شامل سیاست گذاری، برنامه ریزی، اجرا و نظارت است؛ مسائل نهضت          نرم افزاری شامل سیاست گذاری، برنامه ریزی و اجرا و نظارت است؛ مسائل این نهضت شامل مبانی، روش ها، و زمینه ها است و سرانجام مراحل نهضت نرم افزاری نیز عبارت است از: تولید علم، عرضه علم تولید شده و نیز بهره وری از تولیدات علمی است.

در خصوص سطوح تدبیر باید توضیح داد که، « سیاست گذاری » نهضت نرم افزاری به معنای تعیین خط مشی های کلی و راهبردهای اساسی است که باید در فرآیندی طولانی مدت دنبال شود تا اهداف مورد نظر در تولید علم و نهضت نرم افزاری به دست آید. از این رو، درباره این مسأله باید مرکزیت واحدی در سیاست گذاری تعریف شود و از دیگر سو، ضمانت اجرایی نسبت به سیاست های ابلاغی نیز فراهم گردد. « برنامه ریزی » نهضت نرم افزاری نیز به معنای تعیین اولویت بندی ها، مراحل موازی و متوالی و فعالیت هایی است که باید در این مسیر مشخص شود. افزون بر این، تعیین منابع و تشخیص نهادها و مراجعی که باید هریک از فعالیت های مربوط را انجام دهد، نیز جزئی از برنامه ریزی است. سرانجام، « اجرا و نظارت » برنامه نیز به معنای تعیین وظیفه هر یک از دستگاه ها در ظرف زمانی مشخص و نظارت بر اجرای زمان بندی شده برنامه است.

سرانجام این که، « زمینه های جنبش نرم افزاری » به معنای بسترهای لازمی است که باید برای رونق بخشیدن به این مسأله و برداشتن موانع فراروی آن ایجاد شود؛ مانند ایجاد فراغت برای محققان، تخصیص منابع کافی، رویکرد صحیح به جهانی سازی و که بدان خواهیم پرداخت.

در توضیح مراحل نهضت نرم افزاری باید گفت نقطه آغازین آن تولید علم و اندیشه است. در گام نخست، باید شناخت که چه عامل هایی امکان تولید علم را فراهم می آورد؟ پس از امکان پذیر شدن تولید، نوبت به عرضه مناسب اطلاعات تولید شده می رسد. در این باره، لازم است راه های متنوع عرضه، شناسایی و گزینه مناسب در هر مورد، متناسب با مخاطب برگزیده شود. پس از عرضه، گام نهایی -که به بهره مندی جامعه از علوم تولید شده می انجامد- پیش بینی سازکارهایی است که بهره وری سریع و آسان را از علوم تولید شده امکان پذیر می سازد.

عوامل عرضه تولید در نهضت نرم افزاری:

1.      ایجاد ارتباط صحیح بین مراکز تولید و عرضه علم

2.      پیش بینی روش گفت و گوی قاعده مند و سازمانی

3.      ایجاد بستری امن برای آزادی بیان

 

عوامل بهره وری از علم در نهضت نرم افزاری

1.      تفاوت در ارزش گذاری علوم تولید شده متناسب با تاثیر آن

2.      ارزش نهادن به ابتکار و خلاقیت

3.      اصلاح نگرش سود اندیشی و مرید پروری

4.      نشاندن دور اندیشی به جای روزمرگی

5.      ایجاد ارتباط صحیح بین مراکز تولید و بهره وری از علم

قاعده اول: بین سه دسته متغیرهای تشکیل دهنده الگو درمتغیرهای سطوح جنبش نرم افزاری،
« سیاست گذاری» نسبت به « برنامه ریزی » برنامه ریزی نسبت به « اجرا »، از اهمیت بیشتری برخوردار است. در متغیرهای مربوط به مسائل جنبش نرم افزاری نیز « مبانی » نسبت به « روش ها » و روش ها نسبت به
« زمینه ها»، اهمیت بیشتری دارد. اما در متغیرهای مربوط به مراحل نهضت نرم افزاری،  « تولید » نسبت به
« عرضه » و عرضه نسبت به « بهره وری »، از اهمیت بیشتری برخوردار است. پس از دسته بندی عوامل
استقرا شده و قرار گرفتن آنها بر اساس جایگاه تعریف شده در الگوی پیشنهادی،‌ مبتنی بر قاعده فوق می توان اولویت بندی را بین عوامل مختلف اثرگذار در نهضت نرم افزاری شناسایی نمود.

قاعده دوم:‌ در مقام اقدام می باید به عکس قاعده ای که در اولویت بندی و اهمیت گذاری بین مسائل ذکر شد، عمل نمود؛ یعنی باید ابتدا نسبت به حسن اجرا و نظارت بر برنامه های مورد اجرا و مصوب در گذشته، اهتمام ورزید. اگر چه ممکن است برنامه ها، کاستی بسیار داشته باشد یا با رویکرد فصل جدید نهضت نرم افزاری طراحی نشده باشد، این گونه نیست که مسأله تحقیق و نوآوری مطلقاً مغفول مانده و از این پس بنا باشد که در خصوص آن، برنامه ریزی و اجرا صورت پذیرد. از این رو در حرکت از وضع موجود، باید از امکان پذیرترین راه آغاز کرد؛ یعنی ابتدا باید دستگاه هایی اجرایی نسبت به نظارت بر اجرای صحیح برنامه های گذشته اهتمام ورزند؛ سپس به اصلاح برنامه ریزی ها و سیاست گذاری ها همت گمارند. در رویکردی دوباره پس از اصلاح سیاست گذاری ها،
برنامه ریزی ها دوباره اصلاح گشته و اجرا و نظارت نیز معطوف به برنامه جدید خواهد شد.

 

راهکارها و نتایج:

دو پیش نیاز برای پویایی نهضت نرم افزاری لازم است؛ یکی ایجاد مطالبه عمومی در این مسأله، و دیگر نهادسازی برای پیگیری آن.

آن چه زمینه ایجاد حرکت جدید را فراهم می سازد، برافراشته ماندن پرچم این نهضت یا جنبش است و این
امکان پذیر نخواهد بود، جز این که نخبگان جامعه و جوانان تحصیل کرده مستعد و پرتلاش جامعه، پیگیرانه به دنبال تحقق این مسأله باشند؛ امری که هم بر دوش نخبگان حوزه و دانشگاه است هم بر عهده رسانه های گروهی به ویژه، صدا و سیما.

در واقع همه باید در تشریح نیاز به این مسأله و بازنمودن ابعاد ماهوی آن بکوشند و از سویی چنین القا کنند که می توان در این مسیر گام های جدی برداشت. در صورتی که این خواست به گونه ای فعال در جامعه وجود داشته باشد، تصمیم گیران و تصمیم سازان جامعه نیز خود را موظف به تامین شرایط لازم برای پیگیری مسأله خواهند دانست.

نهادینه سازی در پیگیری نهضت نرم افزاری

در کشور ما معمول است که برای مهم شمردن هر موضوع به برپایی سازمان یا نهادی مستقل روی می آورند، اما به نظر می رسد همیشه تنها راه این نباشد. به همین سان، در خصوص موضوع بررسی نیز پیشنهاد می شود که ستادی مرکب از نهادهای اثرگذار و تصمیم گیر در این مسأله تشکیل شود تا به صورت هماهنگ به ساماندهی سیاست گذاری، برنامه ریزی و اجرا بپردازد. دراین باره، مجمع تشخیص مصلحت، شورای عالی انقلاب فرهنگی و از این سو وزارتخانه های آموزش و پرورش و علوم تحقیقات و فناوری، در امر برنامه ریزی و اجرا می توانند ایفای نقش کنند تا بدین ترتیب مسؤولیت های هر یک از نهادهای مربوط در زمان بندی مشخص تعریف شده و با پیگیری مطلوب به نتایجی درخور نایل آیند .

براساس چنین رویکردی پیشنهاد می شود که در گام اول، نیروهای زبده جامعه بر محوری تمرکز یابند که همگان برآن اتفاق دارند و آن،‌ بهره مندی هدفمند از نظریات علمی گذشته است. حتی اگر بپذیریم که علم تولید شدنی نیست و یا اگر تولید شدنی باشد، به تولیدات جدید ما نیازی ندارد، ( از آن رو که ظرفیت علمی گذشته، پاسخ گوی نیازهای جوامع مختلف است. ) در این حداقل، همگان متفق اند که در جوامع مختلف ـ متناسب با وضعیت جغرافیایی، انسانی، امکانی و.. ـ کیفیت بهره وری ازعلوم متفاوت خواهد بود. بنابراین نقطه آغاز حرکت نرم افزاری را می توان از همین مسأله آغازکرد؛ یعنی ایجاد وفاق و تفاهم ملی نسبت به این که بهترین بهره وری از ظرفیت علمی موجود چیست؟ این مسأله می تواند موضوع تفکرات، همایش ها،‌ رساله های علمی و.. قرار گیرد تا به تدریج وفاقی نسبی در این خصوص حاصل شود. این که « نیازهای عمومی جامعه ما چیست؟ » و « درصد بهره وری که از ظرفیت علمی موجود، در پاسخگویی به آنها می توان به عمل آورد. »، پرسش هایی است که هیچ گاه به گونه ای جدی بدان پرداخته نشده است.

پس از این که نیازها شناخته شد و میزان توانمندی علوم موجود در پاسخگویی به آن نیاز ها، واقع گرایانه، ارزیابی گشت، می توان گام دوم را برداشت؛ یعنی ایجاد تمرکز قوا برتولید نظریات جدید. طبیعی است با برداشتن گام اول، زمینه طرح این سؤال به صورت جدی تر فراهم می آید که « از چه رو ما علاوه بر بهره مندی متفاوت از نظریات گذشته، نیازمند نظریه پردازی در عرصه های مختلف هستیم ؟ » به بیان دیگر، تفاوت در نیازمندی ها و فرهنگ و نگرش نسبت به جهان و انسان و مانند آن، جامعه علمی کشور را بدین سو رهنمون خواهد ساخت که به یقین در بسیاری از عرصه های علوم، به تولید نظریات جدید با رویکرد متفاوت نیازمندیم. دراین مرحله و در صورت ایجاد چنین تمرکزی و از سویی با خلاقیت و استعداد فرهیختگان جامعه، می توان به نظریه های جدیدی در علوم مختلف، به ویژه علوم اجتماعی دست یافت.

درگیر شدن ذهن متفکران جامعه به مقوله نظریه پردازی، زمینه را برای برداشتن گام سوم فراهم خواهد نمود؛ یعنی ایجاد تحول در روش تولید علم. به سرعت، آشکار خواهد شد که تولید نظریه، روشمند بوده و از دیگر سو، بدون تحول اساسی در روش تولید علم، میدان جولان در نظریه پردازی، بسیار محدود خواهد بود. بنابراین، با
این که می توان در مرحله دوم از نظریاتی بهره برد که به صورت ابتکاری و ابداعی ارائه می گردد و جامعه را نیز یک گام به پیش می راند، این مرحله خود، زمینه ورود به مرحله سوم خواهد بود؛ یعنی احساس نیاز به تحول در روش تولید علم.

 

 



[1] استادیار و عضو هیأت علمی دانشگاه عالی دفاع ملی


طراحی وب سایتفروشگاه اینترنتیطراحی فروشگاه اینترنتیسیستم مدیریت تعمیر و نگهداریسامانه تعمیر و نگهداری PM سامانه جمع آوری شناسنامه کامپیوتر سیستم جمع آوری شناسنامه کامپیوتر سیستم مدیریت کلان IT طراحی وب سایت آزانس املاک وب سایت مشاورین املاک طراحی پورتال سازمانی سامانه تجمیع پاساژ آنلاین پاساژ مجازی

جدیدترین مقاله ها

نام : *

پیغام : *