hc8meifmdc|2010A6132836|Articlebsfe|tblEssay|text_Essay|0xfbff93bb02000000d615000001000200
باسمه تعالی
تعامل برتر منطقه
ای؛
رکن محوری راهبرد
سیاست خارجی
برپایه سند چشم
انداز
دکتر علیرضا اکبری
الف-
ارکان راهبرد سیاست خارجی،در بستر چشم انداز:
- چگونگی بکارگیری منابع و مدیریت عوامل وشرایط ملی ، و نوع تنظیم مناسبات و
ترتیب روابط کشور با دیگرکشورها و ، عناصر و شرایط محیط خارجی کشور ، به منظور
تامین منافع و تحقق اهداف ملی جمهوری اسلامی ایران- راهبرد سیاست خارجی
ج.ا.ا.،تعریف شده است .
- در تنظیم راهبرد سیاست خارجی ،درک و تبیین صحیح و کامل از قدرت و توان ملی،(پارادایم
حاکم)، مقتضیات و ویژگیهای محیط خارجی و بخصوص قواعد نمونه و مسلط (پارادایم حاکم)
بر محیط منطقه ای و پیرامونی ، شناخت
فرصتها ، آسیب ها و آسیب پذیری های محیطی و تهدیدهای موجود ، بسیار حائز اهمیت است.
- در برنامه ریزی میان مدت ملی ج.ا.ا.،" سند چشم انداز بیست ساله
کشور" که پس از تایید مقام معظم رهبری ، برای تحقق و اجرا، به دولت و
سایر نهادهای نظام ج.ا.ا ابلاغ شده است ، در خصوص منافع و اهداف کلان ملی و بعد
سیاست خارجی آن ، هدفها وجهت گیریهای مشخصی نظیر، کسب رتبه اول علمی، فناوری در
سطح منطقه ، قرار گرفتن در جایگاه اول اقتصادی منطقه ، تبدیل شدن به کشوری توسعه
یافته ، در عین حفظ هویت اسلامی، انقلابی ، الهام بخش در جهان اسلام، دارای تعامل
سازنده و موثر با سایر کشورها (در روابط بین الملل) ، لحاظ شده است .
از آنجا که "علت غایی" و هدف نهایی رویکرد خارجی سند چشم انداز ،
تبدیل شدن به قدرت برترمنطقه ، در عین حفظ هویت اسلامی ، انقلابی می باشد لذا:
- راهبرد سیاست خارجی ج.ا.ا. قاعدتا بایستی راهها و روشهای " برتری منطقه
ای " تامین علل و عوامل موجه و رفع موانع ومعضلات آنرا – در سطوح پیرامونی
، منطقه ای و بین المللی ، جهانی ، ارائه نماید.
ج.ا.ا. به این منظور می بایست سه سطح از سیاستها را به تناسب اهداف ملی ،
راهبری نماید،
1-حفظ نظام و موجودیت خود ،
2- رشد و توسعه همه جانبه و در همه سطوح کشور،
3- گسترش نفوذ در منطقه و ارتقاء موقعیت استراتژیک خود،( در سطوح بین الملیی و
فرا منطقه ای)
این سه لایه از اهداف و منافع و سیاستهای مربوطه، با یکدیگر مرتبط بوده، متضمن
یکدیگرند، لذا به طور موازی می بایست تعقیب شده و محقق گردند
از زاویه سیاست خارجی، شرط لازم و یا هدف محوری کشور ، برای تحقق هر سه لایه
از منافع فوق الذکر ، "تثبیت موقعیت برتر منطقه ای ایران " است . از این رو، "عامل
تاثیر و نفوذ" و برتری اثر گذاری در سطح منطقه ای ، موضوعیت خاصی می یابد. از
ضرورتهای تاثیر و نفوذ ، بویژه در متن برتری علمی، فن آوری ، اقتصادی – در عین حفظ هویت
اسلامی – انقلابی ، به معنای ایجاد توان " تعیین کنندگی "
در حوزه های قدرت و امنیت منطقه ای است .
- وضعیت ظرفیتها ، قابلیتها و توانمندیهای ملی ج.ا.ا. به گونه ای که برای
داشتن نقش " تعیین کنندگی " در پارادیم قدرت و امنیت منطقه ای ، مناسبات
و روابط با قدرت های برتر سطح جهانی و کشورهای برتر علمی – فن آوری – اقتصادی ( یا
کشورهای توسعه یافته در سطح جهانی ) نیز از اهمیت خاصی برخورد ار می گردد.
- "تثبیت موقعیت و برتری منطقه ای "، داشتن نقش و موقعیت "
تعیین کنندگی " در پارادایم قدرت و
امنیت ، در سطح منطقه ، و ایجاد و حفظ" تعامل مثبت ، سازنده و موثر "
بویژه با کشورهای توسعه یافته سطح جهانی ، با موانع و حتی تهدیدهایی مواجه می باشد.
وضعیت منطقه ای، به گونه است که ایالات متحده آمریکا ، در آن حضور و نفوذ
قدرتمندی دارد. رژیم صهیونیستی نقش " نامعادله ساز" منطقه ای را برعهده
دارد ، مناسبات منطقه ای به شدت متاثر از سیاستهای برتری طلبانه سطح جهانی آمریکا
و سیاستهای برتری جویانه سطح منطقه ای رژیم صهیونیستی است.
- در منطقه خاورمیانه و نظام تابع خلیج فارس و آسیای جنوب غربی ، کشورهای عربستان سعودی ، پاکستان و ترکیه ، در کنار ج.ا.ا. به عنوان
عوامل قدرتمند سطح منطقه ای شناخته می شوند .ج.ا.ا. در تعقیب هدف " تعامل برتر
منطقه ای " می بایست مناسبات و روابط سازنده و موثری با این سه قطب برتر
منطقه ای ( و به تبع آن ، با سایر کشورهای مهم و موثر ، نظیر مصر، اردن ، سوریه و
عراق )ایجاد نماید.
اما نقش منطقه ای ایالات متحده آمریکا و رژیم صهیونیستی ، از موانع و حتی
تهدیدهای عمده چنین تعاملی بوده است . تعارض و تضاد ج.ا.ا. با ایالات متحده ، موجب
عدم ثبات و پایداری در روابط سازنده و موثر ج.ا.ا. با کشورهای مذکور- و سایر
قدرتهای سطح جهانی و نیز سایر کشورهای سطح منطقه ای و فراتر از منطقه ، شده است .
به عبارتی تا زمانی که ج.ا.ا. تعارض و چالش های جاری خود را باآمریکا – در جهت منافع و
اهداف ملی خود "مدیریت " نکند، برقراری روابط موثر ، مثبت و سازنده به
طور با ثبات و پایدار ، با کشورهای هدفِ سطح
منطقه ای و جهانی ، (و فرامنطقه ای – بین المللی ) میسر نخواهد شد.
برای حل و فصل و مدیریت معضل ایالات متحده در مناسبات و روابط خارجی ج.ا.ا. ،
ما باید شرایطی مدیریت شده ، کنترل شده ، با ثبات و نسبتا متعادل ، ایجاد کنیم به
گونه ای که "تعارض آمریکا و متقابلا" ج.ا.ا." نتواند تاثیر سوء بر
اهداف و منافع و نیز هویت اسلامی – انقلابی ج.ا.ا. داشته باشد، و از سوی دیگر تبدیل به یک
منازعه ، بحران و درگیری ( در سطوح مختلف ) نشود.
مدیریت مناسبات و
تقابل – در نقطه ای با ثبات و پایدار میان "
منازعه و تعامل "
این نوع از مدیریت، خود منوط به داشتن سطح و پایه ای از قدرت است . اگر ج.ا.ا.
بتواند به سطحی خاص از قدرت ، دسترسی بیابد، آنگاه قادر خواهد بود که ضمن تامین
منافع منطقه ای و جهانی خود ،"منازعه " را نیز با آمریکا ، کنتر ل ،
مهار و مدیریت نماید.
در این مسیر ، از جمله موانع و تهدیدات پیش رو، موجودیتی بنام اسرائیلی، و نقش
و کارکرد آن
می باشد. به فرض اینکه ج.ا.ا. طرح و برنامه ای مشخص برای کنترل معضل" سطح
مقابله و منازعه " با ایالات متحده داشته باشد، بایستی بتواند " تهدیدات
و توسعه طلبی " رژیم صهیونیستی را در درجه اول مهار نماید، اگر چه که تضاد رژیم صهیونیستی و ج.ا.ا.
تضادی ذاتی است، اما به نظر می رسد که تا
زمان کسب رتبه " برتری منطقه ای "، توسط ج.ا.ا. گزینه منطقی و ممکن این
باشد که به طور مرحله ای ، نخست از شر تهدیدات و
توسعه طلبی رژیم صهیونیستی در امان
بمانیم ، و سپس با فراهم آوردن مقتضیات و مقدورات لازم ، اندیشه "
حل تضاد با موجودیت رژیم صهیونیستی " را ( به عنوان یک تهدید ) در دستور راهبرد امنیت
ملی ، داشته باشیم . بنابراین ، درراهبرد سیاست خارجی ج.ا.ا. ابتدا
" مهار تهدیدو کنترل توسعه طلبی" رژیم صهیونیستی اولویت می یابد. در این
مرحله اگر چه که ج.ا.ا. نسبت " مقابله " با این رژیم دارد، اما بنا به
مقتضیات و ضرورتهای طی دوران "تبدیل شدن
به قدرت برتر منطقه " نسبت به " تنازع ذاتی با رژیم صهیونیستی "
تقیه خواهد نمود.
* در بازگشت به عرصه "مناسبات و روابط" با کشورهای منطقه ،ج.ا.ا
نسبت " برتری " کنونی خویش در مقایسه با بخش قابل ملاحظه ای از کشورها – و" قابلیت
اثرگذاری و نفوذ" در عرصه ها و کانونهای " بحران – قدرت و امنیت
" منطقه را حفظ نموده و آنرا افزایش خواهد داد و در عین حال ، به تنظیم نوعی
" رابطه منفعت ساز " با گروه کشورهای قوی ، یا قطبهای قدرت منطقه ای ،
خواهد پرداخت .
*در مسیر کسب موقعیت و جایگاه برتر علمی – فن آوری و اقتصادی
منطقه ای. کشورهای قدرتمند منطقه – قاعدتا بایستی احساس کنند که "حفظ و
گسترش مناسبات و روابط با ج.ا.ا" منافع آنها را تامین خواهد کرد .این
رویکرد مبتنی برتبادل ظرفیتهای اقتصادی ، انرژیک و ترانزیتی – و اساسا" رشد
و توسعه اقتصادی " محور خواهد بود، به عبارتی جهت کلی حرکت ج.ا.ا.، "کسب
رتبه برتر واول شدن" در منطقه است ،
که اساسا" "رویکردی رشد محور " است ، اما بنیان پارادایم حاکم
برمنطقه ، پارادایم امنیتی است .
* در مورد سایر قدرت های بزرگ و برتر ، هر نوع فرصت و موقعیت ، که بتواند
چالشهای سیاست خارجی را مهار و کنترل نماید، ظرفیت سازی نموده و قابلیتهای ملی
ج.ا.ا. را در تعاملی متقابل افزایش دهد، و مجموعه آنها (ظرفیتها و قابلیتها) را
نقد نماید، دارای اهمیت و اولویت می باشد.
" اتحادیه اروپایی" –"محور شرقی " شامل روسیه ،چین ، هند و
حوزه آسیای جنوبی شرقی و" بلوک جهان اسلام"( به عنوان یک واحد بین
المللی عمدتا" عقیدتی – فرهنگی و نسبتا" سیاسی ) سه محور مهم در عرصه سیاست
خارجی ج.ا.ا.می باشند، که راهبرد سیاست خارجی به اقتضای اهداف سند چشم انداز ،
بایستی مدلهای رویکردی و رفتاری با این سه واحد بین المللی – جهانی را معین
نماید، به نوعی که از یک نوع هنجار و یکپارچگی منطقی و " هم پوشاننده "
با سایر اجزاء پیش گفته ( مساله آمریکا – معضل
رژیم صهیونیستی و سیاستهای سطح منطقه ای ) برخوردار باشند.
"مدل و معادله ای "که برای "تنظیم راهبرد روابط با سه بلوک
اخیر الذکر ارائه می گردد، باعنایت به مناسبات درونی هر بلوک و مناسبات و روابط و
عرصه منافع مشترک و چالشها و سایشهای آنها با ایالات متحده و با یکدیگر و نیز نقش
و جایگاه و منافع و رویکرد آنها در سطح منطقه هدف ج.ا.ا.و مجموعه کشورها و
بازیگران غیر کشوری آن بوده است .
* ج.ا.ا. همچنین با تعدادی "مساله "، معضل و یا چالشهای مهم سیاست
خارجی نیز مواجهه جدی و دیرینه دارد. این " مسائل –یا چالشها.یا از
نوع "ساختاری"و یا از نوع
"موقعیتی " می باشند. رویکرد و جهت گیری ج.ا.ا. برپایه حل و فصل این
چالشها ، قاعدتا مرتبط و "متاثر متقابل " با مدل مدیریت و راهبرد
سیاستهای خارجی در سطوح "منطقه ای – بین المللی و جهانی " می باشند .
* راه حل این چالشها و مسایل، به گونه ای است که به عنوان بخشی از "مدل
راهبرد سیاست خارجی " ، آنرا " تعبیر و تعین " می بخشد. مجموعه
رویکردهای " روابط – مناسبات و راه حل و فصل، و مهار" با عوامل محیط منطقه
ای – بین المللی و جهانی ،
پارادایم حاکم بر راهبرد سیاست خارجی ج.ا.ا. را شکل می دهد ، که بر پایه
هدف "ایران برتر منطقه ای " تنظیم می گردد.
*شاخصهای "ایران برتر منطقه ای " نیز به طور مستقیم و قابل ملاحظه
ای در گزینش رویکردها – راه حل ها و اصولا"
"راهبرد سیاست خارجی ج.ا.ا. موثر است .اینک این سئوال کلیدی مطرح
میشود که:
- آیا ج.ا.ا. بر اساس شاخصهای "قدرت و امنیت " (قدرت سخت افزاری) به
دنبال برتری منطقه ای است ؟ یا بر اساس شاخصهای ، اقتصادی – علمی – فن آوری.؟
- آیا ج.ا.ا. در صدد ارتقاء و برتر نمودن شاخصهای رشد ، توسعه ، پیشرفت و رفاه عمومی است ؟ در این صورت ،ج.ا.ا.
در مقایسه با سایر کشورهای منطقه ، بویژه کشورهای قدرتمند منطقه ، در شرایط
نسبتا" پایین تر و در بسیاری از شاخصها، پایین تر از استانداردهای سطح منطقه
قرار دارد . این سوالی است که کشورهای منطقه اعم از ضعفیف یا قوی – و کشورهای برتر
سطح جهانی ، نسبت به ایده و اهداف ج.ا.ا. مطرح می کنند.
در هر دو صورت ، ( اعم از اینکه ج.ا.ا.
در صدد " برتری قدرت سخت و امنیت منطقه ای " باشد و یا اینکه به دنبال
برتری علمی، اقتصادی، تکنولوژیک و شاخصهای رفاه عمومی باشد ج.ا.ا. یا
" تهدید زا" است و یا در مسیر " ظرفیت سازی "، چالش آفرین و
رقابت زا است . ایالات متحده ، رژیم صهیونیستی و قاطبه کشورهای عرب منطقه، بعد
" تهدیدزا" بودن ایران را دامن می زنند.
ج-ا.ا. بایستی سرچشمه این "نگران سازی " را مهار نماید و اثبات
نماید که در صدد تهدید زایی نبوده ، بلکه به دنبال "ظرفیت سازی "است .
به هر تقدیر، طی مسیر "کسب مقام برترمنطقه ای "، چالش زا است و اگر
کشور از ورود به این چالش پرهیز داشته باشد، بایستی از اهداف خود صرف نظر نموده و
به طور مضاعف و فزاینده ، ضعیف گردد.
خاصیت و ویژگی مهم"راهبرد سیاست خارجی ج-ا.ا."این است که ضمن یافتن
بهترین مسیر و رویکرد برای تضمین پیشرفت و در مسیر "قدرت منطقه ای "،
راه حل هایی برای مهار و کنترل و مدیریت عوامل تهدید و چالش ها ، ارائه نماید.
الگوی قدرت برتر منطقه ای ، الزاما" تابع "ادامه قدرت برتر جهانی
" در سطح منطقه نیست ، بلکه می تواند در قالب " جزء برتر منطقه "
در تعامل برتربا سطح منطقه و بدون جذب و یا ادغام در نظام "قدرت برتر جهانی
" صورت پذیرد.
الگوی "تعامل برتر منطقه ای " به عنوان رکن محوری اهداف سند چشم
انداز بیست ساله ج.ا.ا. و همچنین ، یکی از پایه های اصلی "راهبرد بلند مدت
سیاست خارجی کشور" ، محصول ، نتیجه ، برآیند و یا حلقه اتصال پنچ رکن راهبردی
سیاست خارجی ، می باشد :
رکن اول : 1- سیاست "تعادل نسبی میان تقابل و کنترل چالشهای ایالات متحده
و ج.ا.ا."
رکن دوم : 2- سیاست "مهار تهدید و کنترل توسعه طلبی رژیم
صهیونیستی."
رکن سوم : 3- سیاست "تعامل موازنه ساز با اتحادیه و کشورهای محور اروپایی
."
4رکن چهارم : - سیاست توسعه منافع و مشترکات امنیتی ، اقتصادی و سیاسی با
کشورهای محور شرقی، ( روسیه ، چین ، هند ، مالزی، اندونزی و..."
رکن پنجم: 5- سیاست "معتمد مشترک " با بلوک بین الملل
اسلامی
رکن ششم یا ب- "تعامل برتر منطقه ای " ، ضرروت بقاء و توسعه ملی
ج.ا.ا.
" تعامل برتر منطقه ای " ، رویکرد
و چگونگی حضور و رفتار کشور ج.ا.ا. را در " سطح منطقه هدف" و
" روابط ، مناسبات و رفتار متقابل " ایران با کشورهای منطقه را
در چارچوب اهداف ورویکرد سیاست خارجی سند چشم انداز، تبیین و تعیین می کند.
"تعامل برترمنطقه ای " از 2 عنصر محوری "تعامل " و
"برتری " شکل می گیرد.
*عنصر "تعامل"در این مفهوم ، رفتار مبتنی بر حفظ استقلال و هویت ملی
(اسلامی – انقلابی) – در قبال رویکرد جذب و ادغام – و در عین حال غیر
خصومت آمیز ، توام با تبادل ظرفیتها و برقراری مراودات معنا شده است .
در نتیجه ج.ا.ا. با کشورهای منطقه (بجز مورد استثناء آن – اسراییل ) خصومت و
دشمنی نخواهد داشت ، بلکه کشورها در سطح منطقه می توانند ترجیحا" متحد، ( که
احتمال آن بسیار ضعیف است ) یا شریک یا همکار یا رقیب ج.ا.ا. باشند.
*هفت رده تعامل ، از اتحاد تا خصومت فعال (دشمنی)
Allied - United1- متحد
Joint 2-
شریک
Partner3- همکار
Compatitor4- رقیب
Opponent 5- حریف
Sulking (Sullen)6- قهر
Enemy7- دشمن
از میان این هفت رده (رتبه ) رفتاری ، تحقیق رتبه اول ( اتحاد ) تقریبا"
بین ج.ا.ا. و کشورهای پیرامون و نیز کشورهای" محور منطقه "، غیر ممکن
است ، چرا که ج.ا.ا. از مشخصات و ویژگی های منحصر به فرد "مذهبی – زبانی – نژادی – فرهنگی – تاریخی و تمدنی
" برخوردار است . همه این ویژگیهای متمایز ( مذهب – زبان – قومیت و نژاد-
فرهنگ – تاریخ و تمدن و...) از لوازم و نیازهای قطعی
"اتحاد" می باشند که ما را از کشورهای همسایه خود ، مجزا ساخته است .
بیشترین حد احتمال مربوط به رده های رفتاری چهارم و پنجم (رقیب و حریف ) است .
بدترین و ضعیت نامطلوب، رده های رفتاری ششم و هفتم ( قهر و خصومت ) است و بهترین وضعیت مطلوب ، رده های رفتاری دوم و
سوم ( شریک و همکار) می باشد.
پس جمهوری اسلامی ایران، در این رکن از استراتژی روابط و سیاست خارجی ، مبنای
رفتار و مناسبات (تعامل )خود را باکشورهای منطقه و در سطح منطقه رسیدن تا سطح
" شراکت و همکاری" می گذارد. در حالیکه اکثر کشورهای هدف، ایران را در
وضع خوشبینانه رقیب و حریف خود می دانند ودر موضعی نامطلوب تر ، با ایران ، احساس
قهر و خصومت می نمایند.
عنصر دوم این رکن از استراتژی سیاست خارجی ، "مفهوم برتری" است .
نخست مشخص می گردد که "برتری" به چه معناست ؟ و در کدام حوزه و از
کدام سنخ؟ و آیا این برتری، محصول نوع تعامل توصیه شده با منطقه و کشورهای آن
خواهد بود ؟ و یا اینکه " نوع تعامل با کشورها و منطقه " متاثر از برتری
های موجود ج.ا.ا. می باشد؟
تعامل " برتر" ، حداقل در سه مرحله طراحی می گردد
به طور فشرده تعامل ایران در منطقه ، در مرحله (فاز ) اول ، از "
برتری" های فعلی ج.ا.ا. نشات گرفته و متاثر می شود، در مرحله دوم ، نوع تعامل
حاصل از فرآیند فاز اول ، زیر ساختهای برتری ساز راهبردی ( ساختاری و نهادینه شده
ج.ا.ا.) را آماده می سازد، ودر مرحله سوم ، تعامل و برتری ، به تعادل خواهند رسید
.
یعنی در مرحله اول ، "تعامل" ، محصول برتری های امنیتی سیاسی ج.ا.ا.
خواهد بود، ( حفظ برتری در شکل دادن تعامل)
در مرحله دوم ، برتریهای ج.ا.ا. محصول تعاملات سازمان یافته آتی و بر پایه
نتایج حاصل از مرحله اول (تثبیت مواضع قدرت امنیتی – سیاسی در سطح
منطقه ) خواهد شد . (تعامل ، برای ساختن بنیانهای برتر اقتصادی، علمی ، تکنولوژیک
و...)
ودر مرحله سوم ، "تعامل و برتری " در مناسبات ایران و منطقه ، بر
تعادل و پایداری ( هم پوشانی متقابل ) خواهند رسید، (تعامل از موضع برتریهای
راهبردی)
پس در مفهوم برتری، نیز سه مرحله (یا فاز) در نظر گرفته شده است:
فاز اول؛تثبیت مواضع قدرت امنیتی – سیاسی ج.ا.ا. و "سازماندهی تعامل منطقه ای " بر
مبنای برتریها و عوامل برتری ساز ج.ا.ا. در کانون های تحولات راهبردی و "
هسته های داغ " منطقه ؛
سنخ تعاملات، برمبنای برتریهای امنیتی – سیاسی ج.ا.ا در فاز نخست ، ابتدا سلبی است و سپس
ایجابی ( تعامل سلبی / ایجابی) ، یعنی از نقطه " حریف واقع شدن " به سمت
"رقابت " سیر می کند. به عبارتی تعامل ایران با منطقه – برمبنای موازنه
"منفی – مثبت " شکل می گیرد.
فازدوم؛ ایجاد یا رشد و توسعه زیر ساختهای پیوند و وابستگی متقابل اقتصادی ، اجتماعی
بین کشورهای هدف منطقه با ایران ،در این مرحله ، "تعامل " ، محور و
بنیان " برتریهای آتی " خواهد بود.
آغاز این مرحله که به سالهای میانی دوران تحقق اهداف چشم انداز بیست ساله
مربوط می گردد، با رویکرد ایجابی شکل می گیرد، "رقابت "، سکوی اولیه تعاملات
را شکل می دهد، اما از سکوی رقابت ، به سمت همکاری حرکت خواهد شد .
- از آنجا که هدف ج.ا.ا. وارد نمودن دیگران ( کشورهای هدف منطقه ) به حیطه
همکاریهای ساختاری در عرصه های اقتصادی اجتماعی است ، پس رویکرد اولیه ج.ا.ا.،
"ایجابی " است ، اما چونکه در ورای این "وابسته سازی متقابل
ظرفیتهای اقتصادی – اجتماعی "
ج.ا.ا. ، هم مواضع قدرت و عوامل برتری ساز امنیتی – سیاسی خود را ترک
نخواهیم /نخواهد / کرد ، و هم در مسیر افزایش برتریهای علمی ، فن آوری ، اقتصادی
خویش ، نسبت به سایر کشورهای هدف می باشد ، لذا هنوز " درصد" یا سطحی از
" کشمکش رقابت آمیز" در حوزه های امنیتی – سیاسی با سطوح
"رقابت همکاری جویانه " در حوزه های اقتصادی – اجتماعی ، در
مناسبات ایران با منطقه وجود خواهد داشت .
لذا، در کل ، رویکرد فاز دوم "ایجابی – سلبی " است و موازنه تعاملات "مثبت –منفی " خواهد
بود.
فاز سوم : در سالهای پایانی دوران تحقق اهداف
سند چشم انداز خواهد بود.
در این مرحله ، عوامل برتری ساز امنیتی – سیاسی و اقتصادی ، با حفظ پیوندهای اجتماعی ،
فرهنگی و تمدنی ، در تعامل با کشورهای هدف و منطقه ، توسعه می یابند. به عبارتی
"تعامل از موضع برتر علمی ، تکنولوژیک – اقتصادی ، اجتماعی ، تمدنی و فرهنگی ، با توسعه
زمینه های برتری امنیتی – سیاسی ، در سطح منطقه ، شاکله فاز سوم خواهد بود، که این
خود، محصول دو مرحله پیش از خود خواهد بود.
رویکرد محوری در این مرحله "ایجابی" و موازنه مثبت خواهد بود.
(تعامل ایجابی ،از موضع برتری های ایجابی و سلبی )
حفظ برتری های امنیتی – سیاسی ج.ا.ا. که به معنای حمایت از نیروها ، فرآْیندها و
روندهای مقاومت اسلامی و مقابله با سلطه رژیم صهیونیستی و ایالات متحده در منطقه و
نیز ممانعت از غلبه عوامل حکومتی سنتی و وابسته منطقه ای است ، ذاتا" و
الزاما" با توسعه نیازهای متقابل
اقتصادی ایران و کشورهای هدف منطقه ، در
تناقض نیست . بلکه حداکثر در " تضاد" است. وظیفه حل این تضاد، در هر یک
از مراحل سه گانه ، بر عهده "
دیپلماسی " است .
"تعامل برتر منطقه ای "
"ج.ا.ا. و ضرورت برتری یابی "
*جمهوری اسلامی ایران کشوری است منطقه ای ، با توانمندی های بین المللی که از
تاثیرات " سطح جهانی " نیز برخورد ار است .
- ایران در نظر دارد که ظرف کمتر از دو دهه آتی ، به کشور برتر منطقه تبدیل
گردد، ایران برتری خود را علاوه بر عرصه های سیاسی ، اقتصادی ، علمی و فناوری و
نیز دفاعی ، نسبت به کشورهای "محور قدرتمند" در منطقه آسیای جنوب غربی
(خاورمیانه ) جستجو می نماید.
ایران ، پیش از پیروزی انقلاب اسلامی ، در حدود نیم دهه، از طریق وابستگی به
ابر قدرت غرب و تلاش برای ادغام در نظام سیاسی ،
فرهنگی بین المللی به کشور برتر منطقه تبدیل شده بود.
اما این برتری، عمدتا"موقعیتی " بودو با ظرفیتها و قابلیتهای برتری
ساختاری ایران ، پیوند نخورده بود.
- جمهوری اسلامی ایران، با سایر کشورهای منطقه ، به لحاظ ژئواستراتژیک و
ژئوپالتیک و نیز ژئواکونومویک کاملا متمایز است . بیشترین مزیت های نسبی را در
مجموع سه عنصر ساختاری ژئواستراتژیک ،ژئوپالتیک وژئواکونومیک ، ایران به خود
اختصاص داده است . به این لحاظ ، وضعیت طبیعی ایران ، برتری این کشور را به منطقه
دیکته و تحمیل می کند- اما این " برتری ساختاری " نقد نمی گردد، و مجال
حلول و بروز نمی یابد ، مگر این که لوازم ، مقتضیات و ضرورتهای دیگری نیز حاصل
گردد.
تامین برتری های " موقعیتی " و " کارکردی "، شرط لازم و
ضروری برای تحقق و بروز برتری ایران در سطح منطقه ، از سکوی برتری های ساختاری آن
می باشد.
- ج.ا.ا. تمایزات دیگری نیز با منطقه دارد ؛ تمایزها و تفاوت های مذهبی ،
نژادی ، قومی – فرهنگی و تمدنی ایرانی را " در تنهایی استراتژیک ،
اسیر نموده است ، علیرغم این تنهایی استراتژیکی ایران "، "پارادایم
امنیتی ، در منطقه شکل نخواهد گرفت ، مگر با حضور و مشارکت ایران ،
- ایران ، در تنهایی استراتژیک خود، می تواند" منزوی " بشود، منطقه
با کمک قدرت های مسلط و برتر فرامنطقه ، می توانند " ایران را منزوی"
بکند، اما " ایران منزوی" اگر اراده کند، می تواند منطقه را متقابلا به
بن بست بکشاند، این " امکان به بن بست کشاندن منطقه"
را هیچیک از دیگر کشورهای منطقه – نه به تنهایی – و نه حتی دسته
جمعی ندارند.
ایران تنها کشوری است که با مجموعته خصوصیات و ویژگیهای متمایز خود – و برتریهای ساختاری خود ،
در سطح منطقه ،"قدرت تضادسازی"(contradiction) دارد.
- ایران نیازمند است و یا برای ایران واجب و ضروری
است که ، به برتریهای موقعیتی نیز دست یابد، اگر چه ایران می تواند از "قدرت
تضاد سازی" خود بهره گیرد که منطقه را به بن بست بکشاند، اما این رویکرد
کاملا سلبی و تلافی جویانه است . این رویکرد همچنین می تواند در شرایطی ، به
"عامل بازدارندگی " برای ایران تبدیل گردد. اما همین عامل "قدرت
تضاد سازی " نمی تواند از عهده نقشهای ایجابی و ضرورتهای پیوند و تعامل و نیز
بهره گیری از ظرفیتهای ژئوپلتیک وژئواکونومیک – در مسیر تحقق
هدفهای – برتر شدن در عرصه های مادی ، علمی- تکنولوژیک و اقتصادی – ایران را یاری
کند.
پس "قدرت تضاد سازی" انتهای هدفهای ایران نیست ، بلکه اساسا هدف
نیست ، این عامل، ضرورت و وسیله عبور ج.ا.ا. از موقعیت " تعاملات قهری و خصمی
" منطقه با خود و رسیدن به "تعاملات همکاری جویانه و مشارکت طلبانه
" خود با منطقه – می باشد.
ج.ا.ا. و وضعیت منطقه ای
کشور ایران در مرکز پنج حوزه منطقه ای و سیستم تابع مهم قرار گرفته است ؛ خلیج
فارس، خاورمیانه عربی ، آسیای مرکزی ، شبه قاره هند ، قفقاز و آسیای صغیر ، حوزه
هایی هستند که:
* مستقیما با مرزهای ج.ا.ا. ارتباط
دارند.
*ساختار و فرآیندهای امنیتی در این حوزه ها در تعامل مستقیم با محیط امنیتی
ج.ا.ا است .
* تحولات سیاسی – امنیتی – اقتصادی – اجتماعی در این حوزه ها ، مستقیما بر وضعیت سیاسی ، امنیتی
– اقتصادی و اجتماعی ایران ( و بالعکس) موثرند.
* تفاوت سطح درآمدها و میزان توسعه یافتگی سیاسی – اجتماعی و اقتصادی
و نیز تفاوت در درجه اهمیت و موقعیت ژئوپلتیک و ژئواستراتژیک کشورهای این حوزه های
منطقه ای ، جریانها و شرایط امنیتی ناپایداری را ایجاد کرده است .
* ویژگیهای عمومی محیط های ملی کشورهای منطقه :
-
وجود شکاف میان ساختار سیاسی و بافت اجتماعی در
کشورهای دارای حکومتهای سنتی
-
جاری بودن چالش دموکراسی
-
نفوذ پذیری بافت اجتماعی ( اکثر کشورهای منطقه )
از ایده های تحول گرا، بویژه از نوع رادیکالیستی آن و نیز نفوذ پذیری ساختارهای
سیاسی ، از ایده های "نوگرایانه محافظه کار و اشاعه تئوری وابستگی و ادغام در
محیطهای جهانی به عنوان ضرورت بقاء.
-
اشاعه رویکرد محافظه کاری در سیاست خارجی ، بویژه
در میان کشورهای دارای حکومت سنتی
-
افزایش نقش و اثر نیروهای مخالف و مقاومت ، بویژه
مقاومت اسلامی ، در اکثر کشورهای سنت گرای منطقه ، بویژه ، بر اثر محافظه کاری
حکومتها درمحیط داخلی و سیاست خارجی ،
چالشهای میان " سنت گرایی " و " مدرنیسم و نوگرایی " و
نیز نمودار شدن عوارض مربوط به چالشهای دوران گذار به "فرایند توسعه یافتگی
" – با ویژگیهای خاص منطقه ای ، در محیط داخلی کشورها
* ویژگیهای عمومی محیط منطقه ای :
-
عدم برقراری و یا حاکمیت "پارادیم امنیتی
" در منطقه.
-
تاثیر متقابل و شدید"وضعیت و سیستم منطقه ای
، در تعامل با سیستم جهانی ، - عدم حاکمیت پارادایم منعقد شده و حاکم ، هم بر محیط
جهانی ، شکل گیری "پارادایم امنیتی" را در سطح منطقه هدف، مشکل تر کرده
است
-
تاثیر پذیری و وابستگی شدید" پارادایم
امنیتی منطقه " به وضعیت مناسبات ایران وآمریکا
-
رابطه میان ج.ا.ا. و ایالات متحده ، در سطح و حد
سیستماتیک و با ابعاد و اثرات جهانی است ، بویژه وضعیت منطقه ، به شدت متاثر از
نوع رابطه و تعامل امریکا با ایران می باشد.
-
منطقه به شدت متراکم شده است ، بخش اعظمی از
تحولات و و قایع مهم و تعیین کننده ،( حتی در سطوح جهانی و بین المللی ) در این
منطقه شکل می گیرد.
-
تراکم حضور بازیگران غیر دولتی ، جریانهای امنیتی
– جریانهای فکری و ایدئولوژیک و نیز جریانهای تروریستی در
این منطقه ، سیستم جهانی را تحت تاثیر خود قرار داده است .
-
تراکم حضور بازیگران دولتی ، قدرتهای جهانی و
منطقه ای ، عرصه رقابت و کشمکش و نیز دسته بندی و ائتلاف آنان را ، در این منطقه
متمرکز نموده است .
-
موضوع انرژی و نقل و انتقال مواد خام، و همچنین
بازار مصرف، رقابت قدرتهای فرا منطقه ای را به این منطقه ، منتقل کرده است .
-
در سطح منطقه و در میان کشورهای منطقه ؛ ائتلافها
و دسته بندیها به شدت شکننده است و فرایند بلوک سازی، حتی در زمینه های اقتصادی ،
پولی – بازار و ... تحت تاثیر رقابتهای ملی قرار دارد .
-
عمده شدن عنصر ایدئولوژی ، " ارزش محوری
" و کمال گرایی ، در مفهوم امنیتی ،
چه به صورت مفهومی و هویتی – و چه در قالب ابزاری و مصداقی ، گفتمان و خطر امنیتی را
متوجه هویت ها نموده است .
-
خطر امنیتی متوجه هویت ها شده است و مفهوم امنیت
، نیز ایدئولوژیک شده است .
-
مسائل تروریسم ، اسراییل و فلسطین ، مقاومت
اسلامی (با درجات متفاوتی از سازمان یافتگی و رقابت در عرصه قدرت وسیاست ) در محیط
داخلی کشورها و سطح منطقه ، مساله توزیع قدرت و ترکیب دولت ها ، از مهمترین مسایل
جریان ساز امنیتی خواهد بود.
-
خطر عمده شدن رقابت – کشمکش و درگیری
"شیعه و سنی " در تمامی کشورهای دارای جمعیت شیعی ، در سطح منطقه ،
موجود است .
-
رقابت و اختلاف در حوزه های سرزمینی و مرزی، بهره
برداری از منابع مشترک اقتصادی و انرژی ، سهم از تولید و فروش مواد خام – بویژه نفت و گاز ،
اشغال موقعیتهای ترانزیتی ، و نیز روند بهره برداری از تکنولوژی هسته ای ، از
چالشهای جاری منطقه خواهد بود.
*مناسبات قدرت و
مساله "توزیع" در منطقه
-
وضعیت ژئوپالیتیکی ، سرزمین ، منابع طبیعی و
انرژی ،ثروت ، قدرت نظامی در کنار میزان استحکام و انسجام ملی و حکومتی ، قدرت سازماندهی و مدیریت ملی و فراملی ،
رابطه با قدرتهای جهانی و فرا منطقه ای ، سابقه تاریخی ، تمدنی و قدرت ایدئولوژیک
، از جمله عوامل قدرت در بین کشورهای منطقه می باشد.
بر اساس این معیار
ها و آنچنان که در واقعیت مناسبات منطقه مشهود است ، ( به استثناء رژیم صهیونیستی
) کشورهای عربستان سعودی ، ترکیه ، پاکستان و مصر، " چهار کشور سطح منطقه ای
برتر" می باشند. مناسبات امنیتی ، سیاسی و اقتصادی حاکم بر منطقه عمدتا متاثر
از نقش ها و کارکردهای این چهار کشور بوده و مابقی کشورهای منطقه در پیرامون و
متاثر از نوع تعامل خود با این چهار کشور ( و البته قدرتهای فرا منطقه ای ) به
ایفای نقش می پردازند.
عربستان سعودی، بنا
به دلایل بسیار، نسبت به سه کشور دیگر، در حوزه سیاسی ، از نقش موثرتری برخورداری
می باشد.
- مهمترین عنصر
تعیین وضعیت و رتبه منطقه ای کشورهای مذکور – پس از عوامل ساختاری موثر، عامل وابستگی و ادغام
پذیری این کشورها نسبت به کشورها و قدرتهای جهانی و فرامنطقه ای است .
- توزیع نقشها و
عوامل غیر مادی قدرت و نیز ترسیم و تنظیم مناسبات منطقه تا حدود بسیار زیادی تحت
تاثیر " نقش و مداخله "قدرتهای جهانی و فرامنطقه ای است .
ایالات متحده
آمریکا – اروپای محور ، شامل ( انگلیس، فرانسه – آلمان –( به اضافه ایتالیا
و اسپانیا) ( با نقشهای متفاوت )، سپس فدراسیون روسیه و نهایتا" چین ،
بیشترین تاثیر را در شکل دهی به وضعیت توزیع قدرت و مناسبات منطقه دارند.
- عوامل غیر کشوری
(nonstates-actors) همچون گروههای تروریستی ، جریانهای مذهبی ، و باندهای فرا ملیتی
قاچاق و کمپانی های چند ملیتی اقتصادی، چهار دسته از عناصر بازیگر را در سطح منطقه
، شامل می شوند. در این میان ، نیروهای مقاومت اسلامی – که هدف رسمی تبدیل
شدن به عوامل دولتی ، و گرفتن نقش مهم رسمی در دولتهای محیط ملی را اتخاذ کرده اند
و پس از آنها جریانات و گروههای تروریستی ، مثل گروه القاعده در رده های بالایی
اثر گذاری قرار دارند.
- رکن ششم استراتژی
سیاست خارجی ج.ا.ا. ، کلیات و اصول نحوه تعامل و رفتار ج.ا.ا. را بر مبنای
" هدف برتر ماندن و برترشدن "، با بازیگران دولتی
و غیر دولتی بومی سطح منطقه ،مشخص نموده است .
معادله رفتاری
ج.ا.ا. با سایر بازیگران یا اقطاب جهانی و بین المللی ( و نیز رژیم صهیونیستی ) و
بلوک جهان اسلام ، در ارکان پنجگانه پیشین این راهبرد، طراحی شده است .
*سطوح و لایه های
" JUHLG برتر منطقه ای "
رکن ششم یا آخر راهبرد سیاست خارجی ، در حقیقت نتیجه و ادامه پیگیری و اجرا( و
در شرایطی ، تحقق) ارکان پنجگانه قبلی می باشد،
"تعامل برترمنطقه ای " ، که در سند چشم انداز نیز ، می تواند از
ترکیب 2 هدف "کسب جایگاه برترعلمی ، فن آوری ، اقتصادی و ... در منطقه "
و "تعامل سازنده و موثر" در روابط خارجی ، حاصل شده است ، دارای چهار
لایه و سطح درونی ، می باشد.
1)
سطح گفتمانی ، موضوع "تعامل برتر منطقه ای " ،
ابتدا بایستی در قالب بینش ، نگرش، باور و اندیشه تحقق پذیر ، مراحل گفتمانی را در
محیط ملی طی نموده و پس از آن ، به عنوان یک گفتمان غالب منطقه ای ، تحت عنوان و پوشش "منطقه گرایی" و براساس
و پایه " بومی سازی و منطقه ای سازی عوامل و روشهای تامین امنیت جمعی،
فرهنگ مشترک و اقتصاد مکمل " ارائه گردد.
2)
سطح هدف ملی، "تعامل برتر منطقه ای " در مرحله و
لایه دوم خود ، پس از طی فرآیند گفتمانی – بویژه در سطح و محیط ملی ، به یک " هدف ملی
" تبدیل می گردد.
ضمن حفظ هویت اسلامی – انقلابی ، و در مسیر و موازات با حفظ و توسعه بنیانهای
قدرت فرامرزی – که امکان ایفای نقشهای موثر منطقه ای و فرا منطقه ای را به
ایران می بخشد ، تعامل – در رده های پنجم تا دوم ، ( از حریف و رقیب، تا همکار و
شریک ) با بهره گیری از ابزار و فرصتهای گوناگون، به تناسب شان و وضع هر کشور ،
هدف ملی ج.ا.ا. واقع می گردد.
3)
سطح و لایه سوم، " تولید سیاست" ، بر اساس مقتضیات و اهداف است ." تعامل ،
برمبنای برتریهای موجود- در فازیکم – و بنیان سازی و ایجاد زیر ساخت های ملی و
فراملی ( infrastructure)در پرتو تعاملات هدایت شده ، در فازدوم ، ودر نهایت تولید سیاست
برای " معادله بین تعامل و برتریهای امنیتی ، سیاسی ، اقتصادی و ....ج.ا.ا با
کشورهای هدف و سطح منطقه ، در فاز سوم ، لایه "سیاست سازی " تعامل برتر
را شامل می گردد.
4)
لایه چهارم و آخر برنامه است. مفهوم گفتمانی
"تعامل برتر" در فازهای سه گانه خود ، پس از طی مراحل " هدف ملی – و سیاست سازی
" ، به برنامه ملی و " طرح اقدام national program
& action paln – به تناسب هر یک از فازهای سه گانه ، تبدیل می گردد.
تعامل برتر منطقه ای
در لایه نهایی ( برنامه ملی و عملیاتی سیاست خارجی )
"تعامل برتر
منطقه ای " در فاز نهایی خود ، چنین معنا می یابد که :
ظرفیتها ، قابلیتها
و توانمندیهای کشورهای پیرامون و منطقه ، در زمینه های رشد و توسعه ملی ( و منطقه
ای ) به تناسب مزیت های نسبی ج.ا.ا. نیازمند به پیوند خوردن یا – وابسته بودن – به قابلیتها و
توانمندیهای ایران گردد و رشد و توسعه - و
مناسبات جمعی این کشورها – تا حد ممکن به مزیتهای ج.ا.ا. پیوند خورده و یا به
"وضعیت ایران " ، منوط گردد.
این امر نیازمند به
ایجاد زیرساختهای لازم برای پیوند زدن و وابسته نمودن قابلیتها و ظرفیتهای منطقه
ای به "مزیتهای نسبی " ج.ا.ا- بویژه در زمینه های : امنیتی – سیاسی – اقتصادی و فرهنگی است .
ج.ا.ا. حداقل در
چهار حوزه راهبردی ؛ 1- امنیت سازی 2- فرآیند ها و روندها و شرایط سیاسی 3- انرژی ، ترانزیت و بازار4- بنیانهای فرهنگی – علمی و تمدنی
،دارای مزیت های نسبی – در مقایسه با کشورهای منطقه می باشد.
منطقه هدف ( و حوزه
های زیر منطقه ای و سیستمهای تابع آن ) ، حدود 10 مساله اساسی و یا چالش محوری را
دارا می باشد.
"ایفای نقش
محوری" یا "دارا بودن قدرت اثرگذاری" یا "مسلط بودن " و
یا پیشتاز بودن، در هر کدام از این "مسایل و چالشها " و در مجموع داشتن
معدل بالاتر در شاخصای مربوطه ، در مقایسه با کشورهای منطقه ، مفهوم "
برتری" را مصداق می بخشد:
1-
چالش و مساله امنیت ، هم در محیط های ملی و هم در
سطح منطقه،
2-
چالش و مساله " حاکمیت و قلمرو" هم به
عنوان یک مساله ملی برای تمام کشور ها و هم به عنوان موضوع کشمکشها و تضادهای دو
جانبه و چند جانبه در سطح منطقه،
3-
مساله "نفت – گاز و انرژی " – مساله ای محوری و
تعیین کننده هم در سطح منطقه و هم در جهان،
4- "
بازار و خدمات" (market&services) ،چالش برتری جویی و فراد ستی ،
سلطه بر بازار منطقه و کنترل شبکه های خدمات در سطح منطقه، تعیین کننده "رتبه
برتری" کشورهای منطقه می باشد.
5-
صنعت و تکنولوژی ، مساله ، چالش و شاخصی برای توسعه
یافتگی و تسلط برمناسبات عمومی کشورها با محیط منطقه ای می باشد.( شاخص صنعت و
تکنولوژی ، تعیین کننده میزان استقلال و غلبه محیطی است ).
6-
ترانزیت و ارتباطات : عاملی راهبردی- وابستگی ساز
و استقلال آور. کشوری که درصد بیشتری از مجاری و کانالهای ارتباطی و نقل و انتقال – اعم از حمل و نقل
( زمینی – دریایی – هوایی) – انتقال خطوط انرژی – ارتباطات مخابراتی – تبادل داده های
اطلاعاتی و .... را درسطح منطقه تحت کنترل خود داشته باشد، به طور راهبردی و به
همان درصد منطقه و سایرین را به خود وابسته نموده است .
7-
توسعه اقتصادی و اجتماعی ؛ توسعه یافتگی ، چالش
عمومی کشورهای منطقه است . بویژه در میان 5 کشور محور منطقه ( ایران – ترکیه – پاکستان – عربستان – مصر) و رژیم
صهیونیستی. البته " رتبه برتری"- نسبت مستقیم با رتبه شاخصهای تعیین
کننده میزان توسعه یافتگی دارد. در سطح منطقه ، چالش "تفاوت سطوح توسعه
یافتگی " و آهنگ و سرعت نامتوازن توسعه یافتگی در میان کشورهای مختلف، موجبات
ناپایداری ها و معضلات امنیتی خاصی را فراهم نموده است .
8-
مساله " روابط سیاسی و فرامنطقه ای "
چالش وابستگی و رقابت در افزایش میزان وابستگی به قدرتهای بزرگ جهانی و بویژه
قراردادهای "امنیت ، در قبال فروش حاکمیت " ، از مهمترین چالشها و مسایل
منطقه ای است ، که بنیانهای " انسجام و پیوستگی و وابستگی درون منطقه
ای" را به طور جدی به خطر انداخته است . همین مساله در مناسبات منطقه ای ،
جایگاه کشورها دگرگون می نماید. هر چه وابسته تر ، امتیازات اکتسابی برای برتری ،
بیشتر .
9- "توان
دفاعی و نظامی،" توانمندی دفاعی و نظامی ، هم به عنوان یک چالش خطر ساز برای
منطقه محسوب می گردد و هم به لحاظ فشردگی و چگالی فوق العاده امنیتی و پتانسیل های
بروز ناامنی و مخاصمات در منطقه ، یک شاخص مهم " برتری منطقه ای" ، محسوب می گردد. بویژه آنکه تجهیز یا دسترسی
چند کشور محور منطقه به "سلاح هسته ای " سطح تفاوتهای موجود را در دو
حوزه " متعارف" و " غیر متعارف" به شدت متمایز ساخته است .
اختلاف شدید فاز توانمندی در میان کشورهای منطقه ، حساسیت امنیتی را به مراتب
افزایش داده است . لذا در چنین وضعیتی ، هم "معادله برتری " به شدت به
عنصر توانمندی نظامی وابسته شده است و هم معادله توسعه یافتگی ملی و منطقه ای با
چالش جدی مواجه می باشد.
10-
عنصر خاص، هر کدام از کشورهای منطقه نه فقط
کشورهای محور ، بلکه سایر کشورهای پیرامونی یک " معمای خاص" ، یا برتری نسبی یا معضل ویژه خود را دارند. از
قبیل ، مساله هویتی ، تاریخی یا تمدنی – محدودیت یا نابسامانی سرزمینی، بن بست یا
فراخنای ژئوپالتیک و یاژئواستراتژیک ، محدودیت شدید یا کثرت منابع طبیعی و انرژی ،
ثروت فوق العاده زیاد یا کم ، مساله
انسجام ملی ، قدرت نظامی ، مساله " ایدئولوژیک" (ضعف یا قوت) و.... ،
کشوری که بتواند بیشترین بهره برداری را از "مسایل خاص" هر کدام از کشورهای منطقه بنماید، شانس برتری
بیشتری نسبت به سایرین را خواهد داشت .
غلبه سنخ مسایل و موضوعات و چالشهای موجود در
منطقه ، به ترتیب اولویت ، امنیتی – سیاسی ، اقتصادی و فرهنگی است .
به همین ترتیب ،
رویکرد ج.ا.ا. نیز در " تعاملات منطقه ای " به ترتیب "امنیتی – سیاسی ، سپس
اقتصادی و در نهایت فرهنگی می باشد.
ج.ا.ا. درحال حاضر
، در آخرین سالهای سومین دهه حیات خویش (- که با پایان سومین دهه " تحولات اساسی
در مدل ساختاری قدرت و امنیت منطقه " نیز مصادف است ) بر سکو یا سکوهایی از " عوامل قدرت "
– در سطح منطقه قرار دارد .
این سکوهای قدرت،
محصول تعاملات سه دهه ای ج.ا.ا. با منطقه و جهان می باشد، از همین روی گفتمان حاکم
بر تعامل ایران با منطقه با " گفتمان قدرت محور " است .
این گفتمان – نسبتی مستقیم با
" توان تاثیر گذاری " و قدرت نفوذ ج.ا.ا. در " هسته های داغ "
و کانونهای بحران در سطح منطقه دارد.
- از خطرات جدی که " امنیت ملی ج.ا.ا. را بویژه در سطح منطقه
ای تهدید می کند، تلاش ایالات متحده آمریکا و رژیم صهیونیستی ، برای تبدیل "
گفتمان قدرت محور" ج.ا.ا. در سطح منطقه ، به "گفتمان تهدید محور"
نسبت به منطقه ، می باشد.
حفظ مناسبات، روابط و تعامل غیر خصمانه ، و غیر قهرآمیز و تبدیل " حریف
های منطقه ای به "رقیب ها " و " سپس همکاران " منطقه ای ، -
در عین حفظ گفتمان قدرت محور " ج.ا.ا. در سطح منطقه ، مهمترین کار ویژه
" راهبرد سیاست خارجی " و خصوصا" دیپلماسی برآمده از آن راهبرد می
باشد.
ج.ا.ا. از مبانی ده گانه قدرت ملی خود ( سابقه تاریخی و تمدنی – موقعیت ممتاز
سرزمینی – برتری ژئوپالتیک و ژئواستراتژیک – منابع طبیعی و
مزیت انرژی – ثروت ملی – انسجام وحدت و یکپارچگی ملی – قدرت سازماندهی و
تولید سیاست – قدرت ایدئولوژیک و قدرت "مخالف ساز"- توان دفاعی ، نظامی و امنیت ساز – و ده "
مزیتهای نقش آفرینی در سطوح فرامنطقه ای ، بین المللی و جهانی ) برای کنترل و
اعمال مدیریت بر چالشها ومساله های ده گانه موجود در سطح منطقه ( امنیت – حاکمیت و قلمرو – نفت و گاز و انرژی
– بازار و خدمات – صنعت و تکنولوژی – ترانزیت و
ارتباطات - توسعه اقتصادی و اجتماعی – مناسبات سیاسی
فرامنطقه ای – توان دفاعی و نظامی و دهم – مسایل خاص واحدهای سیاسی و کشورها) در قالب
تنظیم مدل های رفتاری با مجموعه کشورهای منطقه ( اعم محور و پیرامون ) و سطح منطقه
ای، بهره گرفته- و مراحل ( فازهای ) سه
گانه "تعامل برتر منطقه ای را با مرحله "وابسته سازی و پیوند مقتضیات و نیازهای رشد و
توسعه منطقه به مزیت های ملی ایران" ، اجرا نماید.
- "تعامل برتر منطقه ای " در مرحله نخستین خود – تثبیت مواضع قدرت
امنیتی – سیاسی ، و سازماندهی تعامل منطقه ای ، برمبنای برتریها و
عوامل برتر ساز در کانون تحولات راهبردی و هسته های داغ منطقه به شدت به "
حفظ و افزایش قدرت تضاد سازی" نیازمند است . ظرافت مساله در این است که
چگونه قدرت تضاد سازی " ج.ا.ا. حفظ گردد و افزایش یابد که اولا" ج.ا.ا.
به عامل تهدید منطقه ای تبدیل نگردد و در ثانی ، روابط غیر خصمانه و غیر قهر آمیز
میان ج.ا.ا.به عرصه "رقابت با زمینه های همکاری " ( تبدیل وضعیت
"کشمکش رقابت آمیز"- به وضعیت ، رقابت همکاری جویانه ) تبدیل گردد.
- معامله تاکتیکی و تبادل نیازهای امنیتی و سیاسی – در حوزه ها و
کانون های قدرت – امنیت و بحران ، از راه کارهای این رویکرد می باشد.
موازنه سازی امنیتی – به شرط مشارکت در ترتیبات سیاسی و امنیتی (لااقل غیر
بنیادین ) منطقه ، با عربستان سعودی ( در عرصه عراق ، لبنان و فلسطین ) با ترکیه (
در عرصه های عراق و قفقاز) با پاکستان ( در عرصه های افغانستان و شبه قاره هند ) و
با مصر ( در عرصه های فلسطین ، لبنان و
سوریه )
این امر در صورتی ممکن و مقرون به نتیجه خواهد بود که :1- توان تاثیر و نفوذ
ج.ا.ا. در کانونهای حساس امنیتی منطقه افزایش یابد، 2- سقف معینی از ظرفیتهای
امنیتی قابل معامله، از سوی طرفهای مربوط تعیین گردد.
علیرضا اکبری
رییس موسسه پژوهشهای
راهبردی تصمیم