hc8meifmdc|2010A6132836|Articlebsfe|tblEssay|text_Essay|0xfbff41be02000000ae16000001000300
شرح حدیثی درباره امام عادل
از: سیّد بهاء الدولة حسین حسینی"قرن دهم هجری"
تصحیح: ابوالفضل حافظیان
مقدمه
تنبیه:
تنبیه:
________________________________________
مقدمه
عدالت مهم ترین فضیلتی است که در
جامعه مطلوب اسلامی تحقّق می یابد.
صفت عدالت در درجه نخست|
مخصوص خداوند متعال است از این رو
اقرار و اعتراف به عدل او از اصول دین و
ارکان توحید شمرده شده است.
بعد از خداوند| درعالم مخلوقات هر
مخلوقی که به وحدت قریب تر است|
صفت عدل و عدالت او بیش تر است|
لذا پیامبران الهی و ائمه(ع) بیش از
دیگران موصوف به صفت عدالت اند و
بعد از آن علما و اهل قضاوت و فتوا و سلاطین و حکّام| و بعد هر صاحب
نعمتی| حتی شخصی که نسبت به
جوارح و اعضای خود صاحب رعیت و
مملکت است باید که در میان آن ها به
عدل و عدالت سلوک نماید.
جایگاه عدالت در ادیان آسمانی به
حدی است که این مهم| یکی از اهداف
بعثت انبیا(ع) به حساب می آید. اقامه
قسط و عدل در بین مردم| مورد تأکید
قرآن کریم قرار گرفته و در آیات متعدّد به
اجرای عدل و جلوگیری از ظلم دستور
داده شده است. در روایات مأثوره از
پیامبر اکرم(ص) و ائمه هدی(ع) نیز
|250|
بیانات ارزنده ای درباره اهمیت عدالت و
صفات و خصوصیات امام عادل به
چشم می خورد.
از جمله آن روایات| حدیث نبوی است که:
"احبّ الناس إلی اللّه یوم القیامه
وادناهم مجلساً امام عادل و ابغض
الناس إلی اللّه وابعدهم منه امام
جائر; [1]
محبوب ترین مردمان و مقرّب ترین
آنان در نزد خداوند در روز قیامت|
سلطان عادل و مبغوض ترین و
دورترین ایشان سلطان جائر
است."
این حدیث شریف مورد توجه عارف
جلیل القدر سیّد بهاء الدوله حسن بن
قاسم بن محمّد حسینی نور بخش (زنده
در 907 ق) قرار گرفته و شرح مختصر و
مهمی بر این حدیث نگاشته است.
از بهاء الدین حسن| دو تألیف سراغ
داریم: 1 ـ خلاصة التجارب در طب|
شامل 28 باب که در سال 907 ق در
ری| آن را به اتمام رسانده است. [2]
نسخه ای از این کتاب در کتاب خانه ملی تبریز به شماره 3479 نگه داری می شود.
2 ـ هدیة الخیر| شرح چهل حدیث
نبوی است در نصایح و مواعظ و سیر و
سلوک. [3] نسخه ای از این کتاب به شماره
4781 در کتاب خانه مرحوم آیة الله
مرعشی(ره) موجوداست. [4]
مؤلف| حدیث مذکور را در این کتاب
آورده| و در ضمن شرح آن با استناد به
آیات و روایات و کلمات بزرگان| شرایط
حکومت و سلطنت را بر می شمارد و از
جمله صفات امام عادل سخن به مدارا
گفتن و بسیار صحبت شنیدن و با مسکینان
و ضعیفان سخن گفتن و نصیحت به ارباب
دولت و رضای حق را در امور لحاظ
نمودن و دوری از تکبّر و ملازمت با
تواضع و مخاطبه با اصناف مردم به قدر
مراتب شان داشتن و منصف بودن و
فراست داشتن و… را بیان می کند.
در خاتمه هم با آوردن دو تنبیه|
ضرورت ایجاد حکومت و لزوم عدالت
در حکومت را متذکر می شود.
مقاله حاضر با استفاده از نسخه خطی
موجود در کتاب خانه آیة الله مرعشی(ره)
تقدیم می شود. [5]
|251|
قال رسول الله(ص):
انّ أحبّ الناس إلی الله یوم القیامة
وأقربهم منه مجلساً إمام عادل [*]
تنبیه می فرماید ولایت ِمسلمین و حکام
خطه زمین را از حسن خاتمت عدل و
نصفت| که آن وصول است به سعادت
عقبی و حصول قرب خداوند ـ عزّ اسمه ـ و
قوله ـ عزّ وعلا: "ان الله یحبّ المقسطین" [6]
بدین مشعر است و از وخامت عاقبت ظلم
و جور که تقیید رقاب است به سلاسل
عقاب و گرفتاری در شداید حرمان و عذاب "وما للظالمین من انصار". [7]
تا در میادین ِاعمال و اطوار| عنان
اختیار نفس ِمکّار جز به دست شهسوار
عدل باز ندهند و در مناهج افعال از آثار
ظلم متحذر باشند. و چون عدالت
صفتی است جامع جمیع خصال رضیه و
اخلاق مرضیه مظهر آن به یقین شارعات
مشارع دین اند چنان چه کلمه شریفه
"بعثت لأتمم مکارم الاخلاق" [8] مظهر این
است و قسط به معنای عدل و حق است
که طریقه شرع و حقّ محض است.
ای سعادت مند ِتحصیل مراتب مقرّبان بحر توحید و عرفان و تکمیل مناصب
سالکان طریق کشف و ایقان موقوف است
بر کمال صحّت دل و صحّت دل در اعتدال
و استقامت صفات جمیله است که عدالت
عبارت از آن است و مرض دل در میل
است که آن موجب ححاب از حضرت ربّ
الارباب است و صراط المستقیم| که در
فاتحة الکتاب وارد است| حقیقت این
اعتدال است و حقیقت این اعتدال از موی
باریک تر و از شمشیر تیز تر است و هر که
در دنیا بر این صراط استقامت یافت فردا بر
آن صراط چون برق خاطف گذرد و هر که
امروز طلب استقامت نکرد فردا در آن جا بر
صراط نتوان گذشتن.
ای که در دنیا نرفتی در صراط مستقیم
در قیامت بر صراطت جای تشویش است و بیم
قلب روی اندود نستانند در بازار حشر
خالصی باید که از آتش برون آید سلیم
و به سبب صعوبت و دقت و حدّت ِ
این صراط است که روزی هفده بار بر
جهانیان فرض کرده اند که "اهدنا الصراط المستقیم" [9] بگویند.
________________________________________
[*] ادامه حدیث: و انّ أبغض الناس الى الله یوم القیامه وأشد هم عذابا امام جابر.
|252|
و چون هیچ کس در استقامت این
صراط از میل خالی نیست لاجرم هیچ کس
را از ورود آتش دوزخ چاره نیست "وان
منکم الاّ واردها" [10] الآیه. و لهذا از اکابر
سابقین منقول است که در مدّت سال های
بسیار پهلو بر زمین ننهادند و همیشه بر
خود گریه و نوحه کردندی و همه عمر در
طاعت و ریاضت گذرانیدی به جهت اخبار
ورود در دوزخ و ترس این که مبادا از این ها
باشند که نجات یابند یا نه.
و حقیقت استقامت این صراط عدالت
مقدور بشر نیست مگر به توفیق ربانی;
زیرا که وجود وسط حقیقی در میان
اطراف نامتناهی خود متعذر است و
تمسّک بدان بعد از وجود در غایت
صعوبت و تعسّر که اصابت نقطة الهدف
اعسر من العدول عنها و لزوم الصواب بعد
ذلک حتی لا یخطیها اعسر و اصعب|
وسرّ کمال حقیقت جز در مظاهر نفوس
طیّبه و ذوات زکیّه انبیاء ـ علیهم السلام ـ
ظهور نیافته| پس عدالت را غیر از سلوک
صراط شریعت طریقی نبود; چه مقیاس
رعایت عدل در جمیع اعمال و کلّ افعال
در دین مبین حبیب ملک متعال واضح و هویداست "وانّک لعلی خلق عظیم" [11] اشاره به آن است.
و مضمون شریف "انّ الله یأمر بالعدل
والاحسان" [12] مبتنی از آن است| لهذا
تقلّد امر خلایق و تعهّد احکام عباد و
مباشرت کار حکومت امری است دشوار
و خطرهای آن بی شمار.
لهذا مهتران ِعرصه رسالت و سروران ِ
صفوف ولایت ـ سلام اللّه علیهم فی کلّ
وقت و حین ـ با کمال رفعت ِرتبت| در
وقت ِاشتغال به ضبط امور و احوال عباد|
آن همه مشقّت و کلفت| که جمیع کتب
احادیث و تفاسیر به بیان آن مشحون
است| بر نفوس خویش تحمیل
فرمودندی و طریقه ایشان در زهد و اکل و
لبس و شرب مستغنی از بیان است.
و با وجود آن ها از خطر ولایت
همیشه ایمن نبودند| لهذا یک لحظه
عدالت را از شصت ساله عبادت که غایت
کمال قوه انسان در این زمان بود اولی و
اعلی داشته اند که: "عدل ساعة خیرٌ من
عبادة ستّین سنة" [13]
و شرایط حکومت و سلطنت بسیار
[است] و بعضی به بیست شرط تعداد
|253|
کرده اند| مانند آن که:
در تلذّذ مآکل و مشارب و ملبس
مبالغه نکند و اقتدا به سلف کند.
و آن که سخن به مدار گوید و
بی موجبی درشتی نکند.
و از شنیدن صحبت بسیار ملول نگردد.
و از سخن گفتن با مسکینان و
ضعیفان ننگ ندارد.
و همیشه از تجسّس خیانت نوّاب و عمّال
غافل نباشد و برعایا مسلّط نکند آن ها را.
و گرگ سیرتان ِظالم را بر مظلومان
مسلّط نکند.
و ارباب دولت را به نصیحت و سیاست
مهذّب گرداند.
و امروز که زمام فرصت در دست
اوست جهد کند به آلت سلطنت سعادت
آخرت کسب نماید و مسارعت منهج
صواب و راه معدلت را غنیمت شمرد.
و به جهت رضا و عدم رضای خلق
در حکم حق سستی نکند و بر وی در
نماند و مخالف شرع روا ندارد.
و بداند که خاصیت حکومت بر وجه
راستی آن است که پیوسته بعضی مردم از او
حق شنود| زیرا که خصم را به حق خشنود نتوان کرد و اگر آن چه حق است خلق بر آن
راضی گشتندی مخاصمت نبودی و به
حاکم احتیاج نیفتادی و حصول رضای خلق
از حاکم عادل ممکن نیست| پس رضای
حق را ملاحظه نماید و از خلق نیندیشد که
خدای تعالی خلق را از او راضی کند.
و آن که به سبب تکبّر و تجبّر خلق
را از خود مستوحش نگرداند.
و با همه مسلمانان متواضع باشد.
و از شرایط آن که مخاطبه و معامله
با اصناف خلق بر قدر مراتب و درجات
هر کس بود.
از اجلاف و اوباش| عبارت لطیف
چشم ندارد و از جهّال و عامی| فصاحت و
بلاغت نجوید و از کوهی و بیابانی| آداب
مجلس اشراف نطلبد و تکلیف هرکس به
قدر حال او کند و هر قوم را در مرتبه حق
معذور دارد.
و از مواجهه هیچ کس استنکاف نکند.
و با خلق به اندازه عقل و مراتب
ایشان سلوک کند که این سبب دوستی
خلق و قرب جوار حق است.
و دیگر آن که در هیچ حال از
انصاف غافل نباشد.
|254|
و مبادرت در اصلاح ذات البین
برخود لازم داند و تأخیر از فصل
حکومت روا ندارد که آن منتج فساد بود.
و از آن جمله فراست است| بر
پادشاه و حاکم واجب است که در میان
حدوث حوادث و معانی وقوع وقایع نظر
کند و در فحص فهم و عقل حقیقت هر
کس را مشخّص گرداند و به چشم بصیرت
در لوازم و لواحق و عوارض آن نظر کند|
پس اگر آن از واضحات جلیّه بود به مسائل
شرعی فصل کند و اگر از معضلات خفیّه
بود مر آن را به نور فراست درک کند.
و در این معنا اعتماد بر نقل ناقل
نکند| زیرا که حدوث حوادث غیر متناهی
است و صورت مسائل مذکوره متناهی و
بیان غیر متناهی وفا نتواند نمود و حکایت
دعوی دو غلام نزد امیرالمؤمنین(ع) و حکم
آن که سر ایشان را از دریچه در آوردند و
هم چنین دو نیمه کردن بچه به شمشیر در
دعوی کردن دو زن معروف است. و سایر
شروط در مفصلات مذکور است.
تنبیه:
چون که کمال حکمت ذات متعالیه مقتضی انتظام عالم حسی است و طبایع نوع انسان
در اوّل خلقت و بدایت فطرت به سبب تنوّع
خصوصیّات و اختلاف استعدادات در
قابلیّت فیضان انوار تجلیات جمالی و
جلالی متفاوت افتاده است و بدین جهت|
مقاصد و اغراض خلایق مختلف گشته و
تباین در اقوال و افعال و عقاید امم ظاهر
شده است و صفات متضاده هر جا ظهور
کرده| هر آینه سنّت الهی بر آن جاری شده
که در هر زمانی در میان خلق| حاکمی عادل
و مصلحی کامل پدید آید تا اعمال عمّال
اولاد آدم و احکام اشتغال اهل عالم را به
نهج صواب به قوه فصل خطاب مسلوک و
محفوظ دارد و در تنفیذ احکام و اوامر الهی
غایة الامکان سعی نماید و به جهت حفظ
حدود قواعد نظام میان خواص و عوام به
مقتضای عدالت تسویه نگاه دارد و به زواجر ِ
سیاسی و موانع حکمی دست تعدّی اقویا از
ضعفای مظلوم کوتاه گرداند تا از آثار طباع
سباع و انعام بین الانام صور ظلم وانظلام به
ظهور نرسد و انتظام مقرّر شود| چنان چه از
انبیاء و رسل ـ صلوات الله علیهم فی کلّ
وقت و حین ـ و از خلفای ایشان ـ رضوان
الله علیهم اجمعین ـ آن چه کمال حق این امر
|255|
بود به ظهور پیوست و شک نیست که احب
و اقرب و اکرم بنی آدم ایشانند عند الله| پس
حفظ نظام که اعلای امور است نزد ملک
علاّم و مواصلت به مرتبه کرام منوط بود به
نشر آثار عدالت حکّام که رعایت صلاح عام
است به متابعت دین اسلام و ابطال نظال که
اقبح امور است نزد ملک قادر و موصل
است به مراتب اهل کبایر که "والله لا یحبّ
المفسدین" منوط است به نشر آثار وجود
حاکم جابر که آن فساد عام است به مخالفت
شرع سیّد الانام ـ علیه الصلوة والسلام ـ
فلهذا حاکم عادل به مراتب (احب) و
(اقرب) واصل و جایر را در منازل
(انغضبیت) عذاب کامل متواصل بود.
تنبیه:
آن که چون تافتن عنان نفس سبعی و
بهیمی از راه تحصیل لذّت با کمال قدرت
بر آن اکمل محصّلات مراتب ترقیات
است پس هرگاه نفوس حکّام و متسلّطین
با غایت اقتدا بر کسب اشرار| متحلّی به
زیور عدالت که احسن و اتمّ صفات نفس
ملکی است شود| اسرع از طالبان عرفان
به مدارج ِاهل ایقان که مستغرقان بحر وصال و والهان سرّ اتصال اند برسد و
خلعت مطالعه تجلیّات انوار جلال و
جمال در پوشد و بر سریر مقرّبان (احبّ)
و سابقان (اقرب) متمکن گردد.
و چون نفوس ایشان ملوّث به خبائث
صفت جور که جامع جمیع اخلاق ذمیمه
است شود در مهاوی بعد از مراتب کشف و
عیان به خیال کمال انغضبیت که آن حرمان
است از مشاهده لقای حضرت رحمان مقیّد
گردد و به شداید عذاب که ثمره تسلیط
وساوس شیطانی و هواجس نفسانی است
گرفتار آید و از این جاست که اهل حق
حلاوت یک لحظه عدالت را که نتیجه آن
فوز است به دولت ملاحظه لقای ربانی و
حصول فنا به تجلی ذات حضرت صمدانی
و بقای با اتصاف به جمیع صفات الهی و
اطلاع بر احوال مغیبه کما هی از شصت
ساله عبادت که غایت کمال قوه انسان در
این زمان بود اولی و اعلا داشته اند.
چنان چه کلام نبوی ـ صلی الله علیه
وآله ـ که: "عدل ساعة خیر من عبادة ستّین
سنة" از این معنا خبر می دهد. پس چون
کسی از سر بصیرت در حقایق این امور
تعمّق نماید و بیند که سابقان مضمار نبوّت
|256|
و ساکنان خطه ولایت با وجود کمال
قدرت در نشر آثار معدلت و شفقت بر
خلق و ارتباض نفس خویش که دو روز پی
در پی از نان جو سیر نخورند و نهایت
مشقّت در هر باب برخود قرار می دادند|
چه کوشش نموده اند در احقاق حقوق|
چه سعی ها فرموده اند و با وجود آن ها از
خطر ولایت و حکومت ایمن نبوده اند و به
نور یقین متذکّر گردد که اشتغال به امر
حکومت و خلافت و استقبال کار سلطنت
به غایت امری صعب و پر خطر است.
پس به یقین هر حاکمی که کار او بر
طبق عدل و شفقت و احسان و مرحمت بود
در اقامت حدود شرع کوشد او در روی
زمین نایب و برگزیده حق و سایه الهی و
خلیفه حضرت رسالت پناهی است.
و چون بر خلاف این بود مغضوب
حضرت اله و مطرود آن درگاه است و در
"یوم تبلی السرائر" [14] مفقود شداید و
عذاب و زواجر است.
ای که کردی مر خلافت را قبول
سر نباید تافت از امر رسول
عدل شرع است و مکن از وی گذر
زآن که شد کار خلافت پر خطر. سعی کن تا کار خود آسان کنی
حق کنی گر قهر و گر احسان کنی
شه ازآن سو سایه رحمن بود
کآفتاب عدل او تابان بود
در ثنای عادلان روح الامین
خوانده انّ الله یحب المقسطین.
________________________________________
پی نوشت ها:
[1] . کنز العمّال| ج6| ص9| حدیث 14604 و
14607.
[2] . شیخ آقا بزرگ تهرانی| الذریعة الی تصانیف
الشیعة| ج7| ص218 و ج17| ص61.
[3] . همان| ج25| ص207.
[4] . استاد سیّد احمد حسینی| فهرست نسخه های
خطی کتاب خانه عمومی آیة الله مرعشی
نجفی(ره)| ج12| ص344.
[5] . در قسمت اوّل مقدمه از کتاب "میزان الملوک و
الطوایف" مرحوم سید جعفر دارابی کشفی
بهره بردیم.
[6] . مائده (5) آیه 42.
[7] . بقره (2) آیه 270.
[8] . کنز العمال| ح5217.
[9] . حمد| (1) آیه 6.
[10] . مریم (19) آیه 71.
[11] . قلم (68) آیه 4.
[12] . نحل (16) آیه 90.
[13] . بحار الانوار| ح75| ص352.
[14] . طارق (86) آیه 9.