hc8meifmdc|2010A6132836|Articlebsfe|tblEssay|text_Essay|0xfbff5ebc02000000f602000001000400
پژوهشی درباره شیخعلی خان زنگنه
علیرضا کریمی
تاریخچه ایل زنگنه
زندگی نامه شیخعلی خان زنگنه
ویژگی های شیخعلی خان
مذهب شیخعلی خان
قدرت و اختیارات شیخعلی خان زنگنه
پایان کار شیخعلی خان
________________________________________
تاریخچه ایل زنگنه
شیخعلی خان زنگنه وزیر شاه سلیمان از
ایل زنگنه بود. این ایل را برخی کرد و
بعضی لر دانسته اند. معین الدین نطنزی،
زنگنه را جزو قلمرو اتابکان لر محسوب
می کند و زنگنه را جزو طوایفی نام می برد
که به حکم اتابکان لر گردن گذارده
بودند [1]. تذکرة الملوک ایل زنگنه را در
مجموعه ای مرکب از ایلات کرد و لر
نام می برد [2]. شرفنامه بدلیسی امرای کرد
ایران را به چهار شعبه مشتمل دانسته که
زنگنه یکی از آن هاست [3]. بسیاری از
نویسندگان معاصر نیز در کرد بودن زنگنه
تردید نکرده اند [4]. با توجه به قراین و
شواهد موجود، کرد بودن ایل زنگنه قطعی
است.
درباره وجه تسمیه زنگنه اقوال گوناگون
است. برخی منابع این نام را برگرفته از نام
|148|
مکانی می دانند که این ایل در آن جا
می زیست [5]. برخی نام زنگنه را منبعث از
"زنگه" شخصیت افسانه ای در حماسه ملی
ایران می دانند [6]. زنگنه ها خود را بازمانده
"زنگه" می دانند [7]. مردوخ خاستگاه زنگنه را
عراق دانسته و زنگنه عراق را ساکن کرکوک
و خانقین، در اطراف کفری و ابراهیم
خانمی و اراضی سوماک می داند [8]. همه
منابع مربوط متفق القولند که ایل زنگنه به
منظور یاری پادشاهان صفوی از منطقه
اصلی خود کوچیده و در منطقه جدیدی
سکنی گزیده است. آن ها شاه اسماعیل
اول را در جنگ هایش یاری داده اند [9].
زمان مهاجرت زنگنه به داخل قلمرو ایران
دقیقاً مشخص نیست. نویسنده ای زمان
مهاجرت زنگنه را پس از حمله مغول
می داند و به قول او آن ها در این زمان
مجموعاً سیصدهزار نفر می شدند که به
صحرای قراباغ در شمال آذربایجان
کوچیدند و در آن جا حکومتی
تشکیل دادند [10]. اما عمده منابع گواه آن
است که مهاجرت زنگنه همزمان با تشکیل
دولت صفوی توسط اسماعیل اول
بوده است [11]. هم چنین گفته شده ایل زنگنه
پس از ورود به ایران در کرمانشاه
سکنی گزیدند [12]. به هرحال افراد ایل زنگنه
در زمان اسماعیل اول سیادت وی را
پذیرفتند و تحت فرمان وی درآمدند و نزد
وی به مقامات بالا رسیدند [13].
ایل زنگنه در رکاب شاه اسماعیل در
جنگ های متعدد وی به ویژه با عثمانی ها
شرکت کرد. یکی از این جنگ ها
"چالدران" بود [14]. در زمان طهماسب اول
نیز چندتن از سرداران کرد زنگنه سلیم خان
زنگنه و حیدرخان زنگنه به فرماندهی
اسماعیل میرزا [15]باعثمانی ها جنگیدند [16].
شاه طهماسب برای تقویت مرزهای شرقی
ایران در مقابل تهاجمات ازبک ها برخی
کردهای زنگنه را به خراسان منتقل کرد [17].
ایل زنگنه هم چنین در زمان سلطان
محمدشاه در جنگ های ایران و عثمانی در
قراباغ با عثمانی ها نبردکرد [18].
در سال 5-7/984-1576 یعنی زمان
شاه محمد، افرادی از ایل زنگنه به عنوان
حاکم سنقر و کرمانشاهان منصوب شدند
که حکومت آن ها بر آن جا تا قرن هفدهم
میلادی [19] دوام آورد [20]. در زمان عباس اول
افراد ایل زنگنه در حکومت، سپاه و ...
|149|
دارای موقعیتی بودند یکی از این افراد
علی بالی زنگنه بود که شاه عباس او را نزد
الله وردی خان فرستاد تا احکام شاه عباس
را مبنی بر فتح بغداد به او برساند [21].
در زمان عباس اول به هنگام عزیمت
وی به منظور سرکوبی ملوخان اردلان و
تسخیر کردستان علی بالی بیگ زنگنه که
سابق جلودار مخصوص شاه عباس بود
واسطه ایجاد صلح بین شاه عباس و
ملوخان شد. ملوخان تحت تاثیر سخنان
علی بالی بیگ، تسلیم شاه عباس شد و
خلعت گرفت. بعدها در زمان
خان احمدخان اردلان پسر ملوخان مجدداً
مأموریت کردستان یافت، چراکه
خان احمدخان به دولت عثمانی ملتجی
شده بود و از آن ها کمک دریافت می کرد تا
به تصرف کردستان دست یازد [22].
علی بالی بیگ هم چنین مدتی در زمان
عباس اول، امیر خراسان بود [23].
علی بالی بیگ به تاریخ 1618م/1028ق
از مقام جلوداری به منصب امیرآخورباشی
ارتقا یافت [24]. تا سال 1047ق در این مقام
باقی ماند و در این سال منصب مزبور به
شیخعلی خان پسرش انتقال یافت [25]. اما
پیش تر از وی برادرش شاهرخ سلطان به
این مقام منصوب شده بود [26]. نویسنده ای
سال انتصاب شاهرخ سلطان را به مقام
امیرآخورباشی 1632م/1044ق دانسته
است [27]. در سال 1047 شیخعلی خان به
جای وی که به امارت ایل زنگنه ارتقا یافته و
حاکم سنقر، هرسین، کرمانشاه، بیستون و
کلهر شده بود [28]، به مقام امیرآخورباشی
رسید. البته، شاهرخ سلطان سال ها پیش
از آن، در سال 1039ق به امارات
"خواف" منصوب گردیده بود [29].
شاهرخ سلطان در نهم جمادی الاولی
1049ق درگذشت و به جایش شیخعلی خان
به امارت زنگنه منصوب گردید. به جای
وی نیز برادرش نجفقلی بیگ به مقام
امیرآخورباشی جلو رسید [30].
در منابع آمده است که علی بالی بیگ
یکی از ملاکین بزرگ کرمانشاهان بود؛ این
که ملک کرمانشاهان ملک شخصی و
خریداری شده علی بالی بیگ بوده و یا
این که از طرف شاهان صفوی به سبیل تیول
به وی واگذار شده بود، مشخص نیست [31].
البته نویسنده عباسنامه، کرمانشاه را تیول
زنگنه معرفی می کند [32]. در این که
|150|
علی بالی خان دارای روستاهای متعدد در
غرب ایران بود تردیدی نیست، چنان چه
نویسنده خلاصة السیر اشاره به یکی از آن ها
به نام سرخ آباد دارد [33].
در زمان شاه عباس دوم افراد خاندان
زنگنه هم چنان راه ترقی را پیمودند. در
این میان نجفقلی خان به عنوان فرمانده
بخشی از سپاه در مرزهای شرقی ایران
خوش درخشید. وی در قضیه محاصره
قندهار به جد ایفای خدمت کرد و مورد
لطف شاه قرارگرفت [34].
نجفقلی بیگ در زمان شاه عباس دوم با
وجود آن که شروع خوبی داشت و پیوسته
مورد لطف شاه بود، اما سرانجام مغضوب
شاه واقع شد و از دستگاه حکومت
طرد گردید. اما با جلوس شاه سلیمان
دوباره مورد لطف دربار قرار گرفت [35].
در سال 1055ق شهر خواف در
خراسان به اقطاع دوستعلی خان زنگنه
داده شد [36]. در سال 1057ق دوستعلی خان
از زمره امرایی بود که در محاصره قندهار
شرکت داشتند [37]. در سال 1058ق حکومت
ولایت گرمسیر با توابع و ملحقات و
مضافات به دوستعلی خان حاکم ایل زنگنه
که در این وقت تیولدار ولایت خواف و
باخرز خراسان بود داده شد [38]. از سال
1653م/1064ق به بعد شیخعلی خان،
خان قبیله کلهر و تیولدار سنقر و کرمانشاه
شد [39].
با مطالعه منابع متوجه می شویم که
آبادانی کرمانشاه عمدتاً توسط
شیخعلی خان صورت گرفت، چراکه در
سال 1004ق کرمانشاه به نام مزرعه ای
معروف بود، اما در نیمه دوم قرن یازدهم
هجری کرمانشاه عمران و آبادی خود را
ازسر گرفت و شیخعلی خان از زمان عباس
دوم در عمارت آن بسیار کوشید [40].
شیخعلی خان به سال 1066ق حکومت
سنقر و دینور را نیز در دست داشت [41].
روی هم رفته باید گفت که ایل زنگنه در
دوره شاه عباس روز به روز بر اهمیت خود
افزود و مناصب نسبتاً والایی به دست آورد
و مسیری را که از زمان اسماعیل اول در آن
گام نهاده بود با سرعت بیش تر طی کرد و به
مقصد نهایی، که رسیدن به قدرتمندترین
منصب بعد از منصب شاه باشد،
نزدیک شد.
در زمان شاه سلیمان و به ویژه پس از
|151|
رسیدن شیخعلی خان به وزارت عظمی،
ایل زنگنه بسیار قدرتمند شد و کارگزاران
بسیاری از ولایات (اعم از ممالک و
خاصه) از ایل زنگنه تعیین شدند. چنان که
در سال 1086ق طایفه زنگنه به معیت
حسینعلی خان زنگنه که به حکومت بهبهان
و کوه گیلویه منصوب شده بود، به بهبهان
رفتند و پشت کوه را قشلاق و پیش کوه را
ییلاق خود قرار دادند [42].
زندگی نامه شیخعلی خان زنگنه
شرح زندگی شیخعلی خان زنگنه به ویژه
دوره قبل از وزارتش کار مشکلی است،
چراکه، منابع موجود چندان اشاره ای به
این مطالب ندارند، لذا کوشیده ایم هر
اطلاعی را اگرچه خیلی ناچیز باشد
ارج نهاده و در این مجموعه بیاوریم.
شیخعلی خان زنگنه فرزند علی بالی بیگ
زنگنه از ایل کرد زبان زنگنه بود.
شیخعلی خان در سال 1020ق متولد شد [43].
در مورد محل تولد و چگونگی تربیت و
سپری شدن طفولیت او اطلاعی در دست
نیست. اولین گزارش در شرح حال وی
پس از تولد، مربوط به تاریخ انتصاب وی
به مقام امیرآخورباشی جلو است.
شیخعلی خان در رمضان 1047ق به جای
برادرش شاهرخ سلطان که به مقام امارت
ایل زنگنه ارتقا یافته بود به مقام
امیرآخورباشی جلو رسید [44]. وی در نهم
جمادی الاولی 1049ق پس از فوت
برادرش شاهرخ سلطان به امارت ایل زنگنه
رسید [45]. شیخعلی خان در زمان عباس
دوم ظاهراً به سال 1653م/1064ق به
عنوان حاکم کرمانشاه منصوب شد [46].
وی در طی ایامی که حکومت کرمانشاهان
را در دست داشت، شایستگی های خود را
به ظهور رسانید. او در طی ایام مذکور
دست به عمران و آبادانی کرمانشاه گشود [47].
هم چنین در آن ایام واسطه بین مخالفان
منوچهرخان حاکم لرستان و شاه شد و
عرایض آن ها را به عرض شاه رسانید [48].
شیخعلی خان هم چنین در سال 1063ق
که حاکم کرمانشاه بود سلمان خان حاکم
کردستان را که در این سال مصمم به
پناه جستن به خاک عثمانی بود گرفتارکرد و
او را نزد شاه عباس دوم فرستاد [49]. که این
امر حاکی از وفاداری شیخعلی خان به
خاندان صفوی بود. شیخعلی خان به سال
|152|
1066ق به حکومت سنقر و دینور تعیین
گردید [50].
او در سال 1666م/1077ق از زنگنه
به اصفهان فراخوانده شد و به عنوان سردار
به منظور جلوگیری از حملات ازبک ها به
نواحی شمال خراسان فرستاده شد [51]. با
مطالعه منابع می بینیم که شیخعلی خان در
امور نظامی فرماندهی برجسته بود و بارها
این امر را به ثبوت رسانده بود. شاردن از
شیخعلی خان به عنوان فرمانده نظامی
برجسته که سابقه سی ساله در این کار
داشته یاد می کند [52]. حیات سیاسی
شیخعلی خان بعد از مرگ عباس دوم و
جلوس صفی دوم نه تنها منقطع نشد بلکه
خود آغاز شکفتگی جریانی بود که او را به
اوج رساند و منجر به ارتقای وی به
مقامات بالای اداری شد. تا جلوس صفی
دوم شیخعلی خان هنوز حکومت کرمانشاه
را در دست داشت و پس از حمله ازبک ها
به ایران مجدداً به جنگ با آن ها
فراخوانده شد و فرماندهی بخشی از
سپاهیان به عهده او محول گشت و به جای
وی برادرش به حکومت کرمانشاه رسید [53].
پس از آن که او صلاحیت خود را در
مسائل نظامی به اثبات رسانید، در سال
1668م/1079ق بلافاصله پس از استعفای
"بوداق سلطان" تفنگچی آقاسی به جای او
منصوب شد و حکومت کرمانشاه نیز به
یکی از پسرانش به نام "سلیمان خان"
واگذار گردید [54].
سرانجام شیخعلی خان به مقام وزارت
انتخاب شد. در مورد سال انتخاب
شیخعلی خان به وزارت، نظریات مختلف
است. شاردن سال مزبور را 1668م/1079ق
می داند [55]. هم چنین نویسنده ای دیگر،
سال انتصاب وی را به وزارت 1079ق
عنوان کرده است [56]. اعتمادالسلطنه نیز
سال مزبور را سنه 1079ق/1668م [57] و
عبدالحسین خاتون آبادی این سال را
1080ق دانسته است [58]. میرزا محمد
سعید مشیزی نیز سال انتصاب
شیخعلی خان را به وزارت سال 1080ق
مطرح کرده است [59]. منبع دیگری سال
1669م/1079ق را معرفی می کند [60].
میرزاحسن فسایی این تاریخ را بسیار
بعدتر یعنی 1084ق نوشته است [61]. و
نویسنده تذکره نصرآبادی که تاریخ نگارش
اثر خود را 108ق [62] ذکر کرده است در
|153|
چندین جا [63]به صراحت وزارت شیخعلی خان
را در زمان نگارش کتاب یاد کرده است.
بحث درباره این که دقیقاً کدام یک از
تواریخ فوق صحیح است کاری بس مشکل
است، چراکه، برخی از آثار فوق در زمان
شاه سلیمان تالیف یافته است. اما شاید
بتوان صحت یکی از تواریخ مذکور را
محتمل تر دانست. تاریخ منقول در
"وقایع السنین والاعوام" و "تذکره صفویه
کرمان" می تواند صحت بیش تری
داشته باشد، چراکه منابع مذکور در زمان
شاه سلیمان نوشته شده اند و نویسندگان
برخی از آن ها در زمان انتخاب مزبور
حضور داشته اند. اگرچه سیاحتنامه شاردن
و مختصرالتواریخ و تذکره نصرآبادی نیز
در زمان شاه سلیمان نگاشته شده اند ولی به
واسطه همزمان نبودن حضور شاردن در
ایران با زمان انتصاب شیخعلی خان و نیز
دوربودن نویسنده مختصرالتواریخ از ایران
و عدم تصریح تذکره نصرآبادی به تاریخ
انتخاب مزبور، تواریخ مکتوب در منابع
مذکور چندان صحیح به نظر نمی رسد.
علت انتخاب شیخ علی خان به وزارت
در اوضاع زمانه ایران نهفته است، چرا که
دوره مورد بحث دوره آشفتگی اوضاع بود
که ناامنی از هر حیث همه جای مملکت را
فرا گرفته بود. این ناامنی و خرابی اوضاع
به قدری شدت داشت که منجمین به هنگام
انتصاب شیخعلی خان به وزارت عظمی
دوره وزارت وی را یک سال پیش بینی
کردند [64]. آشفتگی مرزهای ایران در شرق
به واسطه تهاجمات ازبک ها و ناامنی
مرزهای غربی به واسطه شورش ها و
غارت های کردها بیش ترین تاثیر را در
انتخاب شیخعلی خان داشت. اگرچه وی
بارها توانایی خود را در منکوب کردن و
دفع حملات ازبکان نشان داده بود و از
طرف دیگر کرد بودن و وفاداری و دینداری
و صداقت وی عواملی بسیار موثر در
فروکش کردن شورش های کردها
می توانست داشته باشد. ظاهراً همان گونه
که عزل فتحعلی خان داغستانی لزگی از
وزارت عظمی توسط شاه سلطان حسین
منتهی به شورش لزگیها شد [65]، انتصاب
شیخعلی خان که کرد بود و نیز دارای ایلی
قدرتمند به عنوان پشتوانه بود نیز
می توانست شورش را در مرزهای غربی
فرونشانده و یا از شورش آن ها
|154|
پیشگیری نماید.
این شورش کردها از زمان عباس دوم
در مرزهای غربی بحرانی جدی ایجاد
کرده بود. شاه عباس می کوشید این بحران
را با گفت و گو و روش صلح آمیز
فرونشاند [66]. اما به نتیجه ای نرسید. اما
شیخعلی خان توانست امنیت را نه تنها در
غرب بلکه در مرزهای شرقی نیز
برقرار کند. در این که شیخعلی خان به
هنگام انتصابش به وزارت دارای مقام
امیرآخورباشی جلو و یا تفنگچی آقاسی
بود اقوال مختلف است. میرزاحسن
فسایی و محمدحسن خان اعتمادالسلطنه
شیخعلی را به هنگام انتصابش به وزارت
عظمی صاحب مقام امیرآخورباشی جلو
می دانند [67]. اما نویسندگان "خلاصه السیر"،
"از شیخ صفی تا شاه صفی" و "تذکره
صفویه کرمان" مطالبی نگاشته اند که از
مطالعه آن ها می توان فهمید که
شیخعلی خان به هنگام رسیدنش به مقام
وزارت عظمی نمی توانسته امیر آخورباشی
بوده باشد، زیرا اولاً: میرزا محمدسعید
مشیزی خود در کتابش تصریح کرده است
که شیخعلی خان به هنگام رسیدن به مقام
وزارت عظمی دارای مقام تفنگچی آقاسی
بود. ثانیاً در منابع پیش تر آمده است:
شیخعلی خان که در سال 1047 به مقام
امیرآخورباشی جلو رسیده بود [68] در سال
1049ق به امارت ایل زنگنه رسید و
برادرش نجفقلی بیگ به جایش
امیرآخورباشی جلو شد [69].
بنابراین شیخعلی خان به سال 1080ق
که به وزارت رسید نمی توانسته مقام
امیرآخورباشی جلو داشته باشد.
شیخعلی خان پس از رسیدن به وزارت،
تمام کوشش خود را صرف اصلاح و انتظام
امور نمود. اما به علل گوناگون، سرانجام
تقریباً پس از دوسال وزارت از طرف
شاه سلیمان معزول و خانه نشین شد [70].
سال عزل شیخعلی خان 1082ق ذکر
شده است [71]. علت ظاهری عزل وی را از
وزارت، مخالفت وی با شراب خواری
شاه یا حداقل عدم همراهی با شاه در
شراب خواری دانسته اند [72]. در میان منابع
تنها نویسنده نامعلوم مختصر التواریخ است
که عزل وی را از وزارت، برعکس اقوال
متداول، در "کثرت افراط و پی تعیش در
لهو و لعب [شیخعلی خان]" نوشته است.
|155|
بدیهی است این قول ابداً نمی تواند صحت
داشته باشد. اگرچه، همان گونه که در
مبحث ویژگی های اخلاقی شیخعلی خان
خواهیم گفت بدیهی ترین و مشخص ترین
ویژگی اخلاقی شیخعلی خان بر طبق همه
منابع موثق، مخالفت وی با میگساری و
شراب خواری بوده است.
در مورد علت عزل شیخعلی خان
روایتی دیگر نیز هست که جای تأمل دارد.
این روایت توسط نماینده کمپانی انگلیس
در ایران نقل شده است. او خبر داده است
که شاه سلیمان در یکی از حالات مستی به
کورکردن یکی از برادران خودش فرمان
داده بود. ملکه مادر با نظر او مخالفت
می کند؛ اما این عمل مادر، خشم شاه را
برمی انگیزد. چنان که شاه شمشیر می کشد
و مادرش را زخمی می کند و به دستور
پسرش شاه سلیمان از درمان او خودداری
می کنند. او نیز با پرت کردن خود از بالای
بام، اقدام به خودکشی می کند. در این
هنگام شیخعلی خان به این عمل شاه
اعتراض می کند و شاه خشمگین شده و او
را از وزارت عزل کرد [73].
در ایام غیبت وی از وزارت، هرگز
صدراعظمی به جای وی منصوب نشد [74].
شاردن می نویسد که در ایام فترت مزبور
سه نفر از بزرگان دربار متعهد به اداره امور
وزارت عظمی بودند [75].
به نظر می رسد در ایام غیبت
شیخعلی خان از وزارت قسمت عمده
کارهای مربوط به وزارت را کیخسروخان
تفنگچی آقاسی انجام می داد و میرزاصادق
مستوفی الممالک به امور دادوستد دفتری
می پرداخت و کیخسرو بعدها وظیفه وی را
نیز ضمیمه خود نمود و به این وسیله به
اقتدار خود افزود [76].
به نظر می رسد که مقصود شاه سلیمان
از عزل شیخعلی خان هرگز عزل قطعی و
همیشگی وی نبوده باشد. چه اولاً: به
جای او اعتمادالدوله ای انتخاب نکرد.
ثانیاً: شیخعلی خان در طول مدت غیبت
خود گاه گاهی به حضور شاه می رسید،
چرا که او را از حضور در دربار و حرم
محروم نساخته بودند [77].
سرانجام ایام فترت به سرآمد و
شیخعلی خان "(در سنه 1083ق) نواب
اشرف را به نوازشات خسروانه اختصاص
داد" [78]. و از طرف خود با عزت و اکرام و
|156|
افتخار به کار خویش منصوب نمود و پس
از آن دیگر شاه به نوشیدن شراب وادارش
نکرد [79].
مرحله دوم وزارت وی که از سال
1083ق آغازشده یکی از طولانی ترین
ادوار وزارت در تاریخ صفویه بود.
شیخعلی خان در طی این مدت طولانی
اختیارات زیادی در اداره کشور کسب کرد
و به این وسیله تاسیسات و اصلاحات
اساسی در ساختارهای متعدد حیات
اداری، اقتصادی، نظامی و سیاسی کشور
به وجود آورد.
ویژگی های شیخعلی خان
توصیفاتی که در برخی منابع مربوط به
عصر صفوی در مورد ویژگی های اخلاقی
شیخعلی خان وجود دارد، به اتفاق مبین
نکات غالبا مثبت در وی می باشند. آن چه
در مورد وی بیش تر نقل شده است
دلبستگی های مذهبی وی می باشد. او
حتی ظاهر خود را برخلاف رسم دربار به
شکل یک مسلمان معتقد درآورده بود.
شیخعلی خان شخصیت بسیار عاقل،
باهوش و فوق العاده متفکر و مدبر و
کامل العیار بود [80]. قد و قامت شیخعلی خان
فوق العاده متناسب و رشید و شایان توجه بود
صورت و سیمایش نیز جلوه بسیار خوب و
خوشی داشت؛ قیافه او از حیث برازندگی
عدیم النظیر به نظر می رسید. آرامش مدام
و ملایمت از چشمان روشن و رخسار
ساده اش تجلی می کرد؛ به طوری که به
هیچ وجه آثار و علائم اشتغال خاطر که در
قیافه اغلب وزرای اعظم مشاهده می شد در
صورت وی دیده نمی شد. در سیمایش
نشانه های یک اندیشه آرام و آزاد و قادر به
کف نفس کامل و مسلط بر خویشتن
نهان بود به طوری که اگر کسی قبلاً او را
می شناخت به هیچ وجه نمی توانست وی
را مصدر مهمات و معضلات یک
امپراتوری عظیم و وسیعی بداند. کسانی
که او را می شناختند خوارق عاداتی از
زندگی ساده و مختصر وی حکایت
می کردند. موثقین اظهارداشتند که باطن و
ظاهر این شخصیت کاملاً یکی بود و
چنان که در گفتار و کردار و صورت و
سیمای وی هیچ گونه آثار تکبر و تبختری
مشاهده نمی شد، روح و مغز و قلبش نیز
خالی از هرگونه آلایش بود. مشاهده
|157|
پوشاک و مطالعه اوضاع منزل و بالاخره
ملاحظه سفره وی، این حقایق را مثبت و
مسلم می داشت [81].
او به عکس دیگر درباریان دارای
محاسنی خاکستری رنگ و تقریباً بلند بود و
به هیچ وجه طبق رسم روز با خضاب به
رنگ سیاه درنمیآورد [82]. شیخعلی خان
مردی دیندار و خداترس و پرهیزکار بود.
وی فقط یک زن داشت و از عیش و
عشرت بیزار بود. او شمی قوی برای
عدالت داشت و رشوه نمی گرفت [83] و از
تجمل طلبی رایج بیزاربود. هنگامی که بر
اسب می نشست فقط چندتن معدود ملازم
همراه خود داشت و در آن هنگام جامه ای
ساده ولی زیبا و با سلیقه برتن می کرد [84].
او فساد ناپذیر بود، به طوری که زیربار
هیچ گونه توصیه، تحفه، هدیه و رشوه ای
نمی رفت [85]. شیخعلی خان در کتیبه ای که
از خود به جای گذاشته نوشته است که دو
قریه از املاک خود را جهت مصارفی نظیر
تعمیر کاروانسرای بیستون وقف
کرده است [86]. شیخعلی خان به اعتدال و
نظم پای بند بود. با تنجیم و پیش گویی
آینده از روی کواکب مخالف بود [87]. وی
حتی در هشتادسالگی [88] نیز فردی ارزنده و
سواری خستگی ناپذیر بود. بر کار بسیار
خوب تسلط داشت و به لحاظ جسمی و
فکری از عهده آن بر میآمد [89].
از ویژگی های دیگر وی که همه منابع
مربوطه آن را تصریح نموده اند، خودداری
شدید او از شراب خواری است. وی به
این جهت عمدتاً با شاه اختلاف داشت. او
فردی مذهبی و دیندار بود و دستورهای
دین را طابق النعل بالنعل مراعات
می کرد [90]. شاه سلیمان بارها به این جهت
شیخعلی خان را مورد توهین و اذیت
قرارداد. اما وی هیچ گاه تسلیم خواسته های
منافی مذهب او نشد و پیوسته با شجاعت
عجیب با این تمایل شاه مخالفت کرد.
چنان که یک بار شاه شدیداً به پر و پای او
پیچید توضیح آن که:
شاه که مست و مخمور بود و آرایش
صورت صدراعظم خویش را مطابق دربار
نمی دید دستورداد ریش او را مثل ریش
دیگر درباریان کوتاه کنند [91]. شیخعلی خان
به این جهت بدون کسب اجازه از شاه،
دربار را ترک گفت [92]. شاه وی را به دربار
احضارنمود و سپس دست خود را به سوی
|158|
وی درازکرد و قول داد که به جبران و تلافی
توهینات وارد به شخص و مقام وزارت
عظمی بکوشد [93]. با این حال آزار و اذیت
شاه سلیمان نسبت به شیخعلی خان تمامی
نداشت. چراکه، پادشاه به هنگام مستی از
خود بی خود می شد و آن گاه شروع به
سربه سر گذاشتن و دست انداختن ش
یخعلی خان می نمود و علت آن هم عدم
همراهی شیخعلی خان با شاه در خوردن
شراب بود. روزی شاه سلیمان سخت
مست و مخمور بود جام شراب را به
شیخعلی خان داد و او را دعوت به نوشیدن
کرد، وزیر از خوردن شراب امتناع ورزید
و اعلی حضرت به ساقی دستورداد که باده
را در بینی وزیراعظم بریزد و این کار
انجام شد [94]. وزیر، نه تنها از خوردن
شراب خودداری کرد و در مقابل فرمان شاه
در این مورد مقاومت کرد بلکه بعضاً شاه را
نیز نصیحت می کرد [95]. شاه سلیمان از
شراب نخوردن شیخعلی خان به قدری
دلگیر و خشمگین بود که یک بار ضرباتی
نیز حواله وزیراعظم کرده بود. به دستور
شاه چندین بار سروصورت و لباس و
پوشاک وی را با شراب آلوده ساختند و از
این قبیل بدرفتاری ها در موقع مستی نسبت
به اوبسیار اتفاق افتاد [96].به هرحال مقاومت
شدید وزیراعظم و ایمان قوی وی و نصایح
او سرانجام شاه را ملایم تر ساخت و حتی
او را آن چنان تحت تاثیر قرارداد که
شاه سلیمان به قید سوگند وعده فرمود که
دیگر مثل سابق می خوارگی نکند [97].
مذهب شیخعلی خان
شیخعلی خان شیعه ای مومن بود. البته به
گفته کمپفر: "گویا او [98] پنهانی از طرفداران
اهل سنت باشد." [99] که این ادعا
قابل پذیرش نیست. در تاریخ مشاهده
می شود که معمولاً شاهان و وزیران از یک
مذهب برخوردار بودند. به طوری که
خواجه نظام الملک به اهمیت
هم مذهب بودن شاه و وزیر تاکید بسیار
کرده است و هم مذهب نبودن این دو را
عیب بزرگ دانسته است که ضرر آن متوجه
دستگاه حاکم است [100]. بنابراین گروهی
شیخعلی خان زنگنه را وزیری سنی مذهب
دانسته اند که ظاهراً درست به نظر نمیآید،
زیرا گذشته از دلایل دیگر در رد این ادعا،
شاه سلیمان زیرک و عاقل بود و به عنوان
|159|
یک پادشاه شیعه و از سلسله سادات
نمی توانست وزیری سنی اختیارکند و در
انظار عامه به وزیری که دارای مذهب سنی
باشد اعتماد کند. از آن جا که زنگنه
به جامانده در عراق دارای مذهب سنت
بودند، ممکن است برخی چون "کمپفر" به
این توهم افتاده باشند که شیخعلی خان نیز
دارای مذهب اهل سنت بوده است. البته
چنان که گذشت این قول، نمی تواند
صحت داشته باشد. زیرا اولاً: کمپفر که
چنین مطلبی آورده است خود با تردید ابراز
نظر می نماید. هم چنین به واژه "پنهانی"
متوسل می شود که نشان دهنده شایعه یا
اتهام و جعل است. و مخالفین وزیر، این
سخنان را به کمپفر گفته اند و او نیز
باورکرده و در کتاب خود نوشته است.
ثانیاً: افراد ایل زنگنه که عراق را ترک کردند
و به خدمت شاه اسماعیل شیعه مذهب
درآمدند نمی توانستند از اهل تسنن باشند و
مسلماً وقتی تصمیم گرفتند به کمک
شاه اسماعیل بروند مذهب دیرین را
رهاکرده و به مذهب جدید روی آورده
بودند. چنان که نوشته اند:
"ایل زنگنه و بنی اسد در کنار
شاه اسماعیل دارای سابقه و سند مذهبی
می شوند." [101] اگرچه کمپفر انتساب
شیخعلی خان را به مذهب اهل سنت با
تردید اظهار داشته است و نیز با آوردن لغت
"پنهانی" عدم صحت این ادعا را بیش تر
نشان داده است، با این حال علل
مطرح شدن چنین ادعایی کنجکاوی فرد را
برمی انگیزد. از آن جا که شیخعلی خان به
واسطه قدرت فزاینده اش مخالفان زیادی
در دربار و حکومت داشت، بعید نیست که
این شایعه از طرف آن ها مطرح شده باشد.
هم چنین ممکن است کمپفر به این جهت
چنین مطلبی نوشته باشد که شیخعلی خان
با تقاضای مکرر سفرای اروپایی مبنی بر
اعلان جنگ از سوی ایران به عثمانی
سنی مذهب مخالفت کرد و کمپفر نیز مانند
دیگران این مخالفت را حمل بر هم مذهبی
و هم کیشی کرد. غافل از آن که ایران طبق
قرارداد "زهاب" با دولت عثمانی موارد
اختلاف را حل کرده بود و دیگر لزومی به
جنگ های پرخرج نمی دید. گذشته از همه
این ها چنان که گذشت بدیهی است فردی
چون شاه اسماعیل اول که مروج شیعه در
ایران و دشمن عثمانی های سنی بود
|160|
نمی توانست در رکاب خود تعداد زیادی
سنی مذهب داشته باشد و در زمان
شاه سلیمان هم که علمای شیعه قدرت
عظیم یافته بودند نمی توانستند یک وزیر
سنی مذهب را تحمل بنمایند.
قدرت و اختیارات شیخعلی خان زنگنه
برای شناخت میزان اقتدار و اختیار
شیخعلی خان زنگنه بایستی به منابع
مربوطه مراجعه کرد. کمپفر و شاردن برای
تعیین میزان قدرت وزیراعظم وقت [102]
ابتدا از لغت اعتمادالدوله و وزیراعظم
آغازمی کنند. کمپفر می نویسد: "این هر
دو حاکی از بزرگ ترین منصب دولتی
است." [103] شاردن می نویسد: "نخستین
شغل کشور، شغل صدراعظمی است که
وی را اعتمادالدوله می نامند و کلمه ای
مرکب به معنای مایه اطمینان دولت و نیز
عمید و عماد به معنای تکیه گاه و ستون
دولت است..." [104]
قدرت شیخعلی خان بسیار زیاد بود و
این را می توان کراراً در "تذکره صفویه
کرمان" دید. بارها اتفاق افتاد که
شیخعلی خان، حتی پس از صدور حکم
شاه مبنی بر امری، آن را به واسطه نفوذ
خود دگرگون می ساخت و یا قبل از آن که
شاه حکمی را صادرکند با دادن نظر
مشورتی خود شاه را متقاعد به پذیرفتن نظر
خود می کرد [105]. هم چنین او بارها با
پادرمیانی خود جان افرادی را که مغضوب
شاه واقع شده بودند نجات داد [106]. این ها
گویای مقام و اعتبار بالای وزیر مزبور نزد
شاه بود.
از محتوای بعضی از مطالب کمپفر
می توان فهمید که در دوره وزارت
شیخعلی خان بعضی امور حتماً می بایستی
فرمان شخصی شاه بر آن ها صادر
شده باشد تا به مرحله اجرا درآید و بعضی
هم می توانستندبدون امرمستقیم شاه صرفاً
با امر مستقیم وزیراعظم به اجرا درآیند. لذا
وزیر ناگزیر بود که پیوسته در نزدیکی کاخ
باشد و حتی منزل او هم جنب کاخ
قرارداشت تا به این وسیله انجام بعضی
امور که منوط به فرمان شاه بود
معوق نماند. هم چنین می فهمیم که حتی
آن امر و فرمان مختص شاه نیز اساساً از
چهارچوب منظر وزیراعظم توسط شاه
صدور می یافت [107]. شیخعلی خان تمام
|161|
حکام ایالات و ولایات را تعیین می کرد و
مقامات عالی رتبه نظامی را هم او انتخاب
می کرد. هم چنین فرماندهان نظامی که به
میدان جنگ مأمور می شدند همگی با نظر
وی تعیین می شدند یا لااقل وی وسایلی
برمی انگیخت تا شاه، این مناصب را به
هرکسی که می خواهد بدهد [108]. کمپفر
حتی شیخعلی خان را به عنوان دارنده مقام
نیابت سلطنت معرفی می کند [109]. و
اعمال سایر حقوق خاص پادشاهی را به
دست وی می داند [110]. تمام بار مملکت بر
گرده شیخعلی خان بود و شاه خود با
فراغت و بدون معرفت به اوضاع عمومی و
کشوری به زندگی خاص خود ادامه
می داد [111]. کمپفر می نویسد که او در
باطن قدرت سلطنتی را اعمال می کند. و
شاه فقط در ظاهر صاحب و واجد آن
است [112].
شیخعلی خان نماینده یا نایب کل شاه
در کلیه امور شاه و کشور بود؛ هیچ دستور
شاه ولو به هر مهری جز با تایید و مهر وی
معتبر نبود [113]. سانسون مالیه، تجارت و
روابط خارجه را زیر نظر شیخعلی خان
می داند و او را نایب السلطنه کشور معرفی
می کند [114]. شیخعلی خان همه امور
مملکت را مستقلاً و به صلاحدید خود
انجام می داد و در موارد سخت یا کارهایی
که پایانی تردیدآمیز داشت وی آن را با ناظر
و واقعه نویس و با فرماندهان قشون مورد
مشورت قرارمی داد [115]. وی در مواقع
غیرضروری و کم اهمیت به شاه رجوع
نمی کرد هم بدان جهت که خود اختیار
انجام آن ها را از شاه گرفته بود و هم این که
شاه را از آسایش محروم نسازد. اما در
مواردی که اهمیت امر حضور وی را برای
طرح مسائل لازم می دانست مستقیماً به نزد
شاه می رفت [116].
با توجه به قدرت فراوان شیخعلی خان
طبیعی بود که دشمنان متعددی داشته باشد
که بکوشند تا او را از مسند وزارت به زیر
کشند. خود پادشاه نیز ممکن بود به واسطه
قدرت زیاد او از وی بیمناک شود. قدرت و
اعمال وزیراعظم به طرق مختلف به اطلاع
شاه می رسید. وزیراعظم و موقعیتش
همچنین ممکن بود از طرف خواجه سرایان
و زنان حرم مورد تهدید قراربگیرد [117]. این
گروه به علل گوناگون ممکن بود با وزیر
مخالف باشند. اما در مورد شیخعلی خان
|162|
مورد اخیر اصلاً مصداق نداشت که در
ادامه بدان پرداخته خواهدشد. یک طریق
دیگر به غیر از نصب جاسوسان و
کارگزاران ظاهراً زیردست، وزیراعظم
برای کنترل اعمال او، ایجاد نوعی رقابت
و چشم و هم چشمی در بین دیوانیان بود.
شیخعلی خان به واسطه زیرکی که داشت
از وسایل مختلف برای حفظ و تداوم
قدرت خود بهره گرفت. او مراقب بود که
کسی شاه را بر ضد او تحریک نکند. چه با
توجه به قدرت بسیاری که وزیراعظم در
همه امور داشت اغلب اتفاقات نامطلوبی
را که در اطراف و اکناف رخ می داد می شد
با توسل به تهمت و افترا آن را به حساب
عدم لیاقت و بی کفایتی وزیراعظم
گذاشت. هم چنین بسیاری از بزرگان و
اعیان که به دست یا دستور وی مجازات
شده بودند به هیچ قیمت حاضر نمی شدند
کم ترین فرصتی را برای گرفتن انتقام
ازدست بدهند [118].
شیخعلی خان از نزدیک شدن هرچیز و
هرکس به شاه که ممکن بود به نحوی
موجب کدورت خاطر او را فراهم آورد
جلوگیری می کرد. پیک هایی که حامل
اخبار ناخوشی بودند هرگز اذن دخول به
داخل قصر را نمی یافتند؛ [119]. چراکه
این گونه اخبار ممکن بود شاه را نسبت به
مدیریت او دچار تردید نماید. وی
هم چنین می کوشید به افرادی که دشمن او
بودند اجازه ارتقا به مقام بالاتر داده نشود تا
مبادا به این وسیله به شاه دسترسی
داشته باشد و بتواند از وزیر بدگویی
کند [120]. شیخعلی خان هم چنین کوشید تا
تمام بستگان و دوستان خود را منصب و
مقامی دهد و به این وسیله اداره بسیاری
جای ها و کارها را توسط معتمدین خود
انجام دهد [121].
بدیهی است این خود یکی دیگر از
راه های تلاش برای حفظ و تداوم حیات
سیاسی بود. با مطالعه "تذکره صفویه
کرمان" کراراً نفوذ ایل زنگنه و خانواده
شیخعلی خان را در کلیه مهمات حیاتی
ایالات کرمان شاهدیم که این البته می تواند
نمونه ای برای تعمیم به سایر ولایات نیز
باشد [122]. شاید یکی دیگر از راه های
افزایش و تداوم قدرت شیخعلی خان
دستورالعمل های منجمین به شاه سلیمان
بود. همان طوری که شیخعلی خان نسبت
|163|
به پیشگویی های منجمین بی اعتنا بود، در
عوض شاه بدان سخت پای بند بود؛ پس،
گه گاه منجمین مصلحت را در آن می دیدند
که شاه برای مدتی طولانی از دخالت در
امور و ظاهرشدن در انظار عمومی
خودداری کند. چنان که در یک مورد به
دنبال حادثه ای منجمین به شاه گفتند:
"ناسازگاری کواکب به این زودی ها
برطرف نخواهدشد پس باید به شاه
توصیه کرد که چند ماهی کاملاً از کار کناره
بگیرد... در این فاصله او نباید در ملاعام
ظاهرشود و نباید مهمانی بدهد و اصولاً به
هیچ کار مخصوص جالب توجهی نباید
دست بزند." [123] بدیهی است در ایام غیبت
شاه از امور، شیخعلی خان تنها کسی بود
که می توانست امور را با قدرت مطلق
اداره نماید.
یکی از علل عمده تداوم حیات سیاسی
شیخعلی خان زنگنه حمایت مادر شاه از او
بود. شاردن می نویسد:
"مادر شاه همواره با غالب وزیران و
صاحب منصبان حکومت، به نسبت
زیرکی و اعتبار خود روابط پنهانی و
کما بیش مهمی دارد." [124] این حمایت مادر
شاه از شیخعلی خان را می توان از روایتی
که نماینده کمپانی انگلیسی در ایران نقل
کرده است فهمید [125].
با نگاهی به جریان وزارت ساروتقی و
سرانجام او، به سهولت می توان نوعی
رقابت را بین دستگاه وزارت و حرم از یک
طرف و سپاهیان قورچی از طرف دیگر
مشاهده کرد. ظاهراً رقابت شدید بین
سپاهیان قورچی و دستگاه وزارت و نیز،
حرم شاه که به تدریج در اختیار مطلق زنان
گرجی و چرکسی قرار گرفته بود سرانجام
دستگاه وزارت و حرم را در مقابل دشمن
واحد که همان قورچی ها باشند به هم
نزدیک کرد. تقابل شدید این دو جناح را در
دوره وزارت ساروتقی شاهدیم [126]. تا
اینکه این پیونددر ایام وزارت شیخعلی خان بین
حرم و وزیراعظم حالت تثبیت شده به خود
گرفت. بنابراین اقتدار و قدرت شیخعلی خان
هم چنان تا آخرین روزهای حیاتش در اوج
قرارداشت و هیچ توطئه و دشمنی نتوانست
قدرت او را تهدید نماید.
پایان کار شیخعلی خان
شیخعلی خان در طول بیست سال وزارت
|164|
خود کارهای بزرگی انجام داد و کشور را از
لحاظ اداری، اقتصادی، نظامی و سیاست
خارجی [127]، حیاتی نو بخشید و سرانجام
پس از حدود بیست سال وزارت در سال
1100ق رحلت نمود. البته در مورد تاریخ
دقیق فوت وی اقوال مختلفی است.
خاتون آبادی دو تاریخ ارائه داده است. در
یک جا تاریخ فوت وی را 1099ق [128] و در
جای دیگر 1101ق آورده است [129].
مرعشی صفوی نیز سال 1092ق [130] و
نویسنده تذکره صفویه کرمان سال 1100ق
را زمان فوت شیخعلی خان می نویسد [131].
و میرزاحسن فسایی سال 1099ق را ذکر
می کند [132]. نویسنده تاریخ منتظم ناصری
سال 110ق/1689م را به عنوان سال
مزبور معرفی می کند [133].
به نظر می رسد در میان اقوال مزبور
تنها قول نویسنده تذکره صفویه کرمان
صحیح تر باشد؛ چراکه نویسنده آن
حوادث را دقیقاً مطابق آن چه که خود دیده
و شنیده است در ذیل حوادث هر سال به
طور جداگانه نوشته است. ________________________________________
پی نوشت ها:
[1] . منتخب التواریخ: به نقل از: محمد علی
سلطانی، ایلات و طوایف کرمانشاهان،
ج2، ( ناشر مؤلف، 1320) ص649.
[2] . میرزاسمیعا، تذکره الملوک، محمد دبیر سیاقی
(تصحیح) امیرکبیر، 1368، ص25.2
[3] . امیر شرف خان بدلیسی، شرفنامه، (تصحیح)
محمد عباسی، مؤسسه مطبوعاتی علمی، 1364، ص4-423.
[4] - نظیر:
Rudi mathee-Administrative
stability and change in late-17th-
century Iran:The case of shaykh
zanganah (1669-89);Int.J.middle
east studies. 26(1994) p.80.
ک. توحدی، حرکت تاریخی کرد به
خراسان، ج2، چاپخانه دانشکده مشهد، 1364، ص101.
[5] . معین الدین نطنزی، منتخب التواریخ، به نقل
از محمدعلی سلطانی، ج2، ص649.
[6] . نلدکه؛ به نقل از محمدعلی سلطانی، ج2،
ص248.
[7] . محمدعلی سلطانی، ج2، ص648.
[8] . مردوخ، تاریخ کرد ج1، کتابفروشی غریقی، سنندج، ص94.
[9] . شرفخان بدلیسی، پیشین، ص43.
[10] . ک. توحدی، همان، ج2، ص103.
[11] . شرفخان بدلیسی، همان، ص431.
[12] . محمدعلی سلطانی، ج2، ص641.
[13] . همان، ج2، ص650.
[14] . توحدی، همان، ج2 ص6.
[15] . شاه اسماعیل دوم آینده.
[16] . همان، ص6.
|165|
[17] . همان، ص137.
[18] . همان.
[19] . قرن یازدهم ق.
[20] . رهر برن، نظام ایالات در دوره صفویه،
کیکاوس جهانداری (ترجمه) بنگاه ترجمه و
نشر کتاب، 1375، ص11.
[21] . ملاجلال الدین منجم، تاریخ عباسی یا
روزنامه ملاجلال، سیف الله وحیدنیا (
تصحیح) وحید، 1366، ص245.
[22] . م. سلطانی، ج2، ص653.
[23] . ک. توحدی، همان، ج2، ص113.
[24] R.Mathee ; Ibied ; p.80
[25] . سیدحسن بن مرتضی حسینی استرآبادی، از
شیخ صفی تا شاه صفی، احسان اشراقی (
تصحیح) چاپ اول: علمی، ص 257؛
محمد معصوم بن خواجگی اصفهانی،
خلاصة السیر، علمی، 1368، ص246.
[26] . م. اصفهانی، خلاصه السیر، ص250.
[27] M.Rudi Administrative ...p.95
[28] . کرمانشاهان باستان از آغاز تا آخر سده
سیزدهم ق، چاپخانه وزارت فرهنگ و هنر،
ص30-129. م.سلطانی، ج2، ص657.
[29] . م. اصفهانی، خلاصة السیر، ص96.
[30] . همان، ص286؛ حسینی استرآبادی، از
شیخ صفی تا شاه صفی، ص259.
[31] . کرمانشاهان باستان از آغاز تا آخر سده
سیزدهم ق، ص30-129.
[32] . محمدطاهر وحید قزوینی، عباسنامه،
ابراهیم دهگان (تصحیح) کتابفروشی داودی
اراک، 1329، ص182.
[33] . م. اصفهانی، ص86.
[34] . نک: م. قزوینی، همان، ص133؛ ولی قلی بن
داود قلی شاملو، قصص الخاقانی سیدحسن
سادات ناصری (تصحیح) ج1، وزارت ارشاد،
1371، ص449 و2- 451.
[35] . م. وحید قزوینی، عباسنامه، ص26 میرزا
محمدطاهر نصرآبادی (تصحیح) وحید دستگردی،
کتابفروشی فروغی، 136، ص26.
[36] . و. شاملو، همان، ج، ص292.
[37] . همان، ص351.
[38] . همان، ص422.
[39] M.Rody;admimtrative...Ibid.p.80
[40] . کرمانشاهان باستان از آغاز تا سده سیزدهم
هجری قمری، ص12.
[41] . محمدطاهر وحید قزوینی، عباسنامه،
ص227.
[42] . مجله یادگار، ش9، ص11.
[43] . عبدالحسین خاتون آبادی، وقایع السنین والاعوام،
محمدباقر بهبودی (تصحیح) نشر اسلامی،
1352، ص530؛ عبدالحسین نوائی، اسناد و
مکاتبات ایران (از 1038 تا 1105) تهران، بنیاد
فرهنگ ایران، 1360، ص245.
[44] . ح. حسینی استرآبادی، از شیخ صفی تا
شاه صفی، ص257؛ م.خواجگی
اصفهانی، خلاصه السیر، ص264،
کرمانشاهان باستان از آغاز تا آخر سده
سیزدهم ق، ص129-130.
[45] . م.خواجگی اصفهانی، همان، ص286؛
حسینی استرآبادی، همان، ص259.
[46] . محمدطاهر وحید قزوینی، عباسنامه
ص 182
R|Mathee ;Administrative|
...Ibid|p.80.
[47] . کرمانشاهان باستان از آغاز تا آخر سده
سیزدهم ه-.ق، ص12.
|166|
[48] . م.وحید قزوینی، عباسنامه، ص182.
[49] . محمدحسن خان اعتمادالسلطنه، مطلع الشمس،
ج،1 فرهنگ سرا، 1362، ص622.
[50] . م.وحید قزوینی، عباسنامه، ص227.
[51] Rudi Mathee ; Administrative...;
Ibid;p.80
[52] . ژ. شاردن، سیاحتنامه شاردن، ترجمه
محمد عباسی، امیرکبیر، ج8، ص158.
[53] . ژ. شاردن، ج9، ص181.
[54] . همان، ج9، ص209.
[55] . همان.
[56] . گمنام، مختصرالتواریخ، نسخه خطی در کتابخانه
مرعشی نجفی، قم، ذیل حوادث سال 1079.
[57] . م. اعتمادالسلطنه، تاریخ منتظم ناصری،
ج2، دنیای کتاب، 1364، ص980.
[58] . وقایع السنین والاعوام، ص531.
[59] . میرمحمد سعید مشیزی (بردسیری)، تذکره صفویه
کرمان؛ باستانی پاریزی (تصحیح) مطالعات و
تحقیقات فرهنگی، 1367، ص355.
[60] R.Mathee; Administrative | ...; Ibid|
p.80. cited. Ara| Voc 1996|
Gambron to Heren .
[61] . فارسنامه ناصری، کارخانه آقاسید مرتضی،
1313ق، ص153.
[62] . نصرآبادی، ص450.
[63] . همان، ص1-180.
[64] . ژ.شاردن، ج5، ص182.
[65] John foran; the long fall da favid
dinasty morning beyond the
standard views; int. J.middle east
study | 24 (1992); p.296.
[66] . محمدطاهر نصرآبادی، منشآت، نسخه خطی
کتابخانه مرعشی نجفی، قم، صB - 8.
[67] . میرزاحسن فسایی، فارسنامه ناصری، در
کارخانه آقاسید مرتضی، 1313ق، ص153؛
م. اعتمادالسلطنه، تاریخ منتظم ناصری، (تصحیح) رضوانی،
[68] .ج2، ص98. م.خواجگی اصفهانی، ص264؛
ح.حسینی استرآبادی، ص254.
[69] . ح.حسینی استرآبادی، از شیخ صفی تا
شاه صفی، ص259؛ م.خواجگی اصفهانی، خلاصه السیر، ص386.
[70] . ژ.شاردن، ج5، ص182.
[71] . مولف نامعلوم، مختصرالتواریخ، نسخه خطی
کتابخانه مرعشی نجفی، قم، مشیزی ( بردسیری)، تذکره صفویه کرمان، ص388.
[72] . ژ.شاردن، ج3، ص9-108. م.مشیزی (بردسیری) تذکره صفویه کرمان، ص388.
[73] Ior| G36106|Gamron to surat|26
April 1992| Gambron to surat|
27November 1672. Cited : R.mathee ;
Administrative ... ; Ibid . p.84 .
[74] . ژ.شاردن، ج5، ص182 ج3، ص108.
[75] . همان، ج3، ص108.
[76] . م.مشیزی، همان، ص388.
[77] . ژ.شاردن، ج3، ص108.
[78] . م. مشیزی، همان، ص406.
[79] . ژ.شاردن، ج8، ص159.
[80] . همان، ج3، ص109.
[81] . همان، ج2، ص109-110.
[82] . انگلبرت کمپفر ترجمه کیکاوس
جهانداری، تهران، خوارزمی، 1363، ص84؛ شاردن، ج3، ص202.
[83] . ا.کمپفر، ص83.
|167|
[84] . همان، ص83.
[85] . ژ. شاردن، ج13، ص104.
[86] . کرمانشاهان باستان از آغاز سده سیزدهم ق، ص43.
[87] . ا . کمپفر، ص84.
[88] . 1686 م/ق 1098.
[89] . همان، ص83.
[90] . ژ. شاردن، ج3، ص202.
[91] . همان.
[92] . همان، ص203.
[93] . ژ. شاردن، ج3، ص204.
[94] . ژ. شاردن، ج3، ص199.
[95] . م. مشیزی، ص388.
[96] . ژ. شاردن، ج3، ص109.
[97] . همان، ص204.
[98] . شیخعلی خان.
[99] . ا، کمپفر، ص84.
[100] . نظام الملک، سیاستنامه، ص114-115.
[101] . سلطانی، ج2، ص650.
[102] . شیخعلی خان.
[103] . ا. کمپفر، ص75.
[104] . ژ. شاردن، ج8، ص235.
[105] . م. مشیزی، ص457و454.
[106] . ا. کمپفر، ص16-65، نوای اسناد و
مکاتبات ایران (از 1038تا1105) ص229.
سرجان ملکم، تاریخ ایران، ترجمه اسماعیل
حیرت، فرهنگ سرا، 1362، ص289.
[107] . ا. کمپفر، ص 76و32.
[108] . ژ. سانسون، ص44.
[109] . مارتین سانسون، سفرنامه سانسون، ترجمه تقی
تفضلی، تهران، ابن سینا، 1364، ص75.
[110] . همان.
[111] . ا. کمپفر، ص73.
[112] . همان.
[113] . ژ. شاردن، ج8، ص236.
[114] . م. سانسون، ص46.
[115] . ا. کمپفر، ص108.
[116] . همان، ص76-77.
[117] . ژ. شاردن، ج8، ص237.
[118] . ا. کمپفر، ص78.
[119] . همان، ص79.
[120] . همان، ص2-81.
[121] . همان، ص183و80.
[122] . م. مشیزی، ص485.
[123] . ا. کمپفر، ص72-73.
[124] . ژ. شاردن، ج8، ص381.
[125] Ior| G36106|Gamron to surat|
2|April 1992| Gambron to surat|27
November 1672. Cited : R.mathee;
Administrative ... ; Ibid . p.84.
[126] . ژ. شاردن، ج7، ص8790، 8183.
[127] . که هرکدام از این ها بحث مستقل را می طلبد.
[128] . ع. خاتون آبادی، ص530.
[129] . همان، ص547.
[130] . میرزامحمد خلیل مرعشی، مجمع التواریخ، ص60.
[131] . مشیزی، ص562.
[132] . ح. فسایی، فارسنامه ناصری، کارخانه آقاسید مرتضی 1313ق، ص154.
[133] . اعتمادالسلطنه، تاریخ منتظم ناصری، ج2، 1366ش. ص993.
|168|
کتاب نامه:
1- اصفهانی، محمد معصوم بن خواجگی خلاصة السیر، علمی، 1368.
2- اعتمادالسلطنه، محمدحسن خان؛ مطلع الشمس ج1، فرهنگ سرا، 1362.
3- اعتمادالسلطنه، محمدحسن خان، تاریخ منتظم ناصری رضوانی (تصحیح)، ج2، تهران، دنیای کتاب.
4- بدلیسی، امیر شرفخان، شرفنامه، محمد عباسی (تصحیح) مؤسسه مطبوعاتی علمی، 1364.
5- توحدی، ک، حرکت تاریخی کُرد به خراسان، ج2، چاپخانه دانشگاه مشهد، 1364.
6- حسینی استرآبادی، سیدحسن بن مرتضی، از شیخ صفی تا شاه صفی، احسان اشراقی (تصحیح)، علمی، ج1.
7- خاتون آبادی، سید عبدالحسین حسینی، وقایع السنین والاعوام، محمدباقر بهبودی (تصحیح)، نشر اسلامی، 1352.
8- رهربرن، نظام ایالات در دوره صفویه، کیکاوس جهانداری (ترجمه)، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1357.
9- سلطانی، محمدعلی، ایلات و طوایف کرمانشاهان، ج2، ناشر مؤلف، 1372.
10- سانسون، مارتین، سفرنامه سانسون، تقی تفضلی (ترجمه) تهران، ابن سینا، 1346.
11- شاملو، ولی قلی بین داود قلی، قصص الخاقانی، سیدحسن سادات ناصری (تصحیح)، ج1، وزارت ارشاد، 1371.
12- شاردن، ژ، سیاحتنامه شاردن، محمد عباسی (ترجمه)، 10جلد.
13- فسائی، میرزاحسن، فارسنامه ناصری، کارخانه آقاسید مرتضی به اهتمام آقامیرزا حسن مباشر، 1313ق.
14- قزوینی، محمدطاهر وحید، عباسنامه، ابراهیم دهگان (تصحیح) کتابفروشی داودی اراک، 1329.
15- کرمانشاهان باستان از آغاز تا آخر سده سیزدهم ه.ق، چاپخانه وزارت فرهنگ و هنر.
16- کمپفر، انگلبرت، سفرنامه کمپفر، کیکاوس جهانداری (ترجمه) تهران، خوارزمی، 1363.
17- میرزا سمیعا، تذکرة الملوک، محمد دبیر سیاقی (تصحیح) امیرکبیر، 1368.
18- مردوخ، تاریخ کُرد، کتابفروشی غریق، سنندج، بی تا.
19- منجم، ملاجلال، تاریخ عباسی یا روزنامه ملاجلال، سیف الله وحیدنیا (تصحیح)، وحید، 1366.
20- مشیزی، میرزا محمدسعید، تذکره صفویه کرمان، باستانی پاریزی (تصحیح) مطالعات و تحقیقات فرهنگی، .1367
21- ملکم، سرجان، تاریخ ایران، میرزااسماعیل حیرت (ترجمه) فرهنگ سرا، 1362.
22- مرعشی صفوی، میرزا محمد خلیل، مجمع التواریخ، عباس اقبال (تصحیح) طهوری، 1362.
23- نصرآبادی، محمدطاهر، تذکره نصرآبادی، وحید دستگردی (تصحیح) کتابفروشی فروغی، 1361.
24- نصرآبادی، محمدطاهر، منشآت، خطی، کتابخانه مرعشی - قم.
25- نوائی، عبدالحسین، اسناد و مکاتبات سیاسی ایران (از 1038 تا 1105) تهران، بنیاد فرهنگ ایران، 1360.
26- نظام الملک (خواجه)، سیرالملوک، هیوبرت دارک (تصحیح) علمی و فرهنگی، 1372.
27- نامعلوم، مختصرالتواریخ، خطی، کتابخانه مرعشی - قم.
28 - Rudee mathee-Administrative stability and change in late
-17th - century Iran: Int.J.middle east studies. 26(1994).
29 - Foran. John - The longfall the safavid dynasty:morning beyond
the standard views. Jr.Int. J|middle east study. 24(1992) .