1400/10/27
نویسنده : خسرو فرشیدورد 
hc8meifmdc|2010A6132836|Articlebsfe|tblEssay|text_Essay|0xfbff0240020000007a05000001000300
 
  | 
   اشاره: 
   
   
   
  زبان
  فارسی دارای جنبهها و جلوههای متنوع و متعددی
  است که پژوهش دربارة همه آنها برای فرزندان این مرز و بوم وظیفهای است حتمی و لازم. مثلاً پژوهش دربارة زبانهای ایرانی پیش از
  اسلام، لهجههای محلی، زبان دری کهن و آثار متعددی
  که از آن باقی مانده است و همچنین تحقیق دربارة زبان فارسی معاصر،
  بر ما فرض است، ولی آنچه بیش از همه مورد نیاز ماست فارسی معاصر است و چون فارسی معاصر و آینده تحت تأثیر ترجمه از زبانهای
  اروپایی قرار دارد و خواهد داشت، به نظر من مهمترین
  مسئله زبان فارسی برای ما ترجمه است و سایر مسائل این زبان از قبیل تصحیح متون قدیم و زبانهای پیش از اسلام در درجه
  دوم اهمیت قرار دارد. یکی از معایب کار
  دانشگاهها و معلمان ادبیات این است که به این مسئله حیاتی یعنی فارسی معاصر و ترجمه، توجه لازم را نکردهاند و در نتیجه زبان
  امروز ما تحت تأثیر ترجمههای بد و
  ناقص قرار گرفته است که دهها اصطلاح ترجمهای نامناسب حاصل آن است اصطلاحاتی چون: قوه مقننه، قوه مجریه، قوه قضایی، فوقالذکر،
  اتخاذ تدابیر لازم و دهها مانند آن. 
  مسئله
  ترجمه و اخذ تعبیرات ترجمهای و لغات بیگانه، خود زاییده برخورد
  زبانها با یکدیگر است، و برخورد زبانها با هم نیز حاصل برخورد فرهنگها با یکدیگر است و این برخورد و پیوند فرهنگها و زبانها با
  هم، یکی از عوامل پیشرفت اجتماعات، علوم،
  فنون و معارف است و امری است کاملاً طبیعی و ناگزیر. زیرا هیچ زبان و فرهنگی نیست که تحت تأثیر زبان و فرهنگهای دیگر قرار
  نگرفته باشد. 
  حاصل
  جریان طبیعی برخورد
  فرهنگها و زبانها با هم، یکی ورود لغات زبانی است به زبان دیگر به عین لفظ که زبانشناسان آن را عاریه یا قرض1 میگویند، و
  دیگری مسئله مهم ترجمه است. به این سبب زبانشناسی
  جدید برای این دو موضوع اهمیت فراوانی قائل شده است و در این زمینه بحثهای بسیاری کرده است؛ به خصوص که بعضی از
  اصطلاحات و تعبیرات ترجمهای، خود نوعی قرض و
  عاریهاند که میتوان آنها را عناصر قرضی ترجمهای نامید؛ مانند بسیاری از تعبیرات علمی و ادبی و هنری و روزنامهای که
  وارد زبان ما شدهاند. عناصری از قبیل:
  ابراز امید کردن، ابراز یأس کردن، ابراز نگرانی کردن، روانشناسی، جامعهشناسی و غیره. بنابراین، این تعبیرات هم جنبه قرضی
  و عاریهای دارند، هم جنبه ترجمهای. 
  هر
  چه زبانی از لحاظ علمی، فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی غنیتر و قویتر باشد، به زبانهای دیگر، لغت و مفاهیم بیشتری قرض و عاریه
  میدهد، و هر چه ملتی از نظر علمی، فنی،
  اقتصادی، مذهبی و سیاسی به یک کشور دیگر بیشتر احتیاج داشته باشد، از آن، بیشتر لغت و مفهوم، عاریه و قرض میکند. به همین
  سبب امروز لغات و مفاهیم اروپایی که زبان
  صنعت و فن و علوم و معارف جدید است، بیش از هر زبانی وارد زبان کشورهای کوچکتر و نیازمندتر میشود. تا جایی که زبان
  روسی که خود نیز از زبانهای علمی و صنعتی و فنی
  دنیاست، و به نوبه خود در زبانهای دیگر تأثیر میکند، از این نفوذ در امان نمانده است. 
  باری،
  این جریان طبیعی، یعنی هجوم لغات و مفاهیم جدید کشورهای
  پیشرفته به زبان ممالک کوچک و در حال پیشرفت، مسئلهای ایجاد میکند به سه صورت حل میشود: 1. گرفتن لغات خارجی به عین لفظ 2.
  ترجمه 3. راه بینابین، یعنی هم ترجمه و هم گرفتن
  لغات. 
  اینک
  ما در این مقاله که بر پایه ده هزار یادداشت است، تأثیر
  ترجمه را از زمانهای بسیار قدیم تاکنون در زبان فارسی بررسی میکنیم. پیش از این بررسی باید این نکتة مهم را یادآوری کنیم که هر
  زبانی دارای دو دستگاه مهم است: یکی2 که شامل
  عناصری نامحدود است و به این سبب آن را طبقة باز زبان میگویند، و دیگری دستگاه دستوری، که شامل عناصر محدودی است. عناصری
  از قبیل پسوندها و پیشوندها، ضمائر و
  حروف و بعضی از صفات؛ به این سبب آن را طبقة بستة زبان مینامند. 
  ترجمه،
  هم بر دستگاه واژگان زبان فارسی تأثیر کرده است و هم بر دستگاه
  دستوری آن. ما در اینجا تأثیر ترجمه از زبانهای عربی و فرانسه و انگلیسی را در زبان فارسی بررسی میکنیم. 
   
  تأثیر
  ترجمه عربی در واژگان و دستور فارسی 
   
  الف)
  تأثیر عربی در واژگان فارسی: بسیاری از لغات و تعبیرات و ترکیبات زبان فارسی، ترجمه از عربی هستند:  
  مردِ
  ره، رونده، سالک، رهرو که همه ترجمه سالک عربی به معنی
  عارفاند. 
  تو،
  ز خوک خویش اگر آگه نهای 
  سخت
  معذوری که مرد ره نهای 
  (منطقالطیر) 
  آمد
  افسوس کنان مغبچة باده فروش 
  گفت
  بیدار شو، ای رهرو خواب آلوده 
  (حافظ) 
  تنی
  چند از روندگان، متفق سیاحت بودند (گلستان) 
   
  ترسا،
  ترجمة راهب: 
  دختری
  ترسا و روحانی صفت 
  در
  ره روحاللهش صد معرفت 
  (منطقالطیر) 
   
  دختر
  رز ترجمة بنت العنب و ابنةالکرم و ابنة عنقود: 
  علالی
  به صورت نامی و عود 
  والقیانی
  دم ابنة عنقود 
  (ابن معتز) 
  مرا
  سجده گه، بیتِ بنتالعنب به 
  که
  از بیتِ امالقری میگریزم 
  (خاقانی) 
  دوستان
  دختر رز توبه ز مستوری کرد 
  شد
  سوی محتسب و کار به دستوری کرد 
  (حافظ) 
   
  قصه
  برداشتن، ترجمه رفع القصه (به معنی گزارش دادن): 
  صاحب
  غرضی قصه به سلطان ابراهیم برداشت 
  (چهار
  مقاله، ص 71، چاپ دکتر معین) 
   
  داستان
  زدن، ترجمه ضرب المثل: 
  خدای
  را شرم باز ندارد که بزند داستانی 
  (ترجمه
  تفسیر طبری، ج 1، ص 42، چاپ یغمایی) در ترجمة ان الله لایستحیی ان یضرب مثلاً (سوره بقره، آیه 26). 
  بر
  رغم، ترجمه علی رغم. 
  ابر
  هزمان پیش روی آسمان بندد
  نقاب 
  آسمان
  بر رغم او از بوستان ظاهر شود 
  (منوچهری) 
  گرفتن، به معنی مجازات کردن، ترجمه اخذ عربی به همان معنی (اَخَذَ بِذَنْبِهِ): 
  یارب
  مگیرش ارچه دل چون کبوترم 
  افکند
  و کشت و حرمت صید حرم نداشت 
  (حافظ) 
   
  چشم
  خروس، ترجمه عینالدیک: 
  لب
  از لب چو چشم خروس ابلهی بود 
  برداشتن
  به گفتة بیهودة خروس 
  (سعدی) 
   
  یگانة
  زمانه، ترجمه وحیدالعصر: 
  یگانه
  زمانه شدستی ولیکن 
  نشد
  هیچ کس از زمانه یگانه 
  (ناصر خسرو) 
   
  حاجت
  برداشتن، ترجمه رفعالحاجة: 
  به
  صدر بار تو بردارم از جهان حاجت 
  اگر
  به یک لب نان باشد و به یک دم آب 
  (سوزنی) 
   
  نیک
  محضر، ترجمه حُسنالمحضر: 
  دو
  کس چَه کَنند از پی خاص و عام 
  یکی
  نیک محضر دگر زشت نام 
   
  و
  از همین قبیل: 
  آفتاب
  گردان، ترجمه دوار الشمس 
  دوست
  گرفتن، ترجمه اتخاذ الولی 
  روزگار
  مرد، ترجمه رجل زمانه 
  روی
  آوردن، ترجمه توجه 
  چشم
  بر هم زدن، ترجمه طرفهالعین 
  فریاد
  خواستن، ترجمه استغاثه 
  خنگ
  نوبتی، ترجمه فرس النوبة 
  جوانمردی،
  ترجمه فتوه 
  به
  تن خویش، ترجمه بنفس 
  به
  نفس خویش، ترجمه بنفسه 
  دامن
  به کمر زدن، ترجمه تشمر 
  کپه
  ترازو، ترجمه کفة المیزان 
  بنابراین،
  ترجمه بناءً علی هذا3 
   
  بعضی
  از این گونه لغات و اصطلاحات که از
  عربی به فارسی برگردانده شدهاند، خود از یونانی و سریانی به عربی ترجمه شدهاند مانند گاوزبان (لسان الثور)، زبان گنجشک
  (لسان العصفور)، خرس مهتر (دب اکبر)، خرس کهتر
  (دب اصغر)4. 
  غنوده
  از پس او خرس مهتر 
  چو
  بچه پیش او در، خرس کهتر 
  (ویس
  و رامین) 
   
  ب)
  تأثیر دستوری ترجمههای عربی در فارسی 
  ترجمه
  عربی در ساختمان دستوری بعضی از نوشتههای فارسی نیز تأثیر کرده است. این تأثیرها در این موارد است: 
   
  1. به
  وجود آمدن مفعول مطلق به شیوة عربی: از اقسام
  مفعول مطلق عربی مفعول مطلق نوعی تحت تأثیر ترجمه در فارسی به کار رفته است و آن مصدری است که به تنهایی یا بامتمم خود
  چگونگی وقوع فعل را بیان مینماید. بنابراین
  نقش قید کیفیت را بازی میکند و از گروههای قیدی کیفیت به شمار میرود. 
  در
  عربی این نوع مفعول مطلق فراوان است. اما در فارسی چنین نیست و آنجا هم که به کار میرود، بیشتر تحت تأثیر عربی است. از همین
  رو در آثاری که از عربی ترجمه شده است،
  بسیار است. و آشکار است که با ساختمان زبان فارسی چندان منطبق نیست. 
  مثال:
  «میخوانند آن را سزای خواندن» (ترجمه تفسیر طبری، ج 1، ص 101) در ترجمه «یتلونه حق تلاوته» (سوره البقره، آیه 121) که در
  اینجا «حق» نایب مفعول مطلق و «تلاوه» مضاف
  الیه آن است. «حق تلاوته» چنانکه میبینیم، در ترجمه تفسیر طبری
  «سزای
  خواندن» ترجمه شده، در حالی که در کشف الاسرار «پی بردن به سزا» ترجمه گردیده است: «پی بردند به آن پی بردن به سزا» (کشفالاسرار، ج
  1، ص 333). 
  البته
  چنان که دیده میشود، این
  ترجمهها تحت اللفظی است و عبارات ترجمهای هم به سیاق فارسی نیست. مثلاً در اینجا کافی بود «حق تلاوته» «به سزا»
  ترجمه میگردید و عبارت چنین میشد: «آن را به
  سزا میخوانند». 
  برای
  دیدن این گونه مثالها رجوع کنید به کشف الاسرار،
  جلد 7، ص 42، س 15 و ص 199 و جلد 1، ص 320 و 332. 
  در
  اشعار منوچهری و تاریخ بیهقی و
  التفهیم ابوریحان که متأثر از عربی هستند نیز، مفعول مطلق به شیوه عربی و بر خلاف سیاق جملهبندی فارسی دیده میشود: 
  فرود
  آور به درگاه وزیرم 
  فرود
  آوردن اعشی به باهل 
  (منوچهری) 
  «ببرند
  بریدن بر پشت کرده» (التفهیم، ص 83، چاپ
  1318، تصحیح همائی) 
  «بخشیده
  است بخشیدن راست» (همان کتاب، ص 362). 
  «غلامان
  را بفرمود تا بزدند، زدنی سخت و قباش پاره کردند» (بیهقی، ص 163، تصحیح دکتر فیاض و دکتر غنی).6 
  در
  آثار غیر ترجمه نیز به ندرت مفعول مطلق نوعی به چشم
  میخورد: 
  بخندید
  خندیدنی شاهوار 
  چنان
  کامد آوازش از چاهسار 
  (فردوسی) 
  قاصدان
  را بر عصایت دسته نی 
  تو
  بخسب ای شه مبارک خفتنی 
  (مولوی) 
  نگه
  کرد رنجیده در من فقیه 
  نگه
  کردن عاقل اندر سفیه 
  (سعدی) 
  امروز
  هم مفعول مطلق به کار میرود. اما نه به شیوه قدیم مانند: «خندید اما چه
  خندیدنی» و «رفت اما چه رفتنی». 
  چنانکه
  دیده میشود، امروز مفعول مطلق با «چه» و
  «اما» همراه است.  
  به
  هر حال دربارة اینکه مفعول مطلق در فارسی همیشه
  تحت تأثیر عربی به وجود آمده است کار آسانی نیست، اما شک نیست که در تفسیرها و ترجمههای تحتاللفظی چنین است. 
   
  2. مفعول
  له بدون حرف اضافه: مفعوله له در عربی اسمی است که
  فعل برای آن واقع میشود، یا به عبارت دیگر، غایت وقوع فعل است.
  مانند
  «ضربته تأدیباً» (او را به منظور تأدیب زدم) این مفعول در عربی گاهی بدون حرف جر میآید؛ مانند مثالی که دیدیم و گاهی هم با حرف جز
  «ل» همراه است. ولی در فارسی همواره با حرف
  اضافه یا گروههای اضافی میآید؛ یعنی با کلمات و گروههایی از قبیل
  «برای»،
  «از برای»، «از بهر»، «به منظور»، «به علت»، «به سبب» و غیره. مگر آنجا که تحت تأثیر ترجمه عربی باشد و حرف اضافه آن حذف گردد.
  مثال: 
  «کنند
  انگشتها اندر گوشهاشان از صاعقهها
  بیم مرگ» (ترجمه تفسیر طبری، ج 1، ص 21). 
  ترجمه
  آیه «یجعلون اصابِعَهُم فی آذانهم من الصواعق حذر الموت»
  (سوره بقره آیه 19). 
  که
  «بیم
  مرگ» باید با «از» و یا با «به سبب» همراه باشد، همان طور که در کشف الاسرار چنین است. 
  «انگشتهای
  خود را در گوشها کنند از بیم آنکه صاعقه رسد به ایشان از بیم و
  مرگ» (کشف الاسرار، ج 1، ص 76، در ترجمه همان آیه). 
  مثال
  دیگر: 
  «و خداوند خویش را میخوانند بیم و امید» (کشف الاسرار، ج
  7، ص 529، س 21) در ترجمه «یَدعونَ رَبَّهم
  خَوفاً و طَمَعاً» (سوره سجده، آیه 16). 
  به
  طوری که میبینیم «خوفاً و
  طمعاً» به جای «از بیم و امید»، «بیم و امید» ترجمه شده است. 
  مثال
  دیگر: 
  «خواهد
  بیشتری از اهل کتاب ار باز گردانندی شما را از پس ایمان
  شما کافری حسدی از نزدیک تنهاشان» (ترجمه تفسیر طبری، ج 1، ص 99، س
  11). 
  در
  ترجمة «کَثیرً مِن أهلِ الکِتاب لَویَردُونُّکم من بَعدِ اَیمانِکُم حَسَداً من عندِ انفسهم» (سوره البقره،
  آیه 109). 
  یادآوری:
  ضمناً
  مفعوللههای عربی به همان صورت اصلی خود در زبان فارسی نیز نفوذ کرده و در آثار زبان ما به کار رفتهاند، مانند: تیمناً، تفنناً،
  تعمیماً، توسعاً یعنی: «برای تیمن» ، «برای
  تفنن»، «برای تعمیم»، برای توسع». 
  «و
  بعضی از آنها تیمناً نگارش یافت.» (مجمع
  الفصحاء، ج 1، ص 50، چاپ مصفا). 
  «بعضی
  از نتایج افکار ابکارش تیمناً تحریر شد.»
  (مجمع الفصحا، ج 1، ص 5). 
  «ولی
  تعمیماً للفائده تکرار آن را برای این موضوع
  خالی از فایده ندانستیم.» (محمد قزوینی، تعلیقات چهار مقاله، ص 6، چاپ معین). 
  «و
  این اصل معنی آن بوده پس از آن توسعاً به معنی مطلق نامه استعمال شده است.» (ملک الشعرای بهار، نقل از سبکشناسی، ج 2، ص
  305). 
   
  3. مطابقه
  حال با صاحب حال: در فارسی حال (قید حالت) بر خلاف عربی با
  صاحب آن مطابقت نمیکند، اما در ترجمه تحتاللفظی
  از جملههای عربی، گاهی این مطابقه دیده میشود و پیداست که چنین مورد استعمالی تحت تأثیر ترجمه به وجود آمده است. 
  مثال: 
  «به
  گزاف در زمین مروید
  بدکاران.» (کشفالاسرار، ج 7، ص 482). 
  در
  ترجمه «لاتعثوا فیالارض مفسدین.» (آیه 36
  از سوره عنکبوت). که «بدکاران» به معنی «بدکارانه» و «با بدکاری»
  است،
  که قید حالت است و بر خلاف سیاق عبارت فارسی است و به پیروی از «مفسدین» عربی که حال است، به صورت جمع آمده است. 
  یادآوری:
  در فارسی غیر ترجمه هم به ندرت مطابقه قید حالت با
  صاحب آن (فاعل یا مفعول) فعل به چشم میخورد: 
  نشستند
  هر دو پر اندیشگان 
  شده
  تیره روزگار جفاپیشگان 
  (شاهنامه
  بروخیم، ج 1، ص 94، س 644) 
  «مستان»
  نیز در تاریخ بیهقی به صورت قید حالت جمع بسیار آمده است: 
  «و سرهنگان خیلتاشان و اصناف لشکر را بر آن خوان نشاندند و
  شراب چون جوی آب روان شد چنانکه مستان
  بازگشتند.» (تاریخ بیهقی، ص 541، س 9).8 
  بعضی
  دیگر از عناصر دستوری فارسی نیز، ترجمه
  تحتاللفظی عناصر دستوری عربیاند از این قبیلاند این عناصر: 
  «ای
  عجب» ترجمه «یا للعجب» و «ای کاش» ترجمه «یالیت» 
  ای
  عجب این رنگ از بیرنگ خاست 
  موسئی
  با موسئی در جنگ خاست 
  (مولوی) 
  ای
  کاش که جای آرمیدن بودی 
  یا
  این ره دوررا رسیدن بودی  
  (خیام) 
  شاید
  «ای دریغ» ترجمه «واحسرتاه» و «خوشا» ترجمه
  «طوبی» باشد: 
  «و
  گرنه» ترجمه والا (وان لا)ست: 
  چون
  سائل از تو به زاری طلب کند
  چیزی 
  بده
  و گرنه ستمگر به زور بستاند 
  (سعدی) 
  بده
  داد من زان لبانت و گرنه 
  سوی
  خواجه خواهم شد از تو به گرزش 
  (خسروانی) 
  «هر
  گاه ... هر آینه»: هر آینه در فارسی قدیم قید تأکید
  بوده است و وقتی جواب هر گاه یا چون یا اگر
  باشد و در آغاز جمله جزا یا جمله جواب شرط در آید، جنبه ترجمهای داشته است.
  زیرا
  در عربی هم در این موارد «ل» (به معنی هر آینه) میآید، بنابراین ترجمه از عربی، نوعی ساختمان نحوی خاص در فارسی به وجود آورده است: 
  «هر
  گاه که متقی در کار این جهان تأملی
  کند، هر آینه مقابح آن را به نظر بصیرت بیند (منتخب کلیله و دمنه) 
  و
  چون از لذات دنیا با چندان وخامت عاقبت آرام نمیباشد هر آینه تلخی اندک شیرین بسیار ثمرت دهد به از شیرینی اندک کزو تلخی بسیار
  زاید.» (همان کتاب، ص 46، س 16) 
  «و
  هر راز که ثالثی در آن محرم نمیشود، هر آینه از اشاعت مصون ماند.» (همان کتاب، ص 25) 
  دل
  از جواهر مهرت چو صیقلی دارد 
  بود
  ز زنگ حوادث هر آینه مصقول 
  (حافظ،
  ص 208، تصحیح قزوینی) 
  معانی
  حروف اضافه فارسی تحت تأثیر ترجمه عربی 
  بسیار
  دیده شده است که مورد استعمال و معنی حروف اضافة یک زبان، از راه ترجمه به زبانی دیگر نفوذ میکند و این امر موارد
  استعمال و معنیهایی به وجود میآورد که قبلاً
  در زبان دوم نبوده است؛ مانند استعمال حرف اضافه «برای» پیش از اسمها و قیود زمان فارسی که تحت تأثیر زبانهای فرنگی به
  وجود آمده است.9  
  مثلاً
  «برای
  همیشه» ترجمة «pour toujours» فرانسه و یا  
  «for ever» انگلیسی
  است، در حالی که پیش از آن
  چنین مورد استعمالی در فارسی نبوده و به جای آن «تا جاودان» و
  «همیشه»
  میگفتهاند. 
  بر
  طبق این قاعده به کار رفتن بسیاری از حروف اضافه در جملههای
  فارسی مقتبس از عربی است و ممکن است بر عکس این نیز باشد مانند: 
  «برعمیا»
  ترجمه «علیالعمیا». 
  «تو
  چون موری و این را هست همچون موی بترویان 
  مرو
  زنهار بر تقلید و بر تخمین و بر عمیا.» (سنائی)  
  «در
  گذاشتن از» ترجمه «عَفَوعَن»: 
  «اکنون
  که توبه کردید از شما در گذاشتیم.» 
  (تفسیر
  تربت جام) به جای شما را
  عفو کردیم یا شما را بخشودیم. 
  «برسبیل»
  ترجمه «علی سبیل». 
  «والاّ
  علی سبیل الندره، گلهای بوییده و دست مالیده دیگران استشمام نکرده» (مرزباننامه) و در فارسی امروز هم داریم بر سبیل
  اتفاق، بر سبیل تصادف، بر سبیل ندرت. در قدیم
  نیز داریم: «بر سبیل تعجیل» (منتخب کلیله و دمنه، ص 26، س 11 از مرحوم قریب). 
  «بر
  سبیل افترا» (همان کتاب، ص 43، س 13)، «بر سبیل تطوع و تبرع»
  (همان
  کتاب ص 143). 
  با
  توجه به اینکه کلیله و دمنة فارسی ترجمه از عربی است، درستی
  فرض ما در مورد اینکه «بر سبیل» ترجمه «علی سبیل» است ثابت میشود. 
  «و
  بر حکم فرمان عالی این چند فصل بر سبیل اختصار نوشته آمد.»
  (سیاستنامه، ص 5، س 14، تصحیح عباس اقبال). 
  «نگه
  کرد در یا نگریست در» ترجمه «نظرفیه».  
  «ساعتی
  در خود نگر تا کیستی» 
  نگه
  کرد رنجیده در من فقیه 
  نگه
  کردن عاقل اندر سفیه 
  (سعدی) 
  «به
  رغم و بررغم» ترجمه «علی رغم» 
  به
  رغم مدعیانی که منع عشق کنند 
  جمال
  چهرة تو حجت موجه ماست 
  (حافظ،
  قزوینی، ص 18) 
  و
  از این قبیل است: 
  «در
  جمله» ترجمه «فیالجمله». 
  تفضیل
  دلم چه پرسی ای جان جهان 
  در
  جمله همی دان که دلی
  دارم خوش 
  «از
  جمله» ترجمه «من جمله». 
  «بر
  فور» ترجمه «علی الفور». 
  «سلام
  بر شما» ترجمه «سلام علیکم». 
  تأثیرهای
  دیگر دستوری ترجمه عربی در فارسی
   
   
  الف)
  بعضی از عناصر دستوری ترجمه از عربیاند مانند: «اگرنه» که ترجمه
  «لولا» است: 
  گرنه
  عشق تو بُدی لعب فلک 
  هر
  رخی را فرسی داشتمی 
  (دیوان
  خاقانی، ص 675، تصحیح دکتر سجادی، چاپ 1339). 
  «وگر»
  و «ور» به معنی «اگرچه ممکن
  است ترجمه «وان» و «ولو» باشد و ممکن است نیز چنین نباشد، زیرا در فارسی نیز «و اگر» به معنی «اگر چه» وجود دارد. 
  ور
  فریدون بود به نعمت و مال 
  بیهنر
  را به هیچ کس مشمار 
  (سعدی) 
   
  ب)
  «هان ای» ترجمه «الایا». 
  الا
  یا ایها الساقی ادر کاساً و ناولها 
  که
  عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکلها 
  (حافظ) 
  هان
  ای دل عبرت بین از دیده نظر کن هان 
  ایوان
  مداین را آیینه عبرت دان 
  (خاقانی) 
  صیغة
  افعل تفضیل در عربی هم معنی تفضیلی دارد، مانند
  «هو افضل منک»: او فاضلتر از تو است، و هم معنی عالی مانند «هو افضل الرجال»
  «او
  فاضلترینِ مردان است». پسوندِ «تر» در قدیم نیز در فارسی چنین بوده است؛ یعنی هم مثل امروز برای تفضیل و به معنی «تر» میآمده است و
  هم به معنی «ترین» بوده است و صفت عالی میساخته
  است. بنابراین کاری شبیه به افعل تفضیل عربی میکرده است و معنی
  «ترین» آن ممکن است تحت تأثیر ترجمه عربی به وجود آمده باشد. 
  مثال
  برای «تر» به معنی امروزی آن: 
  چه
  خوش صید دلم کردی بنازم چشم مستت را 
  که
  کس آهوی وحشی را از این خوشتر
  نمیگیرد 
  (حافظ) 
  مثال
  برای «تر» به معنی «ترین»: 
  «و بدان ای پسر که سرشت مردم چنان آمده که تکاپوی کند تا از
  دنیا آنچه نصیب او آمده باشد به گرامیتر
  کس خویش بماند و نصیب من از دنیا سخن آمد و گرامیتر کس بر من تویی» (قابوسنامه، ص 3، تصحیح دکتر یوسفی) یعنی «گرامیترین
  کس خویش». 
  اگر
  چند از نامورتر تباری 
  و
  گر چند از بهترین خاندانی 
  (فرخی) 
  بعضی
  از ساختمانهای دستوری و همچنین
  برخی از تعبیرات که در عربی و فارسی مانند یکدیگرند، حاصل ترجمه فارسی از عربی نیست؛ مثلاً هم در عربی و هم در فارسی
  میانه و هم در فارسی دری قدیم برای موصوف جمع،
  صفت جمع میآمده است: 
  به
  صفای دل رندان صبوحی زدگان 
  بس
  در بسته به مفتاح دعا بگشایند10 
  (حافظ) 
  به
  هر حال مشابهت این گونه اصطلاحات در دو زبان همیشه بر
  اثر ترجمه نیست، بلکه بسیاری از این موارد حاصل توارد است مانند:
  «نظر
  فیه» عربی و «to look at» انگلیسی، «در واقع» فارسی و «فیالواقع»
  عربی و «in fact» انگلیسی و «en realitè» فرانسوی، «فی
  الحقیقه» عربی و «در حقیقت» فارسی و «en veritè» فرانسوی، «فیالاصل»
  عربی و «در اصل» فارسی و «in principle» انگلیسی و
  «en principe» فرانسوی. 
  ضمناً
  نثر عربی تحت تأثیر پهلوی و به وسیله نویسندگان و مترجمان
  ایرانی نسب و پهلویدانی چون ابن المقفع و عبدالحمید کاتب کمال یافت و مثلاً در سه قرن اول هجری کتابها و رسالات فراوانی از
  پهلوی به عربی ترجمه شد. از آن جمله است: کتاب
  التاج، کلیله و دمنه، نامه تنسر، گزارش شطرنج، لهراسبنامه، آیین چوگان زدن، آیین تیراندازی، کتاب الاختلاج، کتاب الفال،
  کتاب زجرالفرس، بهرامدخت، سیرت اردشیر، ستور
  پزشکی و بسیاری دیگر.11  
  بنابراین
  نثر عربی متأثر از پهلوی است و از سوی دیگر
  بسیاری از کتابهای فارسی از عربی ترجمه شدهاند و بعضی دیگر از پهلوی به عربی و سپس از عربی به فارسی درآمدهاند، مانند
  کلیله و دمنه و سندبادنامه. از این
  رو، تأثیر پهلوی در عربی و عربی در فارسی انکارناپذیر است. با این ترتیب، فارسی دری به دو صورت از پهلوی متأثر است:
  یکی تأثر مستقیم و از راه تحول زبان و ترجمه
  مستقیم از پهلوی به فارسی و بر اثر آنکه این دو زبان ایرانی هستند، و دیگری تأثر غیر مستقیم و به وسیله ترجمه از عربی
  که خود متأثر از پهلوی است. بنابراین به
  درستی معلوم نیست که بعضی از اصطلاحاتی که آوردیم، تحت تأثیر ترجمه عربی به وجود آمده، یا اینکه غیر مستقیم از پهلوی
  گرفته شده، و یا اینکه ایرانیانی که به
  عربی کتاب و رساله مینوشتهاند آن اصطلاحات را از فارسی به عربی ترجمه کردهاند؛ مثلاً ما در پهلوی و فارسی دری قدیم
  «اندر زمان» و در عربی «فیالحال» و در
  فارسی دری «در حال» و «در وقت» داریم اکنون این سؤال پیش میآید که آیا «فیالحال» تحت تأثیر «اندر زمان» پهلوی به وجود
  آمده یا در خود عربی هم اصلاً چنین اصطلاحی وجود
  داشته است، و سرانجام معلوم نیست که «در حال» ترجمه مع الواسطه از پهلوی است. یا فقط ترجمه از عربی است و یا اصلاً
  ترکیبی است که ایرانیان تحت تأثیر اصطلاحاتی
  مانند «اندر زمان» ساختهاند. داوری در این باره آسان نیست. 
  تأثیر
  ترجمه از زبانهای فرانسه و انگلیسی در زبان فارسی 
  تأثیر
  زبانهای فرنگی در زبان
  فارسی مربوط به صد و پنجاه سال اخیر است که روابط سیاسی و فرهنگی و علمی ایران با ممالک مغرب زمین توسعه یافته است و نفوذ
  زبان و ادبیات غرب به ویژه زبان فرانسوی و
  انگلیسی در زبان فارسی رو به فزونی نهاده است و بسیاری از لغات و اصطلاحات فرنگی، یا به عین لفظ و یا تغییراتی وارد زبان
  ما شده، مانند کمیسیون، کمیته، شانس،
  کراوات، کت، والیبال، استکان، درشکه و یا ترجمه آنها در زبان ما رایج گردیده است مانند وحدت نظر، تبادل نظر، اتخاذ تدابیر
  لازم، ندای وجدان، تاج گل، نقطه نظر، دانشگاه،
  دانشکده، دادسرا و صدها مانند آن.12 
  در
  میان زبانهای فرنگی، در درجه اول، زبان
  فرانسوی، پس از آن زبان انگلیسی، در فارسی نفوذ بیشتری داشتهاند و کار ما در این مقاله بحث دربارة ویژگیهای کلمات و
  تعبیرات و ساختمانهای دستوری است که از این دو
  زبان ترجمه شدهاند و قبلاً بدینسان در فارسی رایج نبودهاند.
  تأثیر
  ترجمه از انگلیسی و فرانسوی هم، در واژگان فارسی بوده است وهم در دستور آن. 
   
  الف)
  تأثیر ترجمه از زبانهای انگلیسی و فرانسوی در واژگان فارسی 
  بسیاری
  از واژهها و اصطلاحات ترجمهای را که فرهنگستان سابق وضع کرده است و به وسیله نشریات و واژهنامهها در دسترس مردم قرار
  داده است، از این قبیلاند: باشگاه
  (Club)، بایگانی (Archive)، باستانشناسی (Archéologie)، دانشکده (Faculté) و صدها نظیر آن. 
  بسیای
  دیگر نیز به وسیله استادان، ترجمهگران و کارشناسان علوم و فنون که
  با زبان فرانسوی و انگلیسی آشنایی داشتهاند، به زبان فارسی برگردانده شدهاند و گاه واژهنامههایی از آنها ترتیب داده شده
  است.13 خوشبختانه شماره این واژهنامهها رو به
  فزونی است. بیگمان گردآوری این لغات و اصطلاحات و تعبیرات، و گذاشتن آنها در معرض افکار عمومی و یافتن معادل مناسب
  برای آنها از کارهای لازم و مفید برای زبان
  فارسی است و نگارنده نیز بسیاری از لغات و تعبیرات ترجمهای را ـ که جنبه فنی و تخصصی ندارند و در فرهنگهای یاد شده ضبط نشدهاند
  و در نوشتههای دیگر هم به نظر نرسیدهاند
  ـ گردآوری کرده است و قسمت کوچکی از آن را در مجله وحید (سال دوم، شماره دوم و چهارم و پنجم سال 1343 و 1344) به چاپ
  رسانیده است، ولی قسمت اعظم آن که در دو سه سال
  اخیر و از روی روزنامهها و کتابهای انگلیسی در آمریکا تهیه شده، باقیمانده است. 
  متأسفانه
  حرف میم این اصطلاحات را یازده سال پیش به امر استاد معین
  در اختیار آن مرد بزرگ گذاشتم که در تنظیم فرهنگ فارسی آنها را به کار برد ولی از بد حادثه، استاد برای مدت چند سال به حال
  اغما افتاد و سپس روی در نقاب خاک کشید و بعد از
  آن کسی نتوانست یادداشتهای یادشده را که بالغ بر چند صد برگه بود پیدا کند و به من بازگرداند، و به این ترتیب این مجموعه
  ناقص ماند. 
  اصطلاحات
  و تعبیراتی که از زبانهای اروپایی به فارسی ترجمه شدهاند،
  قلمرو وسیعی دارند و در تمام شئون علمی و
  فرهنگی و اجتماعی و آداب و رسوم ما نفوذ کردهاند. ما از این اصطلاحات هنگام نوشتن، روزنامه خواندن، تعارف کردن بسیار
  میبینیم و به کار میبریم: این
  اصطلاحات نه تنها در کتابهای علمی و فنی و ادبی و سیاسی و اجتماعی و اداری به فراوانی وجود دارند، بلکه این تعبیرات در آثار
  ادبایی مانند اقبال، همایی، دکتر صفا و زرینکوب
  نیز دیده میشوند و ما اینک این تعبیرات را بر حسب موضوع طبقهبندی
  میکنیم و از تعبیرات علمی و فنی و تخصصی فقط آنهایی را که در نثر عادی امروز رایج گردیدهاند، اینجا میآوریم.14 
   
  1. اصطلاحات
  مربوط به تعارفات روزانه و آداب و
  رسوم اجتماعی 
   
  متشکرم
  (ا) Merci 
  (ا)
  Thank you 
  ببخشید
  (ا)
  Excuse me 
  (فر)
  Excusez moi 
  تشکرات
  عمیق 
  (فر)
  Les profonds remerciements 
  تشکرات
  صمیمانه (ا) My sincere thanks 
  روز
  خوشی داشته باشید (ا)
  Have a nice day 
  صمیمانه
  (فر) Sincerement (ا) Sincerely 
  لطفاً
  S’ilvous plaît (ا) Kindly 
  تقدیم
  به پدرم 15 (فر)Presenté à mon père 
  زادروز
  (ا) Birth day 
  تاریخ
  تولد (ا) Birth date 
  محل
  تولد (ا) Birth place 
  سفر
  بخیر (فر) Bon voyage 
  شب
  بخیر (ا) Good night 
  از
  دیدن شما خوشحالم (ا)I am glad to see you 
  بعداً
  شما را میبینم (ا) I see you Later 
   
  2. اصطلاحات
  مربوط به زندگی روزانه 
   
  موج
  متوسط The medium wave 
  اداره
  آتشنشانی (ا) The fire department 
  توقف
  ممنوع (ا) Arrêt interdit 
  ایستگاه
  اتوبوس (ا) Bus stop 
  چراغ
  قرمز راهنمایی (ا) The red light 
  چراغ
  سبز راهنمایی (ا) The green light 
  چراغ
  زرد (ا) The yellow light 
  کیف
  دستی (ا) The hand bag 
  مغازه خواربارفروشی (ا) The grocery store 
  عمدهفروشی
  (ا) Whole sale 
  اماکن
  عمومی (ا) Public place 
  مراقبت
  پزشکی (ا) Medical care 
  چند
  سال داری (فر)Quel âge avez vous? 
  سال
  تحصیلی جاری (ا)Current school year 
  سال
  تحصیلی (ا) School year 
  دانشگاه
  (فر) Universite (ا) University 
  دانشکده
  (فر) Faculté (ا) Faculty 
  اینک
  اصطلاحات رایج دیگر که از راه ترجمه وارد فارسی شده است: 
  پشت تلفن (ا) Over the telephone 
  بلندگو
  (ا) Loud speaker 
  نام
  خانوادگی (فر) Nom de famille 
  اسم
  اول (ا) The first name 
  اسم
  کوچک (فر) Petit nom 
  شماره حساب (ا) Account number 
  صلیب
  سرخ (ا) The Red Cross 
  با
  تقدیم احترامات فائقه (ا)
  Assuring you of our highest asteem 
  چک
  سفید (ا) Blank cheque 
  دیروز
  عصر (ا) Heir soir 
  سفینه
  فضایی (ا) Space ship 
  روز
  عالی (ا) Wonderful day 
  و از این قبیل است: قایقبازی، سلام گرم، زنگ اخبار، قطار
  مسافربری، هواپیمای مسافربری، وقت او
  محدود است، زیباییهای طبیعت، مناظر عالی، حق چاپ محفوظ، جمیع حقوق طبع محفوظ، مشروبات الکی، وقت پیدا کردن، کوی دانشگاه،
  ویزای خروج، کشتی اقیانوس پیما. 
   
  3. بسیاری
  از اصطلاحات شاعرانه و ادبی و هنری معاصر، ترجمه از فرانسه و
  انگلیسی است 
   
  شعر
  نو (ا) Modern poetry 
  شعر
  آزاد (ا) Free verse (فر) Vers libre 
  شعر
  سفید (فر) Vers blanc 
  جوهر
  شعر (ا) The essence of poetry 
  هنر
  برای هنر (ا) Art for Art’s sake 
  مجموعه
  شعر (فر) Recueil des poésie 
  پیام
  شاعرانه (فر) Message poétique 
  نوآوری
  (ا) Innovation 
  شعر حماسی (فر) La poème épique 
  شعر
  غنایی (فر) La poème lyrique 
  حماسه
  ملی (فر) L’ épopée nationale 
  کار
  ادبی، اثر ادبی (ا) A work of literature 
  کارهای هنری (فر) Des oeuvres 
  تجربه
  شاعر، آزمایش شاعر (فر) 
  experience poet’s 
  محصولات
  ادبی (فر)Les productions litteraires 
  محتوی
  (ا) Contenent 
  قالب،
  شکل Form 
  آثار
  ادبی (فر) Les oeuvres littéraires 
  La création littéraire 
  آفرینش
  ادبی، خلاقیت ادبی (فر) 
  داستان
  عشقی (فر) Le roman d’amour 
  داستان
  پلیسی(فر) Le roman policier 
  قهرمان
  داستان (فر) Le heros de roman 
  قهرمان
  افسانهای (فر) Le héros fabuleux 
  و
  از این قبیلاند: 
  کمدی
  الهی، عشق آتشین، عشق افلاطونی، زیبایی طبیعی و دهها مانند آن. 
   
  4. اصطلاحات
  علمی و فنی 
   
  این
  گونه اصطلاحات خود اقسامی دارند: یکی اصطلاحات علمی محض
  مانند اصطلاحات شیمیایی و فیزیکی و ریاضی و طبی و غیره، و دیگری اصطلاحات و تعبیرات مربوط به علوم انسانی، مانند
  اصطلاحات روانشناسی، جامعهشناسی، اقتصادی، سیاسی،
  اداری که بیشتر از اصطلاحات دیگر، بین مردم رایج شده اند و بسیاری از آنها به صورت اصطلاحات روزانه و روزنامهای در آمدهاند. 
  الف)
  مثال برای اصطلاحات اداری: 
  به
  عهده گرفتن (ا) Assuming responsibility 
  مسئولیت
  (فر)Assumer
  un résponsalbilité 
  مدیر
  کل (فر) Directeur Général 
  (ا)
  Director General 
  اظهار
  عدم رضایت کردن (ا)To express dissatisfaction 
  ادارة
  کل (فر) Administration Général 
  ب)
  مثال برای اصطلاحات فلسفی: 
  لزوم
  منطقی (فر) La necessité logique 
  (ا)
  The logical necessity 
  علت
  وجودی(1)The reason of existence 
  ج)
  مثال برای اصطلاحات روانشناسی: 
  ضمیر
  ناخودآگاه (ا) Uncounscious mind 
  عقده
  حقارت (ا) Inferiority complex 
  عدم
  تعادل روحی (ا) Mental imbalance 
  آزمایش
  و خطا (ا) Trial and error 
  روانشناسی
  اجتماعی (1)Social psychology 
  و
  از این قبیل است: تداعی معانی، تداعی آزاد، انعکاس شرطی، حرکات ارادی، حرکات غریزی، محرک، پاسخ و صدها مانند آن. 
   
  د)
  مثال برای اصطلاحات زیستشناسی: 
  تنازع
  بقا Struggle for existence 
  حلقة
  مفقوده Missing link 
  ستون
  فقرات (فر) Colonne de vertebrale 
  اره
  ماهی (فر) Poisson scie 
  ه)
  مثال برای اصطلاحات فیزیکی رایج: 
  لوله
  آزمایش (ا) A test tube 
  وزن خالص (فر) Poid net 
  میدان
  مغناطیسی (فر) Le champ magnatique 
   
  ز)
  مثال برای اصطلاحات
  ریاضی رایج: 
  میلیمتر
  مربع (ا) Square millimeter 
  متر
  مربع (ا) Square meter 
   
  ح)
  مثال برای اصطلاحات عام علمی و فنی غیر تخصصی رایج: 
  تکنیک
  علمی (ا) Scientific technique 
  آکادمی
  علوم (ا) Academy of sciences 
  گردآوری
  مواد (فر) Entasser des materiaux 
   
  ط)
  مثال برای اصطلاحات نظامی: 
  یک
  هنگ کامل (فر) Un regiment entier 
  واحد
  نظامی Military unit یا Armoured unit 
  برخورد
  مرزی (ا) Border incident 
  حمله
  متقابل (ا) Counter attack 
  خط
  آتش بس (ا) Cease – fire line 
  نیروهای
  مسلح (ا) Armed forces 
  ستون
  تانک (ا) Tank column 
  نارنجک
  دستی (ا) The hand grenade 
  تلفات سنگین (ا) A heavy toll 
  برخورد
  نظامی (ا) Military confrontation 
  جنگ
  فرسایشی (ا) The war of attrition 
  The attrition war 
  زرادخانه
  اتمی (ا) Nuclear arsenal 
  The attrition war 
  از
  این قبیل است: ستون منظم، تخلیه سرزمینهای اشغالی،
  برطرف کردن محاصره، فشار نظامی، ستونهای مسلح، شکست قطعی، افسر جزء، زیر دریایی، موشک اتمی، موشک زمین به زمین، موشک هوابرد،
  منطقة بیطرف، آماده باش، آماده باش نظامی،
  نقشه جنگی، منابع نظامی و بسیاری دیگر. 
   
  ی)
  مثال برای اصطلاحات حقوقی: 
  شریک
  جرم (ا) The party ti the crime 
  اقدام
  غیر قانوی (ا) The illegal procedure 
  جریان
  محاکمه (ا) A trial run 
  حقوق
  قانونی (ا) The legitimate rights 
  حکم
  تعلیق (ا) stay order یا Suspension order  
   
  ک)
  مثال
  برای اصطلاحات اقتصادی ترجمهای: 
  بازار
  آزاد (ا) Free market 
  سیاست
  پولی (ا) Monetary policy 
  کمک
  مالی (ا) Financoal help 
  بحران
  اقتصادی (ا) Economic crisis 
  بانک
  بازرگانی (ا) Bank of commerce 
  سطح
  زندگی The standaed of living یا
  The living standard 
  تعادل
  پرداختها (ا) The balance of payment 
  حساب پسانداز (ا) The savings account 
  سال
  مالی (ا) The fiscal year 
  سود
  خالص (ا) Net worth 
  کنترل
  قیمتها (ا) The prices control 
  ارزش
  اضافی (ا) Surplus value 
   
  ل)
  اینک چند اصطلاح سیاسی ترجمهای که در روزنامههای فارسی هم، فراوان به کار میرود: 
  صلح
  بین ملتها (ا) The peace among nations 
  همزیستی مسالمتآمیز (ا) Peaceful coexistence 
  (فر)
  Coexistence pacifique راستگرا ـ دست
  راستی (ا) Rightist 
  چپگرا
  ـ دست راستی (ا) Leftist 
  جناح
  راست (ا) Right wing 
  جناح
  چپ (ا) Left wing 
  جبهه
  آزادی (ا) The liberation front  
  زندانی سیاسی (ا) Political prisoner 
  کشورهای
  غیر متعهد (ا) Nonaligned naions 
  جنبش تجزیه طلبانه (1) The secessionist movement 
  حکومت
  ائتلافی (ا) Coalition government 
  دستههای
  شورشی (ا) Rebel troops 
  منافع
  ملی (ا) National interest 
  اعتصاب
  عمومی (ا) the general strike 
  شکستن
  اعتصاب (ا) Break the strike 
  رأی
  مخفی Close vote 
  محافل
  اجتماعی (فر) Les milieux sociavx 
  قدرتهای
  بزرگ (فر) Des grandes puissances 
  و
  از این قبیلاند: از دست دادن استقلال، بعد
  از انقلاب، پشتیبانی عمومی، برادری برابری آزادی، اصلاحات اجتماعی،
  پیروزی انتخابانی، لغو امتیازات، خیانت به میهن، خودمختاری و صدها اصطلاح دیگر. اینک چند اصطلاح سیاسی دیگر: 
  رو
  بنا (ا) Super structure 
  مبارزه
  طبقاتی (ا) Class struggle 
  نیروهای
  ترقیخواه (ا) Progressive forces 
  طبقات استثمارگر (ا) Exploiting classes 
  امپریالیسم
  بریتانیا (ا) British imperialism 
  اردوی
  کار (ا) Labor camp 
  محافل
  ارتجاع امپریالیستی (ا) Circles of imperialist reaction 
  صدور
  انقلاب (ا) Exporing revolution 
  روزنامه زیرزمینی (ا) Under ground journal 
  ضد
  انقلاب (ا) Counter revolutionary 
  شعور طبقاتی (ا) Class consciousness 
  ماتریالیسم
  تاریخی (ا) Historical materrialism 
  ماتریالیسم
  دیالکتیک (ا) Dialectical materrialism 
  (فر)
  La class dirigeante 
  طبقه
  حاکمه (ا) The ruling class 
   
  م)
  اصطلاحات جغرافیایی: 
  دریای
  سرخ (ا) Red sea 
  مدار
  زمین (ا) Earth orbit 
  قرار
  دادن ماهواره در مدار
  زمین (ا) To put satellite into earth orbit 
  خاورمیانه
  (فر) Moyen orient 
  (ا)
  Middle esast 
  خاور
  دور (فر) Extreme orient 
  (ا)
  Far east 
  خاور
  نزدیک (فر) Proche orient 
  (ا)
  Near east 
  اتحاد
  جماهیر شوروی (ا)  
  The union of socialist soviet republics 
  اتحاد
  شوروی (فر) Union sovietique 
  (ا)
  The soviet union 
  دماغه
  امید نیک (ا) Cape of good hope 
  ممالک
  مشترک المنافع (ا) Common wealth countries 
  ماوراء
  قفقاز (ا) Trans – caucasia 
  و
  از این قبیل است: آمریکای شمالی، آمریکای جنوبی، آسیای جنوب شرقی، آمریکای مرکزی، اقیانوس اطلس، اقیانوس هند،
  اقیانوس کبیر، اقیانوس آرام، قطب شمال، قطب جنوب و
  دهها مانند آن. 
   
  ن)
  اصطلاحات تاریخی: 
  جنگ
  استقلال (در آمریکا)war
  of independence 
  جنگ
  جهانی (فر) La guerre mondiale 
  (ا)
  World war 
  جنگ
  جهانی دوم (فر) La seconde guerre mondiale 
  جنگ
  جهانی اول  
  (ا)
  The first world war 
  (فر)
  La première guerre mondiale 
  جنگ
  داخلی (ا) The civil war 
  (فر)
  La gurre civile 
  دهه
  اخیر (ا) Last decade 
  در
  سالهای اخیر (ا) In recent years 
  سوابق
  تاریخی (ا) Historical precedents 
  دو
  قرن اول میلادی (ا)
  The first two Christian canturies 
  دوره
  هخامنشی (ا) The Achemenian period 
  نیمه
  اول قرن هفدهم (فر) La première moitiè du XVlle siècle 
  شخصیت تاریخی (فر) Personnage historique 
  افتخارات
  ملی (فر) Les glories nationles 
  موقعیت
  تاریخی (فر) La situation historique 
  قبر
  سرباز گمنام  
  (فر)
  Le tombeau du soldat inconnu 
  سرباز
  گمنام (فر) Le slodat inconnu 
  (ا)
  The unkown soldier 
   
  5. بسیاری
  از تعبیرات و اصطلاحات ترجمهای که از غرب
  آمدهاند اختصاص به علم و فن خاصی ندارند و در هیچ فرهنگ مصطلحاتی
  دیده نمیشوند. نگارنده هزاران برگه از این اصطلاحات را گردآوری کرده است.
  البته
  اهمیت اینها بیش از اصطلاحات علمی و فنی است، زیرا آنها را میتوان در کتابهای تخصصی هم پیدا کرد، اما اینها چنین نیستند. 
  اینک
  چند نمونه از این اصطلاحات: 
  پاسخ
  مناسب (ا) suitable reply 
  آینده
  نزدیک (ا) The near future 
  سطوح
  مختلف (ا) Different levels 
  در
  تمام سطوح (ا) At all levels 
  آرامش
  روحی (ا) The peace of mind 
  احساس
  اطمینان کردن (ا) To feel sure 
  تحت
  مطالعه (ا) Under study 
  در
  درجه دوم (فر) lieu En second 
  معنی محدود Le sens étreint یا
  Le sens limité 
  معنی
  وسیع Le sens etendu 
  و
  بسیاری از گروههای فعلی و
  اضافی ترجمهای که در این مقاله به آنها اشاره کردهایم. از این قبیلاند. مانند: اظهار امید کردن، ابراز احساسات کردن،
  ابراز یأس کردن، ابراز اشتیاق کردن و صدها
  مانند آن. 
   
  6. بعضی
  از جملههایی که امروز به کار میروند، به نظر میرسد
  از فرنگی ترجمه شده باشند: 
  من
  یک پیشنهاد دارم (ا) I have an idea 
  خطر
  از سر ما گذشته است (ا) 
  The danger is past 
  خالی
  از فایده نیست (فر) 
  Aussi n’est-il pas inutile 
  واضح
  است که .... بدیهی است که  
  (ا)
  It is clear that 
  (فر)
  Il est clair que 
  این
  کاملاً طبیعی است (ا) 
  That is quite natural 
  مانعی
  نیست، هیچ مانعی ندارد  
  (ا)
  There is no obstacle to this 
  شما
  اجازه دارید، شما مجازید 
  (ا)
  You are allowed 
  مدرک وجود نداشت (ا) 
  No evidence existed 
  هیچ
  دلیلی در دست ندارد (ا)  
  He has no reason 
  وقت
  او محدود است (ا) 
  His time is limited 
  به
  طوری که گفتیم (ا) As we have said 
  چه
  کاری برای شما میتوانم انجام دهم 
  (ا)
  What can I do for you 
  از
  او اثری در دست نیست ـ از او اثری پیدا نشده است  
  (ا)
  No trace of him has been found 
  فقط
  یک موضوع هست، فقط یک چیز وجود دارد، تنها یک چیز باقی میماند 
  (ا)
  There is just one thing 
  اگر
  درست به خاطر بیاوریم 
  (ا)
  If I remember correctly 
  بخاطر
  نمیآورم، بیاد نمیآورم که فارسیِ اصل آن «یادم نیست»،
  و «فراموش کردهام» است: 
  (ا)
  I don’t remember 
  نشان
  دهنده این است که ... 
  (ا)
  It is indicative of the productivity of this verb 
  در
  شرایط خوبی است، در وضع خوبی
  است. (ا) It is in good condition 
  وقت
  من اشغال شده است.  
  (ا)
  My time is occupied 
  این
  کار وقت زیادی میگیرد. 
  (ا)
  It tankes a lot of time 
   
  7. مجازها
  و تعبیرات ادبی ترجمهای بسیاری از تعبیرات ادبی جنبة مجازی و
  استعاری و ادبی دارند و ورود آنها به زبان ما موجب غنی شدن جنبههای ادبی زبان فارسی نیز شده است؛ از این قبیلاند: 
  چهره
  آینده (ا) The face of future 
  موج
  نفرت و اعتراض  
  (ا)
  The wave of indignation and disgust 
  چرخ تاریخ (ا) The wheel of history 
  در
  هم شکستن تظاهرات 
  (ا)
  To break up the demonstration 
  از
  مجراهای سیاسی (ا) Through diplomatic channels 
  صفوف
  مردم (ا) People ranks 
  غولآسا
  (ا) Giantic 
  علاقه
  عمیق (ا) Deep interest 
  روابط گرم (ا) Warm relation 
  غوطهور
  شدن در بحرانی جدی 
  (ا)
  To be plunged into a serious crisis 
  آتش
  گشودن (ا) To open fire 
  حکومت
  وحشت (ا) A regim of terror 
  مرگ
  افتخارآمیز (ا) The glorious death 
  بزرگترین
  شاهکار طبیعت (ا) Nature’s greatest masterpiece 
  تعادل
  وحشت (ا) The balance of terror 
  فکر
  باز (ا) Open mind 
  صحنه
  جهانی (ا) The world scene 
  تغذیه
  روح (فر) Nourrir votre esprit 
  لیست
  سیاه (فر) La liste noire 
  قرن
  طلایی (فر) Siecle d’or 
  ضربه نهایی (فر) Un coup fatal 
  عشق
  آتشین (فر) Passion ardente 
  احساسات
  جریحهدار شده (فر)
   
  Sensiblitè blessè 
  بیدار
  کردن احساسات Eveiller un sentiment 
  چهره
  انسانی (فر) Figure humaine 
  روح
  زمان (فر) L’esprit du temps 
  خاطرهانگیز
  (ا) Monumental 
  صبح
  امید (فر) L’aube de l’esperance 
  صحنه
  نبرد (ا) The scene of battle 
  موج
  اعتراض (ا) The wave of denunciation 
  زانو
  زدن در مقابل (تسلیم شدن) (ا) 
  To kneel before 
  و
  از این قبیلاند: مثل قارچ
  روییدن، در نطفه خفه شدن، شکستن بنبست، شکستن سکوت، جناح راست، جناح چپ، روح پیمان، کلید پیروزی، در پشت صحنه، زندگی
  سیاسی، زندگی علمی، نامه سرگشاده، به دیدار
  مرگ شتافتن، انفجار جمعیت، حقیقت وحشتناک، روشن کردن افکار، احساس امنیت، موسیقی ملایم، خواب طلایی، موج اعتصاب،
  حوادث قهرمانی و صدها مانند آن. 
  تأثیر
  دستوری ترجمه از فرانسه و انگلیسی در فارسی 
  تأثیر
  ترجمه در واژگان زبان به مراتب
  بیشتر از تأثیر در ساختمان دستوری آن است، زیرا ساختمان دستوری ستون فقرات زبان است، و به سختی تغییر میکند. با این حال
  ترجمه گاهی در ساختمان دستوری زبان نیز تأثیر میکند
  و این تأثیر با به صورت دستوری زبان نیز تأثیر میکند و این تأثیر یا به صورت ظهور عناصر و اشکال تازه دستوری است و
  یا به شکل رواج صورتهای نادر و کم استعمال
  زبان است و ما اکنون تأثیر دستوری زبانهای فرانسه و انگلیسی را در فارسی بررسی میکنیم: 
  ظهور
  عناصر و اشکال تازه دستوری تحت تأثیر ترجمه: این گونه
  عناصر عبارتاند از: 
   
  1. عدد
  کسری ترجمهای: قبل از آشنایی ما با زبانهای غربی
  عددهای کسری را از ترکیب یک عدد اصلی، با یک میساختیم مانند: چهار یک، پنج یک و غیره، ولی تحت تأثیر ترجمه نوع تازهای عدد
  کسری وارد زبان ما شده است که از ترکیب یک عدد
  اصلی و یک عدد ترتیبی به وجود میآید مانند: 
  یک
  دوم (ا) One second (فر) Un deuxieme 
  یک
  چهارم (ا) One forth (فر) Un quatriéme 
  سه
  دهم (فر) Le trios dixieme 
  سه
  هفتم (ا) Three seventh (فر) Le trios septiéme 
   
  2. پیدا
  شدن شبه پیشوندها 
  چون
  در زبان ما پیشوند کم است و در زبانهای غربی بیش
  از فارسی، بسیاری از کلمات پیشوندی بیگانه با اسمها یا عناصری ترجمه شدهاند که بر اثر کثرت استعمال بدل به عنصر
  دستوری گردیده و ما آنها را شبه پیشوند نامیدهایم،
  بعضی از اینها در قدیم هم به عنوان عنصر دستوری بودهاند، مانند
  «غیر»
  ولی بعضی دیگر چنین نیستند. عناصر اخیر عبارتاند از: 
   
  الف)
  عدم برای ترجمه اسمهایی که
  دارای پیشوند نفی هستند پیشوندهایی از قبیل:  
  ”im“ | ”des“ | ”me“ | ”ir“ | ”il“ | ”in“ 
  این
  گونه پیشوندها با «عدم» و «بی» و «نا» ترجمه شدهاند،
  اما چون «بی» و «نا» از قدیم عنصری دستوری بودهاند، حالا مورد بحث ما نیستند. ولی ظهور «عدم» در فارسی معاصر به عنوان عنصری
  دستوری تازگی دارد: 
  عدم صلاحیت (ا) Incompetencé 
  عدم
  مسئولیت (فر) Irresponsabilitè 
  عدم
  اطمینان (ا) Inccrtitude 
  عدم
  موفقیت (فر) Insuccés 
  عدم
  تناسب (ا) Disproportion 
  عدم رضایت 16 (فر) Mecontentement 
  مثال
  برای ترجمه پیشوندهای نفی اسمی با «بی» و «نا»: 
  نارسایی
  (ا) Insuffisance 
  بیانضباطی
  (ا) Indiscipline 
   
  ب)
  فاقد و خلاف و ضد: برای
  ترجمه صفاتی که دارای پیشوندهای نفی هستند ـ پیشوندهایی از قبیل
  Anti و
  آنچه قبلاً دیدیم. البته «غیر» به عنوان عنصر دستوری از قدیم بوده است و ظهور «فاقد» و «ضد» و «خلاف» به عنوان عنصر دستوری صفتساز،
  گویا تازگی دارد، مثال: 
  فاقد
  صلاحیت (ا) Incompetent 
  خلاف
  اخلاق (ا) Immorale 
  خلاف
  منطق (ا) Antilogique 
  خلاف
  قانون (ا)Illegal| Antilegal  
  ضد
  ملی (ا) Antinational 
  ضد
  استعمار (فر) Anticolonialiste 
  ضد
  کمونیست (فر) Anticommuniste 
   
  ج)
  بِلا: این گونه واژهها گاهی با «بلا» ترجمه میشوند که گویا در
  قدیم هم به عنوان شبه پیشوند به کار میرفته است: 
  بلا
  اجرا (فر) Inexécuté 
  بلا
  شرط (فر) Inconditionne 
   
  د)
  قابل: قابل برای ترجمه صفاتی به کار رفته است که
  آخر آنها پسوندهایی ”Iblbe“ | ”Able“ است.
  مانند: 
  قابل
  چاپ (ا) Imprintable 
  قابل
  ملاحظه (ا) Considerable 
  قابل
  قبول (ا) Acceptable 
  قابل استفاده (ا) Profitable 
  این
  گونه واژهها گاهی با «پذیر» ترجمه میشوند و گاهی نیز با
  «قابل» و «پذیر» هر دو: 
  قابل
  اجتناب، اجتناب پذیر (ا) Evitable 
  تحملپذیر
  و قابل تحمل (ا) Supportable 
  بنابراین
  «پذیر» که ریشه فعل است امروز تحت
  تأثیر ترجمه رواج یافته و به صورت شبه پسوند در آمده است. «قابل» در قدیم هم به ندرت به صورت شبه پیشوند آمده است. مانند: 
  وضع
  زمانه قابل دیدن دوبار نیست 
  رو
  پس نکرد هر که از این خاکدان گذشت 
  (کلیم) 
  بنابراین
  رواج «قابل» به عنوان شبه پیشوند
  مربوط به دوران ما و تحت تأثیر ترجمه است. 
   
  ه)
  غیرقابل: این ترکیب نیز تحت تأثیر ترجمه به صورت شبه پیشوند و به
  شکل عنصر دستوری به کار رفته است و نیز
  کاملاً تازگی دارد، و استعمال آن در قدیم به نظر نگارنده نرسیده است. 
  «غیر
  قابل» برای ترجمه صفات منفیای به کار میرود که با پسوندهای یاشده
  (Ible| Able) ختم میشوند. این گونه صفات گاهی با «ناپذیر» نیز ترجمه
  میشوند و گاهی هم به هر دو
  صورت ترجمه میگردند. مانند: 
  غیر
  قابل قبول (ا) Inaceceptable 
  غیر
  قابل دفاع (ا) Indeffendable 
  غیر
  قابل پیشبینی (ا) Imprevisible 
  غیر
  قابل اجتناب، اجتناب ناپذیر (ا)  
  Inevitable 
  غیر
  قابل نفوذ، نفوذناپذیر
  (ا)  
  Inpenetrable 
   
  و)
  «ناپذیر»: این ساخت بر خلاف قیاس صرفی و مغایر
  ساختمان فارسی است، زیرا در زبان ما معمولاً پیشوند «نا» بر سر ریشه فعلی مستقلاً به کار نمیرود مثلاً نمیتوان گفت ناجو،
  نا بر، ناخور، زیرا «نا» بیشتر بر سر صفت میآید.
  مانند «نامراد»، «ناجوانمرد» و غیره. «نا» تنها بر سر بعضی از ریشههای
  فعل که به تنهایی نیز بهکار میروند میآیند مانند: ناساز و ناکام و غیره. «نا» در قدیم بر سر بعضی از صفاتی که با ریشه فعلی
  ساخته میشدهاند نیز میآمده است و
  کلماتی به وجود میآورده است. مانند: «نادلپذیر»، «نادلپسند» و
  «نادلفروز»
  اینک چند مثال از لغتنامه دهخدا: 
  بدو
  گفت طوس ای سپهدار پیر 
  چه گویی سخنهای نادلپذیر 
  (فردوسی) 
  تو
  بند وی را سر به آغوش گیر 
  مگو
  هیچ گفتار نادلپذیر 
  (فردوسی) 
  سهی
  سرو ترا بالا بلند است 
  به
  بالاتر شدن نادلپسند است 
  (نظامی) 
  جهان
  گر چه زیر کمند آمدش 
  نکرد
  آنچه نا دلپسند آمدش 
  (نظامی) 
  از
  آن سخت پیغام نا دلفروز 
  نبد
  هوش او مانده تا چند روز 
  (یوسف
  و زلیخا) 
  بنابراین
  میتوان گفت شبه پسوند «ناپذیر» ترکیب جدیدی است و در
  فارسی قدیم سابقه ندارد و اخیراً بر خلاف قیاس ساخته شده است و به احتمال قوی تحت تأثیر به وجود آمده است و صورت قیاسی ترکیباتی که با
  این جزء ساخته میشوند، باید چنین باشد: 
  نااجتنابپذیر/
  به جای / اجتناب ناپذیر 
  نااصلاحپذیر
  / به جای / اصلاحناپذیر 
  نانفوذپذیر/
  به جای / نفوذپذیر 
  ناشکستپذیر/
  به جای/ شکستناپذیر 
  ناتحملپذیر/
  به جای/ تحمل ناپذیر 
  ولی
  حالا که «ناپذیر» به عنوان شبه پسوند رایج و
  پذیرفته شده است و از زیبایی نیز بیبهره نیست، اگر چه به صورت غلطی است، میتوان آن را به عنوان غلط مشهور به کار برد.
  مانند دهها غلط مشهور دیگر. 
   
  ز)
  تجدید: این شبه پیشوند ترجمه «Re» 
  فرانسه
  و انگلیسی است مانند: 
  تجدید
  نظر (ا) Revision 
  تجدید
  نظر طلب (ا) Revisioniste 
  تجدید
  حیات (فر) Renessance 
  تجدید
  تسلیحات (ا) Rearmament 
  تجدید
  انتخاب (فر) Rè- election 
  و
  از این قبیل است تجدید قوا، تجدید چاپ، تجدید ساختمان، تجدید اشتراک. 
  یادآوری:
  گاهی Re با «عکس» یا «وا» ترجمه شده است مانند: 
  عکسالعمل یا واکنش (ا) Reaction 
  واپسزدگی
  (ا) Repression 
  (فر)
  Refoulement 
  پسوند
  Re را
  بهتر است با «باز» یا «دوباره» یا «وا» ترجمه کنیم مانند: «بازنگری» به جای
  «تجدید
  نظر» و «واکنش» و «بازسازی». 
   
  ح)
  مجدد: گاهی Re با «مجدد» ترجمه شده و به صورت
  صفت پیشین به کار رفته است. مانند: 
  تشکیل
  مجدد (کابینه) (ا) Reformer 
  ارسال
  مجدد (فر) Reéxpedition 
   
  ط)
  اعاده: گاهی نیز «Re» با اعاده ترجمه شده است مانند: 
  اعاده
  حیثیت (فر) Rehabilite 
   
  3. افزایش
  شدت افزاها: کلماتی مانند بسیار، خیلی، آن همه، چنین و مانند آنها
  را، وقتی صفت یا قیدی را مقید سازد، قید شدت
  افزا17 میگوییم. این گونه قیود در فارسی مشخص و معیناند و نگارنده آنها را در دستور امروز (ص 77 و 78) نوشته است، ولی تحت
  تأثیر ترجمه فرنگی تعداد دیگری از این قیود
  وارد فارسی شده است که صفت یا قید را مقید میسازند.  
  از
  آن جمله است: 
  نسبتاً،
  به اصطلاح، عمیقاً، کاملاً و صرفاً که البته همه اینها شدتافزا
  نیستند (مانند به اصطلاح)، ولی چون نقش دستوری شدتافزاها را دارند، ما آنها را در اینجا آوردیم: 
  کاملاً
  مستقل (ا) Fully independent 
  کاملاً
  جدی (ا) Quit serious 
  صرفاً
  سیاسی (ا) Purely یا Merely political 
  نسبتاً
  محدود (فر) Relativement limité 
  نسبتاً
  آرام (ا) Relatively calm 
  عمیقاً
  خشنود (ا) Deeply satisfied 
  به
  اصطلاح دموکراتیک (ا) So- called democratic 
   
  4. بسیاری
  از کلمات عربی که در آن زبان به کار نمیروند، تحت تأثیر ترجمه فرنگی، به وسیلة ایرانیان یا ترکان عثمانی ساخته شده و وارد زبان
  ما گردیدهاند. از آن جمله است: 
  اشغال
  (ا) Occupation 
  تمرکز
  (ا) Concentration 
  اعزام
  (فر) Deleguer 
  سبعانه
  (فر) Forcene 
  مقننه
  (فر) Legisl atif 
  بسیاری
  از قیدهای تنوین دار تحت
  تأثیر ترجمه به وسیله ما ساخته شده است که در قدیم در عربی مورد استعمالی نداشته است. مانند: 
  عمیقاً
  (ا) Deeply 
  (فر)
  Profondement 
  مستقیماً
  (فر) Directement 
  (ا)
  Directly 
  مطمئناً
  (فر) Certainement 
  (ا)
  Surly یا
  Certainly 
  لزوماً
  (فر) Neccessairement 
  (ا)
  Necessarily 
  کاملاً
  (ا) Quite 
  (فر)
  Completement 
  اخیراً
  (فر) Dernierement 
  (ا)
  Recently 
  و
  همچنین است استثنائاً، منطقاً، مشترکاً، و دهها مانند
  آن. 
  بسیاری
  از ترکیبات عربی تحت تأثیر ترجمه به وجود آمدهاند و در فارسی به کار رفتهاند مانند: 
  فوقالعاده
  (فر) Extraordinaire 
  صعبالحصول
  (فر) Difficile à realiser 
  منورالفکر،
  روشنفکر (فر) Intellectuelle 
   
  5. گروههای
  پیوندی تازه: بسیاری از گروههای پیوندی فارسی تازه به وجود آمدهاند و ترجمة گروههای پیوندی فرنگی هستند. از این قبیلاند: 
  به
  تصور اینکه (فر) Suppose que یا A supposer 
  از
  لحظهای که (فر) Au moment que 
  در
  موردی که / در صورتی که (فر)
  Au cas que 
  به
  طریقی که (فر) De facon que یا De maniere que 
  به
  نحوی که (فر)
  De sorte que 
  از
  ترس اینکه (فر) De peur que یا De creinte 
  علاوه
  بر اینکه (فر) Plus que| Outre que 
  در
  عین حال که (فر) En même temps que 
  بر
  حسب اینکه (فر) Selon que یا
  Suivant que 
  به
  استثنای اینکه (فر) Sauf que یا
  Excépte que 
  حتی
  وقتی که (فر) Quand mâme 
  از
  نظر اینکه (فر) Vue que 
  به
  امید اینکه (ا) In the hope that 
  رواج
  بعضی از عناصر دستوری تحت تأثیر ترجمه 
  تحت
  تأثیر ترجمه، برخی از
  عناصر دستوری که در سابق هم وجود داشتهاند، رواج بیشتری یافتهاند.
  از
  آن جملهاند: فعل مجهول، فعل مستقبل، مطابقه فعل با مسندالیه غیر ذیروح، گروههای طولانی، عددهای جمع (مانند صدها و هزارها و دهها)،
  استعمال عدد اصلی با جای عدد ترتیبی، تجددهایی در
  قواعد جمع و اسم جمع. 
  همچنین
  این عناصر دستوری تحت تأثیر ترجمه به صورت شبه
  پسوند و شبه پیشوند رواج بیشتری یافتهاند: غیر، آمیز، انگیز، پذیر، شناسی، پیش، قبل، تنوین، دو، چند، کثیر، نیم،
  نیمه، هم، شبه، سوء و به طور، از لحاظ و غیره. 
  اینک
  مثال برای این موارد: 
   
  1. در
  فارسی معنی فعل مجهول به دو صورت بیان میشود
  یکی به وسیله فعل شبه مجهول مانند گفتهاند، آوردهاند، زدند در
  جملههایی از قبیل «او را زدند»، «به او گفتهاند». این نوع فعل تنها صورت فعل مجهول در زبان گفتار است و در نوشتار نیز مورد
  استعمال فراوانی دارد. دیگر به وسیله فعل مجهول که
  در زبان گفتار رایج نیست و فقط در زبان نوشتن به کار میرود، ول چون در زبانهای فرانسوی و انگلیسی فعل مجهول بسیار است،
  در زبان ما نیز تأثیر کرده و تحت تأثیر
  زبانهای یاد شده در فارسی هم استعمال فعل مجهول رو به فزونی نهاده است.
  مانند: 
  نامیده
  میشوند They are called  
  فعلهای
  مجهول فرنگی، گاهی در فارسی با فعل مجهول
  کوتاه، یعنی فعل مجهول مرکب یا شبه مرکبی که اسم مفعول آن حذف شده است، ترجمه شدهاند: 
  امضاء
  شدن (به جای امضاء کرده شدن)  
  To be sugned 
  انجام
  شدن (به جای انجام داده شدن) 
  To be carried out 
  طرحریزی
  شدن (به جای طرحریزی کرده شدن) To be planned 
  در
  فارسی امروز تحت تأثیر ترجمه، نوعی دیگر فعل مجهول که
  به صورت گروه فعلی است به وجود آمده است. این نوع فعل از ترکیب
  «مورد»
  و «قرار گرفتن» یا «واقع شدن» به وجود میآید و این در وقتی است که فعل متعدی است، اما به جای مفعول رایی مفعول بایی یا مفعولی
  غیر از آن دارد. مانند «حمله کردن، انتقاد
  کردن، اعتراض کردن که مجهولشان میشود مورد حمله قرار گرفتن»،
  «مورد
  اعتراض قرار گرفتن»، «مورد انتقاد واقع شدن» و مانند آنها. مثال: 
  مورد حمله قرار گرفتن (فر) Etre attaque 
  (ا)
  To be attacked 
  مورد
  اعتراض واقع شدن (ا)
  To be protested 
  (فر)
  Etre proteste 
   
  2. امروز
  تحت تأثیر ترجمه، نوعی اسمِ جمع وارد
  فارسی شده است که «ات» عربی به آخر آن ملحق میشود این اسمهای جمع ترجمه کلمات مفرد فرنگی است و عبارتاند از: 
  صادرات
  (ا) Exportation 
  واردات
  (ا)
  Importation 
  تبلیغات
  (ا) Propaganda (فر) Propagande 
  مطبوعات
  (ا) Press (فر) La pressa 
  Manifestation تظاهرات (1) 
  اصلاحات
  (ا) Reform 
  انتخابات
  (ا)
  Election 
  ملاحظات
  (فر) L’apercu 
  مقررات
  (ا) Disposition 
  تشکیلات
  (ا) Organisation 
   
  3. دیگر
  از تأثیرات ترجمه، رواج گروههای اسمی طولانی در
  زبان ماست. مانند: 
  «افزایش
  شکاف بین کشورهای غنی و فقیر ...» که ترجمهای است از  
  The growing gap between the rich » «and poor countries … 
   
  4. استعمال عدد اصلی به جای عدد ترتیبی نیز تحت تأثیر ترجمه زیاد
  شده است مانند: قرن بیست به جای قرن بیستم و از
  این قبیل است نمره یک، اطاق شماره بیست، سال 1342 و دهها مانند آن. 
   
  5. همچنین
  بعضی از کلمات تحت تأثیر ترجمه بر خلاف قواعد فارسی جمع بسته میشود مانند: 
  آلمانها
  به جای (آلمانیها) (فر) Les Allemands 
  و
  همچنین است انگلیسها و روسها
  به جای انگلیسیها و روسیان، ولی بسیاری دیگر از این گونه کلمات درست جمع بسته شدهاند مانند امریکاییها ایتالیاییها،
  نروژیها، یونانیها، ژاپنیها، نه امریکاها،
  ایتالیاها، نروژها. 
   
  6. در
  فارسی قدیم فعل گاهی با مسندالیه بیجان مطابقت نمیکرده
  است و گاهی میکرده است، ولی امروز تحت تأثیر ترجمه مطابقت فعل با
  این گونه مسندالیهها، بیشتر شده است مانند: 
  ارقام
  سخن میگویند (فر) Les chiffres parlent 
   
  7. «Must» در
  انگلیسی هم به معنی «احتمال دارد» است و هم به معنی
  «باید» به کار میرود. مثال برای این فعل که به معنی احتمال دارد آمده است: 
  Niagara fall must be beautiful 
  یعنی
  آبشار نیاگارا باید زیبا باشد یعنی احتمال دارد زیبا
  باشد. 
  ممکن
  است «باید» به معنی «شاید» در فارسی نیز تحت تأثیر ترجمه
  باشد مانند: «او باید حالا رسیده باشد». 
   
  8. ممکن
  است «این طور نیست» نیز، ترجمه
  «N’est ce pas» فرانسوی باشد. در جملههایی مانند:  
  «او
  به خانه رسیده است این طور
  نیست؟» 
   
  9. رواج
  نوعی امر خواهشی و احترامی به غیر صیغه امر نیز
  بیشک ترجمه از فرنگی است. در جملههایی مانند: اگر ممکن است بفرمایید بنشینید، آیا مایلید در را باز کنید، ممکن است به خانه
  ما بیایید؟ به جای بنشینید، در را باز کنید، به
  خانه ما بیایید. 
  این
  اصطلاحات، ترجمة چنین تعبیراتی هستند: 
  مایلید
  در را باز کنید (ا) Would you open the door 
  خواهشمندم
  در را باز کنید (ا)
  Will you open the door 
  خواهشمندم
  کمی آهستهتر صحبت کنید (فر) Voulez vous parler moins vite 
   
  10. به
  نظر میرسد رواج گروههای فعلی «وجود دارد» و «وجود
  داشت» نیز تحت تأثیر ترجمه باشد. زیرا ما در فارسی فعلهایی نظیر
  «Il ya» فرانسه
  و «there is» انگلیسی نداریم و ناچار آنها را با «هست» و
  «وجود دارد» ترجمه میکنیم. 
   
  11. فعلهای
  مستقبل نیز تحت تأثیر ترجمه در زبان ما رواج بیشتری
  یافته است. در زبان پهلوی صیغة خاصی برای مستقبل نبوده است و مضارع نقش مستقبل را نیز بازی میکرده است. در فارسی دری قدیم گاهی
  مضارع مجرد فعل شبه معین خواستن (خواهم،
  خواهی، خواهد ...) به خصوص با فعل بودن صیغه مستقبل میساخته است.
  مانند
  «خواهد بود» و غیره. مع هذا این فعل همیشه مستقبل نمیساخته است، زیرا در بسیاری از موارد، فعل شبه معین بوده است، نه فعل معین
  مستقبل ساز. مثلاً «خواهم رفتن» و «خواهم
  شدن» به معنی میخواهم بروم میآمده است. مانند:  
  خواهم
  شدن به بستان چون غنچه با
  دل تنگ 
  و
  آنجا به نیکنامی پیراهنی دریدن  
  (حافظ) 
  در
  این دوران باز صیغههای مضارع به خصوص مضارع مجرد نقش مستقبل
  را نیز بازی میکردهاند، ولی به تدریج فعل
  شبه معین خواستن، (خواهم، خواهی ...) تبدیل به فعل معین مستقبل ساز شده است و در زمان ما تحت تأثیر ترجمه، صیغه مستقبل تثبیت
  گردیده است. اما ما هنوز در زبان گفتار
  صیغه تثبیت مستقبل نداریم و برای رساندن این معنی، باز از فعل مضارع بهرهمند میشویم. پس رواج فراوان مستقبل در
  نوشتن، بیشک تحت تأثیر ترجمه است. 
   
  12. اینک
  مثال برای کلمات مستقلی که تحت تأثیر ترجمه به صورت شبه پسوند و شبه پیشوند در آمدهاند. این شبه پسوندها و پیشوندها
  عبارتاند از: پیش، قبلی، دو، همه چند، نیمه،
  نیم، هم، شبه، سوء، به طور، از لحاظ، از حیث. 
  پیش
  خرید (فر) Préachat 
  پیشگیری،
  جلوگیری (فر) Prévention 
  پیش
  آگهی (فر) Préavis 
  پیشداوری
  (فر) Préjuge 
  پیشوند
  (ا) Préfix (فر) Préfixe 
  پیشرس
  (فر)
  Précoce 
  گاهی
  این گونه کلمات به جای «پیش» با «قبلی» ترجمه میشوند مانند: 
  احساس
  قبلی (فر) Pressentiment 
  قضاوت
  قبلی (فر) Préjugé 
  و
  همچنین است وضع عناصر
  دستوری که در مثالهای زیر خواهد آمد: 
  دو
  همسری، دو جانبه، همه جانبه، چند جانبه، کثیرالاضلاح،
  چند خدایی، نیمه رسمی، نیم دایره، نیمه متمدن، نیمه راه،
  نیمه خدا، هم جوار، هماهنگ، همخونی، هم پیمان، هم عصر، هم وطن، هم میهن، هم عقیده، هم مسلک، شبه فلز، شبه معین، سوء تفاهم، سوء
  رفتار، سوء ادب، سوء هضم، سوء جریان، سوء
  استفاده، به طور محسوس، به قدر کافی، به مقدار زیاد، به طور وسیع، از لحاظ اقتصادی، از نظر نظامی، از حیث نظامی و دهها مانند
  آن که اخیراً رایج شده است. 
  یادآوری:
  «سوء» در قدیم با کلمات عربی ترکیب میشده است. مانند سوءالقنیه و سوء القضاء، ولی ترکیب آن با کلمات فارسی و یا فارسی
  شده، به احتمال قوی، تحت تأثیر ترجمه است و تازگی
  دارد. 
  تأثیر
  حروف اضافه فرانسوی و انگلیسی در فارسی 
  شماره حروف اضافه فارسی و حروف جرّ عربی از حرفهای اضافه
  فرانسه و انگلیسی به مراتب کمتر است؛ به این سبب در
  این دو زبان هنگام ترجمه بعضی از اسمهای مضاف به جای حرف اضافه به کار میروند مانند خلف در عربی، و عقب و پس و سپس در
  فارسی به جای Behind انگلیسی و Derrière فرانسه.
   
  و
  از این قبیل است، روی، زیر، بالای، نزد، پیش و غیره
  (با کسره آخر) که در فارسی اسم مضافاند، و گروه کوتاه وابسته ساز، میسازند، ولی معادلشان در فرانسه و انگلیسی حرف اضافه است. به
  همین سبب بعضی از دستورنویسان به تقلید از زبان
  فرانسه و انگلیسی این کلمات را هم حرف اضافه خواندهاند،18 در حالی که درست نیست. 
  این
  گونه حروف اضافه فرنگی که در فارسی نظیرشان وجود ندارد، به
  وسیلة گروههای وابسته ساز ترجمه شدهاند و این گروهها یا بلندند و در آن صورت ساختمانشان چنین است: 
  حرف
  اضافه + اسم + کسره یا حرف اضافه دیگر 
  بر
  + ضد = (فر) Contre 
  (ا)
  Against 
  به
  + استثنا + ی = (فر) Sauf 
  (ا)
  Except 
  و
  یا کوتاهاند یعنی صورت کوتاه شده گروههای یاد شده هستند.
  مانند: نزد، پیش، جلو و غیره که میتوان آنها را
  به صورت بلند هم به کار برد. یعنی به صورت به نزد، در پیش، در جلو. 
  این
  گروهها نیز یا در زبان ما وجود داشتهاند، مانند به سوی، بر فراز، دربارة، درباب و در بالای، و یا در عصر حاضر به وجود
  آمدهاند. مانند بر ضد و به استثنای و غیره. 
  اینک
  ترجمه حروف اضافه فرنگی در فارسی: 
   
  الف)
  آنهایی که با گروههای کوتاه
  ترجمه شدهاند و معادلشان از قدیم در زبان ما وجود داشته است: 
  نزد،
  نزدیک (فر) Chez 
  (ا)
  Near 
  بالای
  (ا) Above 
  روی
  (فر) Sur 
  (ا)
  On| Upon 
  زیر
  (ا) Below 
  زیر،
  تحت (فر) Sous 
  (ا)
  Under 
  بیان، میان (فر) Entre 
  (ا)
  Between 
  طبق،
  مطابق (فر) Suivant 
  عقب،
  پس، پس پشت (فر) Derriere 
  (ا)
  Behind 
  درون،
  داخل (ا) Inside 
  بیرون،
  خارج (فر) Dehors 
  (ا)
  Outside| Out 
  مقابل،
  برابر (فر) Vis – a - vis 
  (ا)
  Opposite 
   
  ب)
  آنهایی که با گروههای بلندتر ترجمه شدهاند و معادلشان در قدیم وجود نداشته و اخیراً تحت تأثیر ترجمه به وجود آمدهاند: 
  به
  وسیله، به واسطه (فر)
  Par 
  (ا)
  By 
  بدون
  (ا) Without 
  (فر)
  Sana 
  بر
  ضد، علیه، بر علیه (فر) Contre 
  (ا)
  Against 
  به
  استثنای (فر) Sauf 
  (ا)
  Except| Excepting 
  به عنوان (فر) Comme 
  (ا)
  As 
  در
  عرض، در مدت (فر) Durant 
  (ا)
  During 
  پیرامون،
  در اطراف (فر) Autour de 
  (ا)
  Around 
  در
  برابر، در مقابل (مثلا در برابر
  دادگاه) 
  (فر)
  Devant 
  (ا)
  Before 
   
  ج)
  آنهایی که با گروههای بلندتر
  ترجمه شدهاند و معادلشان در فارسی تازگی ندارد و از قدیم بوده است: 
  به
  سوی Toward 
  دربارة
  (فر) Sur 
  (ا)
  About 
  با
  وجود، علی رغم (فر) Malgrè 
  (ا)
  Despite 
  گروههای
  وابسته ساز تازه: بعضی از گروههای وابسته ساز تازه
  فارسی، ترجمه گروههای وابسته ساز فرنگی هستند: 
  به
  وسیله (فر) Au moyen de 
  (ا)
  By means of 
  در
  ارتباط با (ا) In common with 
  در
  مقایسه با (ا) In comparison with 
  در
  تماس با (ا) In contact with 
  به
  جای (ا) Instead of 
  در حال (فر) En cas de 
  (ا)
  In case of 
  به
  نفع، بر له، له (فر) En faveur de 
  (ا)
  In favour of 
  در
  جریان (فر) Au cours de 
  به
  دنبال (فر) A la suit de 
  از
  طریق (ا) By way of 
  از
  طرف (ا) On behalf of 
  برای
  خاطر، به خاطر (ا) For the sake of 
  با
  عطف به، با احترام به (ا) With respect to 
  با
  توجه به (ا) With regard to 
  نسبت
  به (ا) In proportion to 
  حروف
  اضافه فرنگی تأثیر دیگری نیز، در زبان ما
  داشتهاند، و آن تغییر معنی یا تغییر مورد استعمال حروف اضافه فارسی است مانند: 
  مطالعه
  کردن روی، به جای مطالعه دربارة 
  (فر)
  Etudier sur  
  تکیه
  کردن روی، به جای تکیه کردن بر 
  (فر)
  Appuyer sur 
  حساب
  کردن روی (فر) Compter sur 
  یادآوری:
  معادل بسیاری از حروف اضافه و گروههای وابسته ساز فرنگی در فارسی،
  حروف اضافه یا گروه وابسته ساز نیست، بلکه صفت یا قیدند مانند: 
  بعد
  از (فر) Apres 
  (ا)
  After 
  پیش
  از (فر) Avant 
  (ا)
  Before 
  و
  به جز (فر) Hors de 
  مستقل
  از (فر) Independamment de 
  دور
  از (ا) Away from 
  بر
  کنار از، فارغ از (ا)
  Aside from 
  مربوط
  به (ا) Concerning 
  (فر)
  Concernant 
  علاوه
  بر (ا) Bestides 
  که
  از تعبیرات یاد شده تنها «مستقل از» تازگی دارد و تحت تأثیر ترجمه به وجود آمده است. بقیه در فارسی قدیم هم بودهاند
  و سابقه داشتهاند و تحت تأثیر ترجمه به
  وجود نیامدهاند. 
  کلماتی
  که از زبانهای فرنگی به فارسی ترجمه شدهاند، همیشه با
  یک کلمه برگردانده نشدهاند، بلکه گاهی به وسیله دو یا چند کلمه ترجمه گردیدهاند. و گاهی هم با یک جمله برگردانده شدهاند.
  ولی بسیارند کلمات بیگانهای که با یک
  کلمه ترجمه شده و این کلمات ترجمهای نیز بر دو قسماند: یکی کلمات تازه که قبلاً در زبان ما نبودهاند و یا به
  معنایی دیگر به کار میرفتهاند و تحت تأثیر ترجمه
  ساخته شدهاند، مانند: دانشگاه، دانشکده، آزادیخواه و صدها مانند آن، و دیگر آنهایی که تازگی ندارند. 
  مثال
  برای واژههایی که با دو یا چند واژه و به صورت
  گروه ترجمه گردیدهاند: 
  راه
  حل (ا) Solution 
  به
  طور مستقیم (ا) Directly 
  (فر)
  Directement 
  به
  طور خودکار، به طور اتوماتیک 
  (فر)
  Automatiquement 
  (ا)
  Automatically 
  به
  طور طبیعی (ا) Naturally 
  (فر)
  Naturellement 
  به
  طور عجیب (ا) Strangely 
  (فر)
  Etrangement 
  به
  طور غیر قانونی (فر)
   
  Illégalement| Illégitimement 
  و
  از این قبیلاند: به طور غیر رسمی، به طور رسمی،
  به طور دائم، به طور محسوس، به طور غیر محسوس، به طور مساوی و دهها مانند آن. 
  از
  کلمات بیگانهای که به صورت گروه ترجمه شدهاند، واژههای دستوری
  فرانسه و انگلیسیای هستند (از قبیل حروف اضافه و پیوندها) که در فارسی نظیرشان وجود ندارد، مانند: 
  بر
  ضد، علیه، بر علیه (فر) Contre 
  (ا)
  Against 
  به
  عنوان (فر) Comm 
  (ا)
  As 
  دیگر
  از گروههای ترجمهای تازه، گروههای فعیل و
  مصدری هستند که تعدادشان بسیار زیاد است مانند: 
  تشدید
  کردن (ا) To aggravate 
  معرفی
  کردن (ا) To introduce 
  صنعتی
  کردن (ا) To industrialize 
  (فر)
  To industrialiser 
  اشغال
  کردن (فر) To occuper 
  (ا)
  To occupy 
  سازمان
  دادن (ا) To organize 
  (فر)
  Organiser 
  عادی
  کردن (فر) Normaliser 
  گاهی
  دو کلمه بیگانه با یک کلمه فارسی ترجمه شده است مانند: 
  شاهکار
  Chefs d’oeuvre 
  اما
  کلمات بیگانهای با یک کلمه تازه ترجمه شدهاند
  و زبان فارسی را غنی کردهاند، عبارتاند از: 
  جامعهشناسی
  (فر) Sociologie 
  (ا)
  Sociology 
  روانشناسی
  (فر) Psychologie 
  (ا)
  Psychology 
  سبکشناسی
  (فر) Stylistique 
  (ا)
  Stylistics 
  زبانشناسی
  (فر) Linguistique 
  (ا)
  Linguistics 
  اقتصادی
  (فر) Economique 
  (ا)
  Economic 
  کاملاً
  (فر) Complétement 
  (ا)
  Completely 
  خرابکاری
  (ا) Sabotage 
  افسانهای
  (ا) Legendary 
  (فر)
  Legendaire 
  چند
  جانبه (ا) Multilateral 
  دو
  جانبه (ا) Bilateral 
  مجدانه
  (فر) Sérieusement 
  مطمئناً
  (فر)
  Certainement 
  (ا)
  Certainly 
  اعتراضکننده
  (ا) Protester 
  و
  صدها مانند آن از قبیل:
  عادلانه، آزادیخواه، احتمالاً، مطمئناً، عمیقاً و غیره. 
  شک
  نیست که بسیاری از این
  تعبیرات و لغات، بسیار زیبا ترجمه گردیدهاند و مورد اقبال فارسیزبانان
  نیز قرار گرفتهاند. از این قبیلاند: دانشگاه، دانشکده، دادرسی، بازپرس، شکستناپذیر، دادستان و غیره. ولی برخی دیگر با
  نهایت بیذوقی به فارسی برگردانده شدهاند.
  مثل: 
  فوقالذکر
  (فر) Sus - mentionne 
  (ا)
  Above mentioned 
  اتخاذ
  تدابیر لازم 
  (فر)
  Prendre des measures nécessaires 
  (ا)
  Take the necessary measures 
  قوه
  مقننه (فر) Pouvoir législatif 
  (ا)
  Legislative power 
  قوه
  مجریه (فر) Pouvoir exécutif 
  (ا)
  Exccutive power 
  که
  بعضی از اینها مانند «فوقالذکر» با قواعد دستوری هم مطابقت ندارند.
  زیرا
  جزء اول این تعبیر باید صفت باشد نه اسم. صفاتی مانند فائق و سابق و غیره.
  همچنین
  کلمه «عمومی» در ترکیبهایی مانند روانشناسی عمومی، زبانشناسی عمومی که ترجمه غلط «General» است. ولی
  «General» اینجا
  به معنی کلی است، نه عمومی. 
  و
  بهتر بود این عبارت را چنین
  ترجمه میکردند: 
  کلیات
  زبانشناسی، کلیات روانشناسی، یا دست کم، زبانشناسی کلی،
  روانشناسی کلی و غیره. 
  باری
  کار ما رد یا قبول این گونه اصطلاحات نیست،
  بلکه غرض تنها بیان حقیقتی است واقع، و شرح نکاتی است دربارة فارسی معاصر و همچنین مراد، نشان دادن کلماتی است که، خواه و
  ناخواه و عملاً وارد زبان ما شدهاند و به وسیله
  عده کثیری از مردم نیز به کار میروند و چنین تحقیقی ـ یعنی پژوهش دربارة تأثیر زبانها در یکدیگر ـ از مباحث مهم
  دانش نوین زبانشناسی است که در همه کشورهای
  پیشرفته صورت میگیرد. این امر کار واژهسازان زبان فارسی را نیز که میل دارند نثر امروز را تهذیب کنند و کلمات زیباتری به
  جای اصطلاحات مورد بحث به مردم عرضه کنند،
  آسانتر میسازد. زیرا با مراجعه به مجموعههای حاضر و آماده، به آسانی میتوانند لغات و تعبیراتی را که نمیپسندند پیدا
  کنند و به جای آنها ترکیبات مناسبتری بسازند و
  در درسترس مردم بگذارند؛ آنگاه تا مردم کدام را انتخاب کنند. 
  گروهی
  بر آناند که برای این اصطلاحات و تعبیرات باید نظایر و متردافهایی از آثار قدیم یافت، ولی باید دانست که بسیاری از این
  اصطلاحات در آن آثار معادلی ندارند. مثلاً «خط
  هوایی» و امثال آن در نوشته گذشتگان مترادف نداشته است. زیرا در آن زمان هواپیمایی نبوده است که خط هوایی هم باشد؛
  ثانیاً استعمال تعبیراتی که در آثار قدیم نظیر و
  مترادف داشتهاند نیز، مشکلی ایجاد نمیکند. فیالمثل شک نیست که
  «تبادل
  نظر»19 در قدیم مترادفهایی از قبیل «مشورت» و «رای زنی» داشته است، اما این دو تعبیر را همیشه نمیتوان به جای «تبادل نظر» به
  کاربرد؛ وانگهی ما مدعی نیستیم که مفهوم «تبادل
  نظر» اصلاً در قدیم نبوده است، بلکه فقط میگوییم «تبادل نظر» به صورت امروزی آن تازگی دارد و ترجمهای از زبان فرانسوی و
  یا انگلیسی است و اگر هم کسی این تعبیر را
  نمیپسندد، بهتر است زیباتر از آن را بسازد و در بین مردم رایج کند. به هر حال قصد ما هواخواهی از این لغات و تعبیرات
  یا مخالفت با آنها نیست. بلکه غرض، عرضه
  کردن آنهاست، بدون اظهار نظر شخصی. زیرا بحث دربارة زشتی یا زیبایی این تعبیرات کار عدهای بیشتر و مستلزم مجال وسیعتری
  است. 
  بعضی
  از این اصطلاحات در فرانسه یا
  انگلیسی دو معادل دارند مانند «احساس احتیاج کردن» در فرانسه که یکبار معادل است با «Ressentir le besoin de»،
  و دیگر با «Eprouver le besoin de» مساوی است و این در موردی است که بتوان کلمهای را با مترادف
  آن عوض کرد. 
  معادل
  بعضی از اصطلاحات ترجمهای
  فارسی در زبان فرانسوی و انگلیسی شبیه به هم نیستند و صورت فارسی
  آنها، ترجمة از یکی از زبانهای یاد شده است، نه از هر دو. مثلاً این اصطلاحات از فرانسه ترجمه شدهاند، نه از انگلیسی: 
  از
  فرانسه نه از انگلیسی 
  سفر بخیر 
  Have a good trip bon voyage 
  اطاق
  خواب از فرانسه و نه از انگلیسی 
  Bed room La chamber a coucher 
  سالن
  ناهارخوری، اطاق ناهارخوری 
  Dining room La sale a manger 
  احتیاج
  داشتن  
  To need Avoir besoin 
  در
  حالی که معادل بسیاری دیگر از این اصطلاحات در هر دو زبان مشابه هماند. مانند: 
  اتخاذ
  تدابیر لازم 
  (فر)
  Prendre des measures nécessaires 
  (ا)
  Take the necessary measures 
  در
  هر صورت (فر) En tous cas  
  (ا)
  In any case 
  ماه
  عسل (فر) L’une de mile 
  (ا)
  Hony - moon 
  سلسله جبال (فر) Chaîne de montagnes 
  (ا)
  Chain of mountains 
  عمیقاً
  (فر) Profondement 
  (ا)
  Deeply 
  زیر
  نظر (فر) Sous la direction de 
  (ا)
  Under the direction of 
  و
  صدها نظیر آن. 
  برای
  بسیاری از این گونه کلمات و تعبیرات، نگارنده فقط معادل
  فرانسوی آنها را یافته است. مانند: 
  مواد
  اولیه Les matières promières 
  آراء
  عمومی Les voix Publiques 
  آرامش
  قبل از طوفان Le Calme avant l’orage 
  آزادی
  سیاسی La liberté politique 
  آزادی
  عمل La liberté d’action 
  آزادی
  فردی La liberté individuelle 
  اطاق
  عمل Salle d’operation 
  برای
  بعضی دیگر فقط معادل انگلیسی آنها را یافته است مانند: 
  اظهار
  امید کردن To express hope 
  اصلاح
  همه جانبه All round reform 
  اطاق
  نشیمن Sitting room 
  اعتماد
  کامل داشتن  
  To have the full confidence in 
  و
  معادل بعضی دیگر از این اصطلاحات را هم در فرانسه و انگلیسی یافته است، و هم در عربی. مانند: 
  ملل
  متحد = (عربی) الامم المتحده (فر) Les nations unies 
  (ا)
  United nations 
  این
  شواهد مینمایاند که بسیاری از این تعبیرات در همه
  زبانها وجوددارند و تا حدی جبنة جهانی یافتهاند و منحصر به زبان انگلیسی و فرانسه و فارسی نیستند. ولی، البته هر یک از
  اینها، ابتدا در یک زبان به کار رفتهاند، و
  سپس به زبانهای دیگر ترجمه شدهاند. مثلاًٌ اصطلاح «پردة آهنین»20 به معنی خاص سیاسی آن، نخست در زبان انگلیسی و به وسیله
  چرچیل به کار رفته است و پس از آن وارد زبانهای
  دیگر شده است. نهایت آنکه اغلب این تعبیرات به وسیله زبانهای انگلیسی یا فرانسوی به زبان ما آمدهاند و گاه به درستی
  نمیتوان تعیین کرد کدام اصطلاح نخستین بار
  از زبان انلگیسی و کدامیک از زبان فرانسوی وارد فارسی گردیدهاند.
  از این رو ما تأثیر این دو زبان را در فارسی با هم مورد مطالعه قرار دادیم. 
  این
  گونه اصطلاحات ابتدا بیشتر از زبان فرانسوی وارد زبان ما میشدهاند، زیرا در گذشته اکثر بنیانگذاران فرهنگ و تمدن جدید در
  کشور ما، در فرانسه و بلژیک و سوییس درس خوانده
  بودند و در نتیجه اصطلاحات و تعبیرات آن زبان را از راه جراید، کتب فرهنگی، نامههای اداری، دروس دانشگاهی و آثار علمی
  وارد زبان فارسی کردهاند. اما تأثیر زبان
  فرانسوی در فارسی بیشتر مربوط به گذشته است. زیرا در سالهای اخیر زبان انگلیسی در میهن ما جای زبان فرانسوی را گرفته است
  و امروز تعبیرات ترجمهای بیشتر از راه
  انگلیسی وارد زبان ما میشود. ولی شک نیست که زبان فرانسه در چند دهه پیش ـ یعنی وقتی که زبان خارجی مردم درس خوانده ما بود ـ
  اثر عمیقی در فارسی بر جای نهاده است. 
  بسیاری
  از تعبیرات فارسی بیآنکه از زبانهای اروپایی ترجمه شده باشند،
  مشابهت فراوانی با تعبیرات اروپایی دارند. دلیل اینکه این گونه تعبیرات و واژهها از فرنگی ترجمه نشدهاند، آن است که در آثار
  قدیم فارسی که هیچ ارتباطی با زبانهای فرانسوی و
  انگلیسی نداشتهاند، به کار رفتهاند. مثال: 
  تحت
  فرمان، زیر فرمان
   
  (ا)
  Under the command 
  زمین
  و زمان زیر فرمان توست. (فردوسی) 
  «تخمیناً
  به قدر هفتاد نفر از امیرزادگان تحت امر و نهیام بودند.» (رستم التواریخ، ص
  19، تصحیح محمد مشیری، چاپ اول)  
  «از
  عهد آدم تا کنون که اکثر اقالیم در تحت تصرف
  و فرمان اروغ چنگیز خان است.» (تاریخ جهانگشا، ص 21، ج 1، تصحیح قزوینی). 
  ناتمام
  (ا) Incomplete 
  (فر)
  Inachevé 
  ز
  عشق ناتمام ما جمال یار مستغنی است 
  به
  آب و رنگ و خال و خط چه حاجت روی زیبا را 
  (حافظ) 
  آب
  انبار (ا) Water storage 
  چهارپا
  (فر) Quadrupiède 
  تشنه
  به خون (ا) Bloood - thirsty 
  عقب
  مانده ـ واپس ماندگان (ا) Remain behind 
  به
  واپس ماندگان از کاروانها (نظامی)
   
  بیتوقف،
  بیوقفه (فر) Sans arrêt 
  آب
  جاری، آب روان (ا) Running water 
  چو
  نالان آیدت آب روان پیش 
  مدد
  بخشش ز آب دیده خویش 
  (حافظ) 
  مانداب
  (ا) Stagnant water 
  شکستن
  مجلس (ختم جلسه) 
  (ا)
  To break up a session 
  چون
  مجلس بر شکست شرابدار گفت ... .» 
  (منتخبات
  بهارستان جای، ص 18، چاپ
  امیرکبیر، چاپ اول). 
  شکل
  گرفتن (فر) Prendre forme 
  (ا)
  Take shape 
  هلال،
  شکل ز نعل سمند او گیرد 
  از
  این سبب ز خسوف ایمن است شکل هلال 
  (ازرقی) 
  حیاتی
  تازه (تجدیدحیات) (فر) Renaissance 
  «چون
  از وصل او خبر یافتند شادمان
  گشتند و حیاتی تازه و عیشی نو به مکان او در اجرا و اجسام ایشان ظاهر شد.» (ترجمه تاریخ یمینی، ص 95، س 14). 
  نیمروز
  (فر) Midi 
  شکستن
  بازار (سیاه) (ا) Crack (blak) market 
  یارم
  چون قدح به دست گیرد 
  بازار
  بتان شکست گیرد  
  (حافظ) 
  کرشمهای
  کن و بازار ساحری بشکن 
  به
  غمزه رونق ناموس سامری بشکن 
  (حافظ) 
  چشمه
  حیوان، چشمه زندگی 
  (ا)
  Fountain of line 
  گشودن
  باب مذاکرات 
  (فر)
  Ouvire la porte (du pouparler) 
  عسی
  الله یقضی بانهم نبیله  
  فیختم
  بالحسنی و یفتح بابا 
  (مرزباننامه،
  ص 41) 
  ناطبیعی
  (غیر طبیعی): Abnormal 
  «هرچه
  تن مردم را طبیعی است بشناسد، و هر چه ناطبیعی است بشناسد.» (ذخیره خوارزمشاهی،
  ص 15، چاپ دانشگاه تهران، طبع اول). 
  نامستقیم
  (غیر مستقیم): Indirect 
  دل
  چون کانون و دیده چون آتش 
  کار
  نامستقیم و حال سقیم 
  (ابوالعلاء،
  به نقل از لغتنامه) 
  «نامستقیم»
  اینجا به معنی «کج» است ولی «غیر مستقیم» و «نا
  مستقیم» که بر اثر ترجمه وارد زبان ما شده به معنی «از راه دیگر»
  است. 
  دل
  شکسته (ا) Broken heart 
  بکن
  معاملهای وین دل شکسته بخر 
  که با شکستگی ارزد به صد هزار درست 
  (حافظ) 
  اختلاف
  آراء (اختلاف نظر)  
  (فر)
  La divergence de vue 
  «میان
  کزلی و پسر و اصحاب اختلاف آراء پدید آمد.» (جهانگشای جوینی،
  ج 2، ص 72، تصحیح قزوینی) 
  «و
  عجز و قصور و اختلاف آراء اهوای هر کس باز نمود.»
  (جهانگشای جوینی، ج 1، ص 68). 
  عقده
  گشایی، گرهگشایی کردن 
  (فر)
  Denouer 
  چو
  غنچه گرچه فرو بستگیست کار جهان 
  تو
  همچو باد بهاری گرهگشا میباش 
  (حافظ) 
  به
  شرط اینکه (فر) A condition que 
  به
  علت اینکه، به سبب اینکه 
  (فر)
  A cause que 
  بیآنکه،
  بی از آنکه (فر) Sans que 
  بی
  از آن کاید از او هیچ گنه از
  کم و بیش 
  سیزده
  سال کشید از ستم چرخ ذمیم (ابوحنیفه اسکافی)  
  پیشتر
  از آنکه، پیش تا (فر) Ravant we یارب از ابر هدایت
  برسان بارانی پیشتر ز آنکه چو گردی ز
  میان برخیزم (حافظ) 
  خیز
  تا بر گل نوکوز گکی باده خوریم 
  پیش
  تا کوزه کند از گل ما دست زمان 
  (فرخی) 
  با
  وجودی که (فر) Malgré que 
  در
  نمازی ور شک میکشدم 
  با
  وجودی که با خدای منی 
  بعد
  از آنکه (فر) Après que Depuis que 
  علیرغم،
  به رغم (ا) In spite of 
  (فر)
  En depit de 
  به
  نیروی (فر) A forte de 
  به
  نیروی یزدان نیکی دهش. (فردوسی)  
  به
  یاری (ا) In aid of 
  بر اثر، در پی (فر) A la suite de 
  صبر
  و ظفر هر دو دوستان قدیماند 
  بر
  اثر صبر نوبت ظفر آید (حافظ) 
  یادآوری:
  برای دیدن موارد بیشتر از توارد بین تعبیرات واژگانی
  و دستوری فارسی و فرانسه و انگلیسی به مقاله نگارنده تحت عنوان «نکاتی چند درباره تأثیر زبانهای فرانسوی و انگلیسی در فارسی» در
  مجله وحید، سال اول، شماره نهم، ص 9 به بعد
  نگاه کنید. 
  در
  قدیم به جای تعبیرات و اصطلاحات ترجمهای، غالباً تعبیرات
  دیگری به کار میرفته است که در عین اینکه با آن اصطلاحات تفاوت داشته است، به آنها نیز کم و بیش شبیه بوده است: 
  مثال
  برای اصطلاحاتی که مشابهت چندانی با اصطلاحات ترجمهای
  ندارند: 
  «نخست
  بار» به جای «برای نخستین بار» 
  For the first time 
  نخست
  بار که بر کان او گذشت فلک 
  بریده
  یافت شب و روز را ز یکدیگر 
  (مختاری،
  به نقل از المعجم، چاپ خاور 1315) 
  «قولا
  واحداً» به جای «به اتفاق آراء»: 
  «والف
  شیدا و پیدا و هویدا و آشکارا و پیشوا و اندروا و نانبا، قولاً
  واحداً روا باشد که روی سازند.» (المعجم، ص 157، س 12، چاپ خاور
  1315). 
  شرقی
  جنوبی به جای جنوب شرقی 
  غربی
  جنوبی به جای جنوب غربی 
  غربی شمالی به جای شمال غربی 
  شرقی
  شمالی به جای شمال شرقی 
  «پس
  نام آن چهار یک که میان شرق و جنوب
  است شرقی جنوبی است و آنکه میان جنوب و مغرب است غربی جنوبی بود و آنکه میان مغرب و شمال است، غربی شمالی بود و آنکه میان
  شمال و مشرق است شرقی شمالی بود.» (التفهیم، ص
  65 و 66، تصحیح استاد همایی، سال 1318). 
  به
  جای «به کس داشتن و به کس شماردن»
  «روی کسی حساب کردن»: 
  گر
  فریدون بود به عزت مال 
  بیهنر
  را به هیچکس مشمار 
  (سعدی) 
  «وجهی
  اندیشیدن» به جای «تدبیری اتخاذ کردن»:  
  «اکنون حکم مروت و قضیت کرم آن است که بردن مرا وجهی اندیشید.»
  (کلیله و دمنه، چاپ قریب، ص 101). 
  «تدبیری
  اندیشیدن» به جای «تدبیری اتخاذ کردن» 
  «حالی
  به صلاح آن لایقتر که تدبیری
  اندیشی و بروجه مسارعت روی به حلیت آری.» (کلیله و دمنه، تصحیح مینوی، چاپ اول، ص 101). 
  مثال
  برای مواردی که بین تعبیرات فارسی و فرنگی مشابهت بیشتری
  است: 
  «اختلاف
  کلمه و تفرق کلمه» به جای «اختلاف نظر»: 
  (فر)
  La divergence de vue 
  «هیچ
  استعلای دشمن را چون نفرت مخلصان و تفرق کلمه لشکر و رعیت
  نیست.» (کلیله و مینوی، 1366). 
  «در
  اثنای آن، خبر اختلاف کلمات امرای عراق رسید.»
  (تاریخ جهانگشای جوینی، ص 37، ج 2، تصحیح قزوینی). 
  «اتفاق
  کلمه» به جای «اتفاق نظر و وحدت نظر»: 
  (فر)
  Unite de vue 
  «دانی
  و قاضی و مطیع و عاصی را در امتثال فرمان،
  اتفاق کلمه پدید آید.» (التوسل الی الترسل، ص 96، س 15، چاپ بهمنیار). 
  «تحت
  قدرت» شبیه «تحت نفوذ»: 
  (فر)
  Under the influence of 
  «چون ایام خشم به سر آید و نوبت رضا در آید، عوض آن دادن و
  تلافی آن فرمودن در تحت قدرت فطری بشری و امکان
  قوت بنیت آدمی نیاید.» (التوسل الی الترسل، ص 26). 
  «تحت
  تصرف» شبیه «تحت اشغال»:  
  (فر)
  Sous l’ccupation de 
  «آن
  ولایت در تحت تصرف خود در آورد.» (چهار
  مقاله، چاپ معین، ص 16، س 4). 
  یادآوری:
  نظیر این تعبیرات که با «تحت» ساخته شدهاند،
  فقط در فارسی ترجمهای دیده میشود: 
  تحت
  این شکل (فر) Sous cette forme 
  تحت
  بررسی، تحت آزمایش (ا) 
  Under examination 
  تحت
  مطالعه (ا) Under study 
  تحت
  بازجویی (ا) Under investigation 
  و
  از این قبیل است: تحت تعقیب، تحت
  پیگرد، تحت نظر، تحت نظارت، زیر نظر. 
  بعضی
  از این گروهها در فارسی و فرنگی، کار
  صفت را میکنند مانند: 
  مواد
  تحت بررسی The material under examination 
  «مجاری
  احوال» نظیر «جریان امور»: 
  «و
  در تضاعیف آن مکاتیب از مجاری احوال خویش و
  کید حساد و اهمال حقوق و اصغا و اجابت که از حضرت بخارا بنمایم خصوم او رفته بود.» (ترجمه تاریخ یمینی، ص 70، س 7). 
  اگر
  محول جهانیان نه قضاست 
  چرا
  مجاری احوال بر خلاف رضاست 
  (انوری) 
  گاهی
  دو تعبیر فارسی و فرنگی عیناً مانند هماند،
  اما معنی آنها در دو زبان متفاوت است. مانند: «تصمیم گرفتن»
  در
  فارسی و «Prendre décision» در فرانسه: 
  «عزیمت
  نهضت برای تحری رضای او بر آن قسمت تصمیم گرفت.»
  (التوسل، ص 166، س 21) «نیز عزیمت این جانب (بر نهضت) سوی خراسان تصمیم گرفته بود.» (التوسل، ص 184، س 10). 
  چنانکه
  دیده میشود، مسند الیه و فاعل تصمیم گرفت «عزیمت»
  است نه انسان، بنابراین بین معنی «تصمیم گرفتن» امروز که به انسان اسناد داده میشود و از زبانهای اروپایی ترجمه شده
  است و تصمیم گرفتن در قدیم به عزم و عزیمت
  نسبت داده شده است، تفاوت است.
  زیرا تصمیم در قدیم به معنی «گزیدن و گذشتن در کار عزیمت
  بوده است» (لغتنامه) ولی امروز به معنی اراده است. 
  «و
  چون امیر ناصرالدین خاطر از کار قصدار بپرداخت، عزم غز و
  کفار مصمم کرد.» (ترجمه تاریخ یمینی، ص 27، س 7).
  «آتش غیرت در نهاد ناصرالدین متصاعد شد و عزم انتقام مصمم کرد.»
  (همان
  کتاب ص 31، س 12). «چون این جواب به عضدالدوله رسید خشمناک شد و عزم مقاومت و مکاوحت قابوس مصمم کرد.» (همان کتاب، ص 49، س 13). 
  حاصل
  سخن آنکه تعبیرات ترجمهای غیر علمی
  و غیر فنی که وارد زبان ما شده است، از ده هزار متجاوز است و نگارنده تنها ده هزار از این اصطلاحات را که نمونه آنها
  داده شد، به دو زبان فرانسه و انگلیسی گرد
  آورده است. بعضی از متعصبان، با این اصطلاحات مخالفاند و وجود آنها را در زبان فارسی دلیل ناتوانی و ضعف آن میدانند و این
  امر طبیعی را مغایر غرور ملی و مخالف شئون
  فرهنگی ایران میدانند. ولی این اندیشه پنداری باطل بیش نیست، زیرا در جهان نه زبان پاک وجود دارد نه نژاد و فرهنگ
  خالص و زبانها و فرهنگهای جهان از آمیزش و پیوند
  با یکدیگر به وجود میآیند و بارور میشوند و زبان و فرهنگ پاک چیزی جز زبان و فرهنگ ناتوان نیست. نهایت آنکه اخذ فرهنگ
  و تمدن و تعبیرات بیگانه، نباید استقلال زبان
  و فرهنگ ما را از میان ببرد، و الا اگر این کار موجب غنی شدن و بارور گردیدن آن شود، بسیار هم مفید است. مثلاً ورود عین
  لغات بیگانه در زبانی، اگر از حد اعتدال
  بگذرد، خوب نیست. ولی ورود تعبیرات ترجمهای بسیار مفید است و نشانه زنده بودن و باروری زبان است. نشانه این است که زبان به
  اندازهای تواناست که میتواند دهها هزار
  تعبیر ترجمهای بیگانه را در خود حل کند و آنها را هضم و جذب نماید و آن عناصر را چنان به رنگ ملی و محلی در آورد، که
  کسی به بیگانه بودن آنها پی نبرد و نداند که
  این همه لغت و اصطلاح از زبانهای دیگر آمده است. همان طور که در زبان ما چنین شده است. 
  وانگهی،
  این نفوذ در هر زبانی دیده میشود و امری است کاملاً
  طبیعی؛ به طوری که این تأثیر در نوشته ادبا و قلمزنان دانشمند کشور ما نیز دیده میشود. در نوشته کسانی مانند دکتر صفا، دکتر
  خانلری، دکتر زرینکوب. این نشانه این است که
  این کار نقضی برای زبان ما نیست. 
  اینک
  مثال برای این گونه اصطلاحات در آثار
  ادبای معاصر: 
  قضاوت
  عجولانه (فر) Le jugement hâtif 
  «و
  در این قضاوت عجولانه، از طریق انصاف و عدالت خارج گشتهاند.»
  (نقد ادبی، ص 174، چاپ اول از دکتر زرین
  کوب). 
  یک
  برهه از زمان (ا) A period of time 
  «و
  البته واقعهای که در یک
  برهه از زمان حادث میشود، تأثیرش به مراتب بیشتر است.» (همان کتاب، ص 250). 
  نقش
  باختن و نقش بازی کردن(ا) To play of the role  
  (فر)
  Jouer role 
  «درصدد
  بر آمد که در این دورههای تعصب و شقاق، چنانکه باید نقش سیاسی مؤثری ببازد.» (ادبیات فرانسه در دوره رنسانس، ترجمه
  دکتر زرین کوب، ص 92). 
  اسکندر
  کبیر و دارای کبیر (فر) Alexandre le Grand 
  (ا)
  Alexandre the Great 
  آن
  روز که دارای کبیر از مدد بخت 
  بر
  کند ز بن ریشه آشوب و فتن را 
  (بهار) 
  باری
  لقب کبیر برای پادشاهان و رجال تعبیری است فرنگی. زیرا در ایران
  اسلامی به چنین پادشاهی «سلطان اعظم» «پادشاه جهانگیر» و غیره میگفتهاند. 
  نتایج
  درخشان (ا) Brilliant results 
  «قالبشکنی
  شعر نو همیشه و همه جا نتیجه
  درخشان به بار نیاورده است، اما ... .» (شعر بیدروغ شعر بینقاب، ص
  280، چاپ اول از دکتر زرینکوب). 
  کار
  درخشان (ا) The brilliant work 
  کار
  بزرگ و درخشان (تاریخ
  زبان، دکتر خانلری، ص 204، ج 1). 
  تصمیم
  گرفتن (فر) Prendre decision 
  تصمیم
  به ترک وطن گرفت. (با کاروان حله، ص 63، تألیف دکتر زرینکوب). 
  پر
  کردن گودال، پر کردن شکاف (ا)  
  To fill the gap 
  باید
  گودالی را که بین عواطف و
  افکار دیروزی و امروزی دهن باز کرده است، هر چه زودتر پر کنیم.»
  (خطابه
  دکتر رعدی در فرهنگستان، از مجله گوهر شماره 11 و 12، سال 1352، ص
  1009). 
  سازمان
  به اصطلاح ملی  
  (ا)
  So – called national organiatiuon 
  «سازمان
  به اصطلاح ملی، با این پولهای به قول خودش بیبرکت ... .» (سه تار از جلال آل
  احمد). 
  مرحله
  ابتدایی (فر) La periode primitive 
  «و
  هنوز آن مرحله ابتدایی
  نگذشته است.» (دانشمند واقعی و معرفت حقیقی از عباس اقبال). 
  امور
  اجتماعی (فر) Les affaires ocials 
  (1) The social affairs 
  «همین
  امر سبب بود که به تدریج دست بعضی از مشایخ در امور اجتماعی گشوده شود.» (تاریخ ادبیات در ایران، ج 3، چاپ اول، ص 183،
  تألیف دکتر صفا). 
  اتخاذ سیاست (فر) Prendre une diplomatie 
  «پادشاهان
  زمان خصوصاً سلاطین سلجوقی نیز با سیاست مذهبی خاصی
  که اتخاذ کرده بودند، نسبت به مذاهب اهل سنت تعصب میورزیدهاند.»
  (تاریخ
  ادبیات در ایران، ج 2، ص 141، چاپ دوم). 
  وحدت
  عمل (فر) Unite d’action 
  «این
  مقاومتها اگر با نقشه و تدبیر و وحدت عمل همراه بود، مسلماً کار مغول را میساخت.» (تاریخ ادبیات در ایران، ج 3، ص 59،
  چاپ اول). 
  «در
  درجه اول»، «در درجه اول اهمیت»
  و «اثر جاودانی» نیز از اصطلاحات ترجمهای است. 
  در
  درجه اول (فر) En premier lieu 
  «آنچه
  برای ما در درجه اول اهمیت واقعیت است، خود شخصیت شعری
  وعرفانی حافظ و اثر جاودانی اوست.» (مقام حافظ، ص 8، از استاد همایی). «اما از این نکته نمیتوان نتیجه گرفت که بیان اعتبار و ارزش
  چندانی ندارد یا در درجه دوم اهمیت است.» (مجله
  سخن، سال هفتم، شماره نهم، ص 834، مقاله دکتر خانلری). 
  «تحت طبع و زیر چاپ»: 
  «این
  کتاب عظیم که نخستین دائرهالمعارف زبان فارسی است، از چند سال به
  این طرف به خرج دولت تحت طبع است.» (سخن، شماره 1، سال هفتم، ص 93، مقاله دکتر خانلری). 
  قابل
  توجه (فر) Remarquble 
  «گاهی
  قطعات مطبوع انشایی نیز در این گونه کتب
  ملاحظه میشود، که قابل توجه است.» (گنجینه سخن، ج 1، ص 119 از دکتر صفا). 
  در
  جریان بودن (فر) Etre au conrant de 
  «در
  سایر بلاد عراق و خراسان هم این نوع کشمکشهای
  مذهبی دائماً در جریان بود.» (تاریخ ادبیات در ایران، ج 2، ص 147، تألیف دکتر صفا). 
  دورة
  طلایی (فر) Temps dore  
  (ا)
  Golden age 
  چون
  گشت ز نو زمانه آزاد 
  ای
  کودک دورة طلایی 
  (دهخدا) 
  دستگاه
  تبلیغاتی: 
  «و
  برای جلب عامه، دستگاه
  تبلیغاتی مرتبی به وجود آوردند.» (با کاروان حله از دکتر زرینکوب،
  ص 66). 
  وارد
  بحث شدن: 
  «میتوانیم
  به بحثی که در اینجا مورد نظر ماست، وارد شویم.»
  (مجله سخن، مرداد 1334، سال ششم، ص 473، نوشته دکتر خانلری). 
  بعضی
  از موارد: 
  «در
  بعضی از موارد شاعر میتواند از میزان اصلی وزن تجاوز
  کند.» (مجله سخن، سال پنجم، شماره هفتم، ص 497، مقاله دکتر خانلری). 
  محکوم کردن به معنی مجازی: 
  «زبانآوریهای
  تملقآمیز شاعران را لغو و عبث میشناسد و محکوم
  میکند.» (با کاروان حله، ص 80، چاپ اول). 
  عمق
  اشیاء: 
  «اصلاً نمیخواهند در عمق اشیاء تأمل کنند.» (با کاروان حله، ص
  76). 
  معطوف
  داشتن توجه: 
  «از
  اواسط قرن هجدهم منابع و ذخائر شرق، توجه جهانجویان اروپا را به خود معطوف داشته بود.» (نقد ادبی، ص 185، چاپ اول). 
  افق
  نظر: 
  «فرهنگ
  و ادب یونان ... افق نظر آنها را توسعه بخشید.» (نقد ادبی، ص
  279). 
  «برای
  او که خاطره قهرمانیهای محمد را
  هنوز در پیش چشم میداشت ... .» (با کاروان حله، ص 70). 
  در رأس چیزی قرار داشتن: 
  «سخنوران
  فارس، یعنی غزلسرایان بزرگ قرنهای هفتم و هشتم که سعدی و
  حافظ در رأس آنها قرار دارند.» (دکتر خانلری، مجله سخن، شماره 7، سال پنجم، ص 496). 
  فوقالذکر
  (فر) Sus – mentionné 
  «علاوه
  بر عوامل و اسباب فوقالذکر، بدیههگویی را امرا
  و سلاطین خیلی پسند میکردند.» (شعر العجم، شبلی نعمانی، ص 11، ج 4، ترجمه فخر داعی). 
  و
  از این قبیل است این اصطلاحات: 
  سیر
  تدریجی (تاریخ ادبیات در ایران، ص
  327، ج 2)، شدت عمل (همان کتاب، ج 3، ص 43، چاپ اول) فقر عمومی
  (همان
  کتاب، ص 77). 
  شرایط
  نامساعد: 
  «اگر
  از فردی که تحت شرایط نامساعدی زیسته جرمی سر زند، مقصر
  جامعه است.» (فرهنگ اشعار حافظ، تألیف دکتر احمدعلی رجایی، ص 23، مقدمه). 
  تحت
  تأثیر: 
  «پوست
  باز کرده باید بگوید که من بنده را در آغاز امر تحت تأثیر
  اطلاعاتی که بعداً دانسته شد بر پایه عدم اطلاع استوار است.» (همان کتاب، ص
  14، مقدمه). 
  تحت
  اشغال: 
  «ایران
  تحت اشغال حکام عرب بود.» (همان کتاب، ص 17، مقدمه). 
  تأثیر
  ترجمه در شعر فارسی 
  شعرای
  ما بسیاری از اشعار و عبارات عربی و فرنگی را به شعر
  فارسی در آوردهاند مانند: 
  گفت
  پیغمبر که احمق هر که هست 
  او عدوی ما و غول و رهزن است 
  (مولوی) 
  که
  ترجمه حدیث «العاقل صدیقی و الاحمق عدوی» است. 
  آسمان
  بار امانت نتوانست کشید 
  قرعه
  کار به نام من دیوانه زدند 
  (حافظ) 
  که
  ترجمه این آیه است: «انا عرضنا الامانة علی السموات و الارض و الجبال». و دهها شعر دیگر مانند: 
  گفت
  پیغمبر که چون کوبی دری 
  عاقبت
  ز آن در برون آید سری
   
  (مولوی) 
  گفت
  پیغمبر به آواز بلند 
  با
  توکل زانوی اشتر ببند 
  (مولوی) 
  علاوه
  بر این بسیاری از تعبیرات و تشبیهات شاعرانه فارسی از عربی
  ترجمه شدهاند. مانند دختر رز، داس مه نو، خنده جام و دهها مانند آن. 
  به مقاله نگارنده تحت عنوان «تقلید و ابداع در تشبیهات و
  استعارات حافظ» که جزء «مجموعه مقالات
  دربارة حافظ» به وسیلة دانشگاه پهلوی چاپ شده است، نگاه کنید. 
  در زمان ما نیز بسیاری از
  شاعران مانند دکتر حمیدی، دکتر خانلری، نادرپور، پروین اعتصامی،
  بهار و حسن هنرمندی اشعار اروپایی را به شعر فارسی در آورده و یا تحت تأثیر آن اشعار، شعر سرودهاند. مانند عقاب خانلری و
  زورق مست هنرمندی که ترجمهای است از شعر رمبو. 
  اینک
  چند نمون دیگر از تأثیر ترجمه در شعر فارسی: 
  جرعه
  بر خاک همی ریزیم از جام شراب 
  جرعه
  بر خاک همی ریزند مردان ادیب 
  با
  جوانمردی بسیار بود چون نبود 
  خاک
  را از قدح مرد جوانمرد نصیب 
  (منوچهری،
  ص 6، چاپ 1318) 
  اگر
  شراب خوری جرعهای فشان بر خاک 
  از
  آن گناه که نفعی رسد به غیر چه باک 
  (حافظ) 
  متأثر
  از 
  شربنا
  و اهرقنا علی الارض فضله 
  و
  للارض من کاس الکرام نصیب 
  و
  این عبارت در بسیاری از اشعار فارسی تأثیر کرده است. 
  ما
  خلقنا السموات و الارض و
  ما بینهما لاعبین: 
  جهان
  را نه بر بیهده کردهاند 
  ترا
  نز پی بازی آوردهاند 
  خرامیدن
  لاجوردی سپهر 
  همان
  گرد گردیدن ماه و مهر 
  مپندار
  کز بهر بازیگریست 
  سراپردهای
  این چنین سرسریست 
  النصح
  عندالملاء تقریع: 
  هر نصیحت که بر ملا باشد 
  آن
  نصیحت به جز فضیحت نیست 
  تدارک
  فی آخر العمر مافاتک فی اوله: 
  به
  طهارت گذران منزل پیری و مکن 
  خلعت
  شیب چو تشریف شباب آلود. 
  (حافظ) 
  کفران
  النعمه مزیلها: 
  شکر
  نعمت نعمتت افزون کند 
  کفر
  نعمت از کفت بیرون کند 
  (مولوی) 
  مثل
  المومنین فی توادهم و تراحمهم و تعاطفهم مثل الجسد
  اذا اشتکی منه عضو تداعی له سائرابی بالسهر و الحمی. (حدیث نبوی). حال مومنان در دوستی و ابراز رحمت با یکدیگر مانند پیکر
  انسان است، که چون عضوی از آن به درد آید، باقی
  اعضای آن پیکر با بیخوابی و تب، با آن عضو همدردی میکند: 
  بنی آدم اعضای یکدیگرند 
  که
  در آفرینش ز یک گوهرند 
  چو
  عضوی به درد آورد روزگار 
  دگر
  عضوها را نماند قرار  
  (سعدی) 
  از
  بررسی این یادداشتها در مییابیم که وجود
  دهها هزار اصطلاح ترجمهای در فارسی نشان میدهد که آینده زبان ما در دست ترجمه گران است. زیرا این تعبیرات بر اثر نیاز
  روزافزونی که ما به غرب و علوم و فنون آن
  داریم بیشتر و بیشتر خواهد شد. باری تأثیر ترجمه در زبان فارسی امروز تا به حدی است که زبان ترجمه عملاً به صورت زبان
  سنجیده و معیار (زبان استاندارد) در آمده
  است و رادیو و تلویزیون و روزنامهها هر روز این زبان را بیشتر ترویج میکنند.  
  حال
  که چنین است چرا ما زبان خود را به زیر دست نیمه مترجمان و اندک
  مایگان رها سازیم؟ چرا صدها ترجمان زبر دست تربیت نکنیم که زبانی بهتر از آنچه فعلاً هست، به مردم عرضه نمایند؟ چرا کسانی را که
  بتوانند اخبار و کتابها و مقالات علمی را با زبانی
  پاکیزه برای ملت ایران ترجمه کنند به کار نگماریم؟ برای این کار مهم باید با استعدادترین جوانان را برای فرا گرفتن رشته
  ترجمه که در این کشور به شکل صحیح و پیش
  رفتهای تدریس نمیشود، به دیار دیگر بفرستیم. 
  و
  علاوه بر این، این رشته را در
  مدارس عالی خود توسعه دهیم و برای کلاسهای ترجمة خود استادان متخصص خارجی استخدام کنیم. زیرا ما در ایران یا استادان متخصص
  ترجمه نداریم و یا اگر داشته باشیم، اندکاند.
  معلمان کلاسهای ترجمه ما بیشتر معلم زبان خارجهاند نه معلم ترجمه. و ما نباید معلم این دو رشته را یکی فرض کنیم. و
  چون سرنوشت زبان فارسی به دست ترجمه گران
  است. باید خبرگان و کارآمدان این گروه را با حقوق کافی در رادیو و تلویزیون و روزنامههای پر انتشار، به کار گماریم؛ زیرا
  زبان این مؤسسات غولآسا، بیش از هر زبانی در
  گفته و نوشته مردم اثر میگذارد. 
  باید
  تأکید کنم که ترجمه، برای زبان ما و
  برای زبان کشورهای جهان سوم نقشی اساسی و حیاتی دارد و این نکتهای است که سازمان علمی و فرهنگی ملل متحدد نیز آن را گوشزد
  کرده است. اگر ما درد زبان داریم و اگر به
  سرنوشت زبان فارسی که با ملیت ما همزاد است علاقهمندیم، باید حداقل، هزار مترجم خوب برای رشتههای مختلف علمی و فنی و
  ادبی و هنری و خبری تربیت کنیم. آنگاه میتوانیم
  بگوییم که کاری برای زبان ملی خود کردهایم. در غیر این صورت،
  هجوم زیاده از حد لغات بیگانه و رواج ترجمههای نارسا و ناقص و نامطلوب به زبان ما آسیب فراوان خواهد رسانید و آن را به راهی دیگر
  سوق خواهد داد. تا جایی که درک زبان امروز
  برای نسل بعد ممکن نخواهد بود. به خصوص اگر ترجمه نارسا و بد با واژهسازی ناساز و غیر علمی توأم باشد. 
  نتیجه
  دیگری که از این مقاله به دست میآید این است که
  ترجمه تحت اللفظی ممکن نیست و هر ترجمهای کم و بیش رنگی از آزادی دارد؛ زیرا به گفته زبانشناسان، موزاییک دو زبان
  کاملاً بر هم منطبق نیست و ترجمه اگر صبغهای
  از آزادی نداشته باشد ترجمهای موفق نیست و در این رساله هم دیدیم که یک کلمه گاهی با یک گروه ترجمه میشود و گاهی
  با یک جمله و دیدیم که یک پیشوند گاهی با یک
  اسم ترجمه میگردد و گاهی با کلمة دیگری که بعد از آن میآید. 
  ومترجم
  ایمن و دقیق کسی نیست که تحت اللفظی ترجمه کند، زیرا این کار عملی نیست، بلکه کسی است که کلمات و گروهها و جملهها را
  با دقتی هر چند بیشتر به فارسی بر گرداند،
  اگر چه برای این کار لازم آید که پسوندی را تبدیل به پیشوند یا جزء پیشین کند، یا بر عکس، و اگر چه باشد یک کلمه را با
  دو یا چند کلمه و یا یک ?جمله
  ترجمه نماید. 
   
   
  پینوشتها: 
   
  1. عاریه
  یا قرض یا وام را در اصطلاح زبانشناسی
  در فرانسه Emprunt و در انگلیسی Borrowing میگویند. 
  2. مراد از واژگان مجموعة لغات زبان است. 
  3. برای
  دیدن این گونه واژهها و لغات و تعبیرات ترجمهای،
  به کتابهای تفسیر فارسی از قرآن و به فرهنگنامههای عربی به فارسی نگاه کنید: به کتابهایی از قبیل: ترجمه تفسیر
  طبری، کشف الاسرار، تفسیر ابوالفتوح، تفسیر
  قرآن مجید (تصحیح دکتر متینی)، مقدمة الادب زمخشری، المرقاة الدیب نطنزی، تاج المصادر بیهقی، ترجمان القرآن و غیره. 
  4. برای
  دیدن این گونه کلمات و تعبیرات به مقالة
  «ترجمه از زبانی به زبان دیگر» نوشته آقای محمد طباطبائی در مجله وحید، سال سوم، شماره ششم رجوع کنید. 
  5. در
  عربی مفعول مطلق سه قسم است: نوعی، عددی و تأکیدی. 
  6. برای
  دیدن مثالهای بیشتر به تاریخ بیهقی صفحههای 44 و 38 و 42 و 207، مصحح دکتر
  فیاض و دکتر غنی رجوع کنید. 
  7. در
  زبان انگلیسی هم اصلاحی است به نام
  «The Cognate Object» که مفعول هم ریشه معنی میدهد و با مفعول
  مطلق منطبق است مانند: 
  او
  زندگانی کرد، زندگی درازی He lived long life 
  8. از
  این گونه مطابقهها در کتابهای تفسیر فراوان است. به مقالة
  نگارنده زیر عنوان «نشانه جمع و قید» در مجله
  وحید، سال دوم، شماره اول رجوع کنید. 
  9. مانند:
  برای همیشه، برای مدت یک سال. 
  10.G. Lazard| la langue de plus Anciens Monuments de la prose. 
  پاریس،
  1963، 197 persane.p. برای دیدن شواهد بیشتر درباره مطابقه صفت و موصوف به کتاب لازار بند 155 و 156 نگاه کنید. 
  11. تاریخ
  ادبیات در ایران، ج 1، ص 144، تألیف دکتر
  صفا. 
  12. به
  واژههای نو فرهنگستان نگاه کنید. 
  13. از
  آن جمله است: 
  «مجموعه
  اصطلاحات علمی» چاپ دانشگاه تهران. 
  فرهنگ
  حقوقی، تألیف جعفر لنگرودی. 
  فرهنگ
  بازرگانی، تألیف ن. راست. 
  فرهنگ
  فنی نفت به انگلیسی، فرانسه، آلمانی و
  فارسی از جلالالدین توانا. 
  فرهنگ
  اصطلاحات کشاورزی از ابوالحسن گنیلی. 
  فرهنگ
  حقوق از دکتر حسینقلی کاتبی. 
  14. در
  این مقاله «ا» (الف) نشانه انگلیسی و «فر» علامت فرانسه است. 
  15. این
  اصطلاح هنگامی به کار میرود که کسی
  کتابی را نوشته است به کسی پیشکش میکند. 
  16. رضایت
  غلط مشهور است. به این سبب
  اخیراً ادبا به جای عدم رضایت «نارضایی» به کار میبرند. 
  17. Intensifier. 
  18. به
  دستور عبدالعظیم قریب نگاه کنید. 
  19. (ا)
  Exchange of view  
  (فر)
  Echange de vue  
  20. Iron curtain 
  (فر)
  Rideau de fer 
   | 
 
 
 
 
طراحی وب سایتفروشگاه اینترنتیطراحی فروشگاه اینترنتیسیستم مدیریت تعمیر و نگهداریسامانه تعمیر و نگهداری PM سامانه جمع آوری شناسنامه کامپیوتر سیستم جمع آوری شناسنامه کامپیوتر سیستم مدیریت کلان IT طراحی وب سایت آزانس املاک  وب سایت مشاورین املاک  طراحی پورتال سازمانی  سامانه تجمیع  پاساژ آنلاین  پاساژ مجازی