مقاله ها

1400/10/27
نویسنده : خسرو فرشیدورد
hc8meifmdc|2010A6132836|Articlebsfe|tblEssay|text_Essay|0xfbff0240020000007a05000001000300

اشاره:



زبان فارسی دارای جنبه‌ها و جلوه‌های متنوع و متعددی است که پژوهش دربارة همه آنها برای فرزندان این مرز و بوم وظیفه‌ای است حتمی و لازم. مثلاً پژوهش دربارة زبانهای ایرانی پیش از اسلام، لهجه‌های محلی، زبان دری کهن و آثار متعددی که از آن باقی مانده است و همچنین تحقیق دربارة زبان فارسی معاصر، بر ما فرض است، ولی آنچه بیش از همه مورد نیاز ماست فارسی معاصر است و چون فارسی معاصر و آینده تحت تأثیر ترجمه‌ از زبانهای اروپایی قرار دارد و خواهد داشت، به نظر من مهم‌ترین مسئله زبان فارسی برای ما ترجمه است و سایر مسائل این زبان از قبیل تصحیح متون قدیم و زبانهای پیش از اسلام در درجه دوم اهمیت قرار دارد. یکی از معایب کار دانشگاهها و معلمان ادبیات این است که به این مسئله حیاتی یعنی فارسی معاصر و ترجمه، توجه لازم را نکرده‌اند و در نتیجه زبان امروز ما تحت تأثیر ترجمه‌های بد و ناقص قرار گرفته است که دهها اصطلاح ترجمه‌ای نامناسب حاصل آن است اصطلاحاتی چون: قوه مقننه، قوه مجریه، قوه قضایی، فوق‌الذکر، اتخاذ تدابیر لازم و دهها مانند آن.
مسئله ترجمه و اخذ تعبیرات ترجمه‌ای و لغات بیگانه، خود زاییده برخورد زبانها با یکدیگر است، و برخورد زبانها با هم نیز حاصل برخورد فرهنگها با یکدیگر است و این برخورد و پیوند فرهنگها و زبانها با هم، یکی از عوامل پیشرفت اجتماعات، علوم، فنون و معارف است و امری است کاملاً طبیعی و ناگزیر. زیرا هیچ زبان و فرهنگی نیست که تحت تأثیر زبان و فرهنگهای دیگر قرار نگرفته باشد.
حاصل جریان طبیعی برخورد فرهنگها و زبانها با هم، یکی ورود لغات زبانی است به زبان دیگر به عین لفظ که زبانشناسان آن را عاریه یا قرض1 می‌گویند، و دیگری مسئله مهم ترجمه است. به این سبب زبانشناسی جدید برای این دو موضوع اهمیت فراوانی قائل شده است و در این زمینه بحثهای بسیاری کرده است؛ به خصوص که بعضی از اصطلاحات و تعبیرات ترجمه‌ای، خود نوعی قرض و عاریه‌اند که می‌توان آنها را عناصر قرضی ترجمه‌ای نامید؛ مانند بسیاری از تعبیرات علمی و ادبی و هنری و روزنامه‌ای که وارد زبان ما شده‌اند. عناصری از قبیل: ابراز امید کردن، ابراز یأس کردن، ابراز نگرانی کردن، روانشناسی، جامعه‌شناسی و غیره. بنابراین، این تعبیرات هم جنبه قرضی و عاریه‌ای دارند، هم جنبه ترجمه‌ای.
هر چه زبانی از لحاظ علمی، فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی غنی‌تر و قوی‌تر باشد، به زبانهای دیگر، لغت و مفاهیم بیشتری قرض و عاریه می‌دهد، و هر چه ملتی از نظر علمی، فنی، اقتصادی، مذهبی و سیاسی به یک کشور دیگر بیشتر احتیاج داشته باشد، از آن، بیشتر لغت و مفهوم، عاریه و قرض می‌کند. به همین سبب امروز لغات و مفاهیم اروپایی که زبان صنعت و فن و علوم و معارف جدید است، بیش از هر زبانی وارد زبان کشورهای کوچک‌تر و نیازمندتر می‌شود. تا جایی که زبان روسی که خود نیز از زبانهای علمی و صنعتی و فنی دنیاست، و به نوبه خود در زبانهای دیگر تأثیر می‌کند، از این نفوذ در امان نمانده است.
باری، این جریان طبیعی، یعنی هجوم لغات و مفاهیم جدید کشورهای پیشرفته به زبان ممالک کوچک و در حال پیشرفت، مسئله‌ای ایجاد می‌کند به سه صورت حل می‌شود: 1. گرفتن لغات خارجی به عین لفظ 2. ترجمه 3. راه بینابین، یعنی هم ترجمه و هم گرفتن لغات.
اینک ما در این مقاله که بر پایه ده هزار یادداشت است، تأثیر ترجمه را از زمانهای بسیار قدیم تاکنون در زبان فارسی بررسی می‌کنیم. پیش از این بررسی باید این نکتة مهم را یادآوری کنیم که هر زبانی دارای دو دستگاه مهم است: یکی2 که شامل عناصری نامحدود است و به این سبب آن را طبقة باز زبان می‌گویند، و دیگری دستگاه دستوری، که شامل عناصر محدودی است. عناصری از قبیل پسوندها و پیشوندها، ضمائر و حروف و بعضی از صفات؛ به این سبب آن را طبقة بستة زبان می‌نامند.
ترجمه‌، هم بر دستگاه واژگان زبان فارسی تأثیر کرده است و هم بر دستگاه دستوری آن. ما در اینجا تأثیر ترجمه از زبانهای عربی و فرانسه و انگلیسی را در زبان فارسی بررسی می‌کنیم.

تأثیر ترجمه عربی در واژگان و دستور فارسی

الف) تأثیر عربی در واژگان فارسی: بسیاری از لغات و تعبیرات و ترکیبات زبان فارسی، ترجمه از عربی هستند:
مردِ ره، رونده، سالک، رهرو که همه ترجمه سالک عربی به معنی عارف‌اند.
تو، ز خوک خویش اگر آگه نه‌ای
سخت معذوری که مرد ره نه‌ای
(
منطق‌الطیر)
آمد افسوس کنان مغبچة باده فروش
گفت بیدار شو، ای رهرو خواب آلوده
(
حافظ)
تنی چند از روندگان، متفق سیاحت بودند (گلستان)

ترسا، ترجمة راهب:
دختری ترسا و روحانی صفت
در ره روح‌اللهش صد معرفت
(
منطق‌الطیر)

دختر رز ترجمة بنت العنب و ابنة‌‌الکرم و ابنة‌ عنقود:
علالی به صورت نامی و عود
والقیانی دم ابنة عنقود
(
ابن معتز)
مرا سجده‌ گه، بیت‌ِ بنت‌العنب به
که از بیتِ‌ ام‌القری می‌گریزم
(
خاقانی)
دوستان دختر رز توبه ز مستوری کرد
شد سوی محتسب و کار به دستوری کرد
(
حافظ)

قصه برداشتن، ترجمه رفع القصه (به معنی گزارش دادن):
صاحب غرضی قصه به سلطان ابراهیم برداشت
(
چهار مقاله، ص 71، چاپ دکتر معین)

داستان زدن، ترجمه ضرب المثل:
خدای را شرم باز ندارد که بزند داستانی
(
ترجمه تفسیر طبری، ج 1، ص 42، چاپ یغمایی) در ترجمة ان الله لایستحیی ان یضرب مثلاً (سوره بقره، آیه 26).
بر رغم، ترجمه علی رغم.
ابر هزمان پیش روی آسمان بندد نقاب
آسمان بر رغم او از بوستان ظاهر شود
(
منوچهری)
گرفتن، به معنی مجازات کردن، ترجمه اخذ عربی به همان معنی (ا‌َخ‍َذ‌َ ب‍ِذ‌َن‍ْب‍ِه‌ِ):
یارب مگیرش ارچه دل چون کبوترم
افکند و کشت و حرمت صید حرم نداشت
(
حافظ)

چشم خروس، ترجمه عین‌الدیک:
لب از لب چو چشم خروس ابلهی بود
برداشتن به گفتة بیهودة خروس
(
سعدی)

یگانة زمانه، ترجمه وحیدالعصر:
یگانه زمانه شدستی ولیکن
نشد هیچ کس از زمانه یگانه
(
ناصر خسرو)

حاجت برداشتن، ترجمه رفع‌الحاجة:
به صدر بار تو بردارم از جهان حاجت
اگر به یک لب نان باشد و به یک دم آب
(
سوزنی)

نیک محضر، ترجمه ح‍ُسن‌المحضر:
دو کس چ‍َه ک‍‍َنند از پی خاص و عام
یکی نیک محضر دگر زشت نام

و از همین قبیل:
آفتاب گردان، ترجمه دوار الشمس
دوست گرفتن، ترجمه اتخاذ الولی
روزگار مرد، ترجمه رجل زمانه
روی آوردن، ترجمه توجه
چشم بر هم زدن، ترجمه طرفه‌العین
فریاد خواستن، ترجمه استغاثه
خنگ نوبتی، ترجمه فرس النوبة
جوانمردی، ترجمه فتوه
به تن خویش، ترجمه بنفس
به نفس خویش، ترجمه بنفسه
دامن به کمر زدن، ترجمه تشمر
کپه ترازو، ترجمه کفة المیزان
بنابراین، ترجمه بناء‌ً علی هذا3

بعضی از این گونه لغات و اصطلاحات که از عربی به فارسی برگردانده شده‌اند، خود از یونانی و سریانی به عربی ترجمه شده‌اند مانند گاوزبان (لسان الثور)، زبان گنجشک (لسان العصفور)، خرس مهتر (دب اکبر)، خرس کهتر (دب اصغر)4‌.
غنوده از پس او خرس مهتر
چو بچه پیش او در، خرس کهتر
(
ویس و رامین)

ب) تأثیر دستوری ترجمه‌های عربی در فارسی
ترجمه عربی در ساختمان دستوری بعضی از نوشته‌های فارسی نیز تأثیر کرده است. این تأثیرها در این موارد است:

1.
به وجود آمدن مفعول مطلق به شیوة عربی: از اقسام مفعول مطلق عربی مفعول مطلق نوعی تحت تأثیر ترجمه در فارسی به کار رفته است و آن مصدری است که به تنهایی یا بامتمم خود چگونگی وقوع فعل را بیان می‌نماید. بنابراین نقش قید کیفیت را بازی می‌کند و از گروههای قیدی کیفیت به شمار می‌رود.
در عربی این نوع مفعول مطلق فراوان است. اما در فارسی چنین نیست و آنجا هم که به کار می‌رود، بیشتر تحت تأثیر عربی است. از همین رو در آثاری که از عربی ترجمه شده است، بسیار است. و آشکار است که با ساختمان زبان فارسی چندان منطبق نیست.
مثال: «می‌خوانند آن را سزای خواندن» (ترجمه تفسیر طبری، ج 1، ص 101) در ترجمه «یتلونه حق تلاوته» (سوره البقره، آیه 121) که در اینجا «حق» نایب مفعول مطلق و «تلاوه» مضاف الیه آن است. «حق تلاوته» چنانکه می‌بینیم، در ترجمه تفسیر طبری «سزای خواندن» ترجمه شده، در حالی که در کشف الاسرار «پی بردن به سزا» ترجمه گردیده است: «پی بردند به آن پی بردن به سزا» (کشف‌الاسرار، ج 1، ص 333).
البته چنان که دیده می‌شود، این ترجمه‌ها تحت اللفظی است و عبارات ترجمه‌ای هم به سیاق فارسی نیست. مثلاً در اینجا کافی بود «حق تلاوته» «به سزا» ترجمه می‌گردید و عبارت چنین می‌شد: «آن را به سزا می‌خوانند».
برای دیدن این گونه مثالها رجوع کنید به کشف الاسرار، جلد 7، ص 42، س 15 و ص 199 و جلد 1، ص 320 و 332.
در اشعار منوچهری و تاریخ بیهقی و التفهیم ابوریحان که متأثر از عربی هستند نیز، مفعول مطلق به شیوه عربی و بر خلاف سیاق جمله‌بندی فارسی دیده می‌شود:
فرود آور به درگاه وزیرم
فرود آوردن اعشی به باهل
(
منوچهری)
«
ببرند بریدن بر پشت کرده» (التفهیم، ص 83، چاپ 1318، تصحیح همائی)
«
بخشیده است بخشیدن راست» (همان کتاب، ص 362).
«
غلامان را بفرمود تا بزدند، زدنی سخت و قباش پاره کردند» (بیهقی، ص 163، تصحیح دکتر فیاض و دکتر غنی).6
در آثار غیر ترجمه نیز به ندرت مفعول مطلق نوعی به چشم می‌خورد:
بخندید خندیدنی شاهوار
چنان کامد آوازش از چاهسار
(
فردوسی)
قاصدان را بر عصایت دسته نی
تو بخسب ای شه مبارک خفتنی
(
مولوی)
نگه کرد رنجیده در من فقیه
نگه کردن عاقل اندر سفیه
(
سعدی)
امروز هم مفعول مطلق به کار می‌رود. اما نه به شیوه قدیم مانند: «خندید اما چه خندیدنی» و «رفت اما چه رفتنی».
چنانکه دیده می‌شود، امروز مفعول مطلق با «چه» و «اما» همراه است.
به هر حال دربارة اینکه مفعول مطلق در فارسی همیشه تحت تأثیر عربی به وجود آمده است کار‌ آسانی نیست، اما شک نیست که در تفسیرها و ترجمه‌های تحت‌اللفظی چنین است.

2.
مفعول له بدون حرف اضافه: مفعوله له در عربی اسمی است که فعل برای آن واقع می‌شود، یا به عبارت دیگر، غایت وقوع فعل است. مانند «ضربته تأدیباً» (او را به منظور تأدیب زدم) این مفعول در عربی گاهی بدون حرف جر می‌آید؛ مانند مثالی که دیدیم و گاهی هم با حرف جز «ل» همراه است. ولی در فارسی همواره با حرف اضافه یا گروههای اضافی می‌آید؛ یعنی با کلمات و گروههایی از قبیل «برای»، «از برای»، «از بهر»، «به منظور»، «به علت»، «به سبب» و غیره. مگر آنجا که تحت تأثیر ترجمه عربی باشد و حرف اضافه آن حذف گردد. مثال:
«
کنند انگشتها اندر گوشهاشان از صاعقه‌ها بیم مرگ» (ترجمه تفسیر طبری، ج 1، ص 21).
ترجمه آیه «یجعلون اصاب‍ِع‍َه‍ُم فی آذانهم من الصواعق حذر الموت» (سوره بقره آیه 19).
که «بیم مرگ» باید با «از» و یا با «به سبب» همراه باشد، همان طور که در کشف الاسرار چنین است.
«
انگشتهای خود را در گوشها کنند از بیم آنکه صاعقه رسد به ایشان از بیم و مرگ» (کشف الاسرار، ج 1، ص 76، در ترجمه همان آیه).
مثال دیگر:
«
و خداوند خویش را می‌خوانند بیم و امید» (کشف الاسرار، ج 7، ص 529، س 21) در ترجمه «ی‍َدعون‌َ ر‌َب‍َّهم خ‍َوفاً و ط‍َم‍َعاً» (سوره سجده، آیه 16).
به طوری که می‌بینیم «خوفا‌ً و طمعا‌ً» به جای «از بیم و امید»، «بیم و امید» ترجمه شده است.
مثال دیگر:
«
خواهد بیشتری از اهل کتاب ار باز گردانندی شما را از پس ایمان شما کافری حسدی از نزدیک تنهاشان» (ترجمه تفسیر طبری، ج 1، ص 99، س 11).
در ترجمة «ک‍َثیرً م‍ِن أهل‌ِ الک‍ِتاب ل‍َوی‍َرد‍‌ُون‍‍ُّکم من ب‍َعد‌ِ ا‌َیمان‍ِک‍ُم ح‍َس‍َداً من عندِ انفسهم» (سوره البقره، آیه 109).
یادآوری: ضمناً مفعول‌له‌های عربی به همان صورت اصلی خود در زبان فارسی نیز نفوذ کرده و در آثار زبان ما به کار رفته‌اند، مانند: تیمناً، تفنناً، تعمیماً، توسعاً یعنی: «برای تیمن» ، «برای تفنن»، «برای تعمیم»، برای توسع».
«
و بعضی از آنها تیمناً نگارش یافت.» (مجمع الفصحاء، ج 1، ص 50، چاپ مصفا).
«
بعضی از نتایج افکار ابکارش تیمناً تحریر شد.» (مجمع الفصحا، ج 1، ص 5).
«
ولی تعمیماً للفائده تکرار آن را برای این موضوع خالی از فایده ندانستیم.» (محمد قزوینی، تعلیقات چهار مقاله، ص 6، چاپ معین).
«
و این اصل معنی آن بوده پس از آن توسعاً به معنی مطلق‌ نامه استعمال شده است.» (ملک الشعرای بهار، نقل از سبک‌شناسی، ج 2، ص 305).

3.
مطابقه حال با صاحب حال: در فارسی حال (قید حالت) بر خلاف عربی با صاحب آن مطابقت نمی‌کند، اما در ترجمه تحت‌اللفظی از جمله‌های عربی، گاهی این مطابقه دیده می‌شود و پیداست که چنین مورد استعمالی تحت تأثیر ترجمه به وجود آمده است.
مثال:
«
به گزاف در زمین مروید بدکاران.» (کشف‌الاسرار، ج 7، ص 482).
در ترجمه «لاتعثوا فی‌الارض مفسدین.» (آیه 36 از سوره عنکبوت). که «بدکاران» به معنی «بدکارانه» و «با بدکاری» است، که قید حالت است و بر خلاف سیاق عبارت فارسی است و به پیروی از «مفسدین» عربی که حال است، به صورت جمع آمده است.
یادآوری: در فارسی غیر ترجمه هم به ندرت مطابقه قید حالت با صاحب آن (فاعل یا مفعول) فعل به چشم می‌خورد:
نشستند هر دو پر اندیشگان
شده تیره روزگار جفاپیشگان
(
شاهنامه بروخیم، ج 1، ص 94، س 644)
«
مستان» نیز در تاریخ بیهقی به صورت قید حالت جمع بسیار آمده است:
«
و سرهنگان خیلتاشان و اصناف لشکر را بر آن خوان نشاندند و شراب چون جوی آب روان شد چنانکه مستان بازگشتند.» (تاریخ بیهقی، ص 541، س 9).8
بعضی دیگر از عناصر دستوری فارسی نیز، ترجمه تحت‌اللفظی عناصر دستوری عربی‌اند از این قبیل‌اند این عناصر:
«
ای عجب» ترجمه «یا للعجب» و «ای کاش» ترجمه «یالیت»
ای عجب این رنگ از بیرنگ خاست
موسئی با موسئی در جنگ خاست
(
مولوی)
ای کاش که جای آرمیدن بودی
یا این ره دوررا رسیدن بودی
(
خیام)
شاید «ای دریغ» ترجمه «واحسرتاه» و «خوشا» ترجمه «طوبی» باشد:
«
و گرنه» ترجمه والا (وان لا)ست:
چون سائل از تو به زاری طلب کند چیزی
بده و گرنه ستمگر به زور بستاند
(
سعدی)
بده داد من زان لبانت و گرنه
سوی خواجه خواهم شد از تو به گرزش
(
خسروانی)
«
هر گاه ... هر آینه»: هر آینه در فارسی قدیم قید تأکید بوده است و وقتی جواب هر گاه یا چون یا اگر باشد و در آغاز جمله جزا یا جمله جواب شرط در آید، جنبه ترجمه‌ای داشته است. زیرا در عربی هم در این موارد «ل» (به معنی هر آینه) می‌آید، بنابراین ترجمه از عربی، نوعی ساختمان نحوی خاص در فارسی به وجود آورده است:
«
هر گاه که متقی در کار این جهان تأملی کند، هر آینه مقابح آن را به نظر بصیرت بیند (منتخب کلیله و دمنه)
و چون از لذات دنیا با چندان وخامت عاقبت آرام نمی‌باشد هر آینه تلخی اندک شیرین بسیار ثمرت دهد به از شیرینی اندک کزو تلخی بسیار زاید.» (همان کتاب، ص 46، س 16)
«
و هر راز که ثالثی در آن محرم نمی‌شود، هر آینه از اشاعت مصون ماند.» (همان کتاب، ص 25)
دل از جواهر مهرت چو صیقلی دارد
بود ز زنگ حوادث هر آینه مصقول
(
حافظ، ص 208، تصحیح قزوینی)
معانی حروف اضافه فارسی تحت تأثیر ترجمه عربی
بسیار دیده شده است که مورد استعمال و معنی حروف اضافة یک زبان، از راه ترجمه به زبانی دیگر نفوذ می‌کند و این امر موارد استعمال و معنیهایی به وجود می‌آورد که قبلاً در زبان دوم نبوده است؛ مانند استعمال حرف اضافه «برای» پیش از اسمها و قیود زمان فارسی که تحت تأثیر زبانهای فرنگی به وجود آمده است.9
مثلاً «برای همیشه» ترجمة «pour toujours» فرانسه و یا
«for ever»
انگلیسی است، در حالی که پیش از آن چنین مورد استعمالی در فارسی نبوده و به جای آن «تا جاودان» و «همیشه» می‌گفته‌اند.
بر طبق این قاعده به کار رفتن بسیاری از حروف اضافه در جمله‌های فارسی مقتبس از عربی است و ممکن است بر عکس این نیز باشد مانند:
«
برعمیا» ترجمه «علی‌العمیا».
«
تو چون موری و این را هست همچون موی بت‌رویان
مرو زنهار بر تقلید و بر تخمین و بر عمیا.» (سنائی)
«
در گذاشتن از» ترجمه «ع‍َف‍َوع‍َن»:
«
اکنون که توبه کردید از شما در گذاشتیم
(
تفسیر تربت جام) به جای شما را عفو کردیم یا شما را بخشودیم.
«
برسبیل» ترجمه «علی سبیل».
«
والا‌ّ علی سبیل الندره، گلهای بوییده و دست مالیده دیگران استشمام نکرده» (مرزبان‌نامه) و در فارسی امروز هم داریم بر سبیل اتفاق، بر سبیل تصادف، بر سبیل ندرت. در قدیم نیز داریم: «بر سبیل تعجیل» (منتخب کلیله و دمنه، ص 26، س 11 از مرحوم قریب).
«
بر سبیل افترا» (همان کتاب، ص 43، س 13)، «بر سبیل تطوع و تبرع» (همان کتاب ص 143).
با توجه به اینکه کلیله و دمنة فارسی ترجمه از عربی است، درستی فرض ما در مورد اینکه «بر سبیل» ترجمه «علی سبیل» است ثابت می‌شود.
«
و بر حکم فرمان عالی این چند فصل بر سبیل اختصار نوشته آمد.» (سیاستنامه، ص 5، س 14، تصحیح عباس اقبال).
«
نگه کرد در یا نگریست در» ترجمه «نظرفیه».
«
ساعتی در خود نگر تا کیستی»
نگه کرد رنجیده در من فقیه
نگه کردن عاقل اندر سفیه
(
سعدی)
«
به رغم و بررغم» ترجمه «علی رغم»
به رغم مدعیانی که منع عشق کنند
جمال چهرة تو حجت موجه ماست
(
حافظ، قزوینی، ص 18)
و از این قبیل است:
«
در جمله» ترجمه «فی‌الجمله».
تفضیل دلم چه پرسی ای جان جهان
در جمله همی دان که دلی دارم خوش
«
از جمله» ترجمه «من جمله».
«
بر فور» ترجمه «علی الفور».
«
سلام بر شما» ترجمه «سلام علیکم».
تأثیرهای دیگر دستوری ترجمه عربی در فارسی

الف) بعضی از عناصر دستوری ترجمه از عربی‌اند مانند: «اگرنه» که ترجمه «لولا» است:
گرنه عشق تو ب‍ُدی لعب فلک
هر رخی را فرسی داشتمی
(
دیوان خاقانی، ص 675، تصحیح دکتر سجادی، چاپ 1339).
«
وگر» و «ور» به معنی «اگرچه ممکن است ترجمه «وان» و «ولو» باشد و ممکن است نیز چنین نباشد، زیرا در فارسی نیز «و اگر» به معنی «اگر چه» وجود دارد.
ور فریدون بود به نعمت و مال
بی‌هنر را به هیچ کس مشمار
(
سعدی)

ب) «هان ای» ترجمه «الایا».
الا یا ایها الساقی ادر کاساً و ناولها
که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکلها
(
حافظ)
هان ای دل عبرت بین از دیده نظر کن هان
ایوان مداین را آیینه عبرت دان
(
خاقانی)
صیغة افعل تفضیل در عربی هم معنی تفضیلی دارد، مانند «هو افضل منک»: او فاضل‌تر از تو است، و هم معنی عالی مانند «هو افضل الرجال» «او فاضل‌ترینِ مردان است». پسوندِ «تر» در قدیم نیز در فارسی چنین بوده است؛ یعنی هم مثل امروز برای تفضیل و به معنی «تر» می‌آمده است و هم به معنی «ترین» بوده است و صفت عالی می‌ساخته است. بنابراین کاری شبیه به افعل تفضیل عربی می‌کرده است و معنی «ترین» آن ممکن است تحت تأثیر ترجمه عربی به وجود آمده باشد.
مثال برای «تر» به معنی امروزی آن:
چه خوش صید دلم کردی بنازم چشم مستت را
که کس آهوی وحشی را از این خوش‌تر نمی‌گیرد
(
حافظ)
مثال برای «تر» به معنی «ترین»:
«
و بدان ای پسر که سرشت مردم چنان آمده که تکاپوی کند تا از دنیا آنچه نصیب او آمده باشد به گرامی‌تر کس خویش بماند و نصیب من از دنیا سخن آمد و گرامی‌تر کس بر من تویی» (قابوسنامه، ص 3، تصحیح دکتر یوسفی) یعنی «گرامی‌ترین کس خویش».
اگر چند از نامورتر تباری
و گر چند از بهترین خاندانی
(
فرخی)
بعضی از ساختمانهای دستوری و همچنین برخی از تعبیرات که در عربی و فارسی مانند یکدیگرند، حاصل ترجمه فارسی از عربی نیست؛ مثلاً هم در عربی و هم در فارسی میانه و هم در فارسی دری قدیم برای موصوف جمع، صفت جمع می‌آمده است:
به صفای دل رندان صبوحی زدگان
بس در بسته به مفتاح دعا بگشایند10
(
حافظ)
به هر حال مشابهت این گونه اصطلاحات در دو زبان همیشه بر اثر ترجمه نیست، بلکه بسیاری از این موارد حاصل توارد است مانند: «نظر فیه» عربی و «to look at» انگلیسی، «در واقع» فارسی و «فی‌الواقع» عربی و «‌in fact» انگلیسی و «en realitè» فرانسوی، «فی الحقیقه» عربی و «در حقیقت» فارسی و «en veritè» فرانسوی، «فی‌الاصل» عربی و «در اصل» فارسی و «in principle» انگلیسی و «en principe» فرانسوی.
ضمناً نثر عربی تحت تأثیر پهلوی و به وسیله نویسندگان و مترجمان ایرانی نسب و پهلوی‌دانی چون ابن المقفع و عبدالحمید کاتب کمال یافت و مثلاً در سه قرن اول هجری کتابها و رسالات فراوانی از پهلوی به عربی ترجمه شد. از آن جمله است: کتاب التاج، کلیله و دمنه، نامه تنسر، گزارش شطرنج، لهراسب‌نامه، آیین چوگان زدن، آیین تیراندازی، کتاب الاختلاج، کتاب الفال، کتاب زجرالفرس، بهرام‌دخت، سیرت اردشیر، ستور پزشکی و بسیاری دیگر.11
بنابراین نثر عربی متأثر از پهلوی است و از سوی دیگر بسیاری از کتابهای فارسی از عربی ترجمه شده‌اند و بعضی دیگر از پهلوی به عربی و سپس از عربی به فارسی درآمده‌اند، مانند کلیله و دمنه و سندبادنامه. از این رو، تأثیر پهلوی در عربی و عربی در فارسی انکارناپذیر است. با این ترتیب، فارسی دری به دو صورت از پهلوی متأثر است: یکی تأثر مستقیم و از راه تحول زبان و ترجمه مستقیم از پهلوی به فارسی و بر اثر آنکه این دو زبان ایرانی هستند، و دیگری تأثر غیر مستقیم و به وسیله ترجمه از عربی که خود متأثر از پهلوی است. بنابراین به درستی معلوم نیست که بعضی از اصطلاحاتی که آوردیم، تحت تأثیر ترجمه عربی به وجود آمده، یا اینکه غیر مستقیم از پهلوی گرفته شده، و یا اینکه ایرانیانی که به عربی کتاب و رساله می‌نوشته‌اند آن اصطلاحات را از فارسی به عربی ترجمه کرده‌اند؛ مثلاً ما در پهلوی و فارسی دری قدیم «اندر زمان» و در عربی «فی‌الحال» و در فارسی دری «در حال» و «در وقت» داریم اکنون این سؤال پیش می‌آید که آیا «فی‌الحال» تحت تأثیر «اندر زمان» پهلوی به وجود آمده یا در خود عربی هم اصلاً چنین اصطلاحی وجود داشته است، و سرانجام معلوم نیست که «در حال» ترجمه مع الواسطه از پهلوی است. یا فقط ترجمه از عربی است و یا اصلاً ترکیبی است که ایرانیان تحت تأثیر اصطلاحاتی مانند «اندر زمان» ساخته‌اند. داوری در این باره آسان نیست.
تأثیر ترجمه از زبانهای فرانسه و انگلیسی در زبان فارسی
تأثیر زبانهای فرنگی در زبان فارسی مربوط به صد و پنجاه سال اخیر است که روابط سیاسی و فرهنگی و علمی ایران با ممالک مغرب زمین توسعه یافته است و نفوذ زبان و ادبیات غرب به ویژه زبان فرانسوی و انگلیسی در زبان فارسی رو به فزونی نهاده است و بسیاری از لغات و اصطلاحات فرنگی، یا به عین لفظ و یا تغییراتی وارد زبان ما شده، مانند کمیسیون، کمیته، شانس، کراوات، کت، والیبال، استکان، درشکه و یا ترجمه آنها در زبان ما رایج گردیده است مانند وحدت نظر، تبادل نظر، اتخاذ تدابیر لازم، ندای وجدان، تاج گل، نقطه نظر، دانشگاه، دانشکده، دادسرا و صدها مانند آن.12
در میان زبانهای فرنگی، در درجه اول، زبان فرانسوی، پس از آن زبان انگلیسی، در فارسی نفوذ بیشتری داشته‌اند و کار ما در این مقاله بحث دربارة ویژگیهای کلمات و تعبیرات و ساختمانهای دستوری است که از این دو زبان ترجمه شده‌اند و قبلاً بدینسان در فارسی رایج نبوده‌اند. تأثیر ترجمه از انگلیسی و فرانسوی هم، در واژگان فارسی بوده است وهم در دستور آن.

الف) تأثیر ترجمه از زبانهای انگلیسی و فرانسوی در واژگان فارسی
بسیاری از واژه‌ها و اصطلاحات ترجمه‌ای را که فرهنگستان سابق وضع کرده است و به وسیله نشریات و واژه‌نامه‌ها در دسترس مردم قرار داده است، از این قبیل‌اند: باشگاه (Club)، بایگانی (Archive)، باستانشناسی (Archéologie)، دانشکده (Faculté) و صدها نظیر آن.
بسیای دیگر نیز به وسیله استادان، ترجمه‌گران و کارشناسان علوم و فنون که با زبان فرانسوی و انگلیسی آشنایی داشته‌اند، به زبان فارسی برگردانده شده‌اند و گاه واژه‌نامه‌هایی از آنها ترتیب داده شده است.13 خوشبختانه شماره این واژه‌نامه‌ها رو به فزونی است. بی‌گمان گردآوری این لغات و اصطلاحات و تعبیرات، و گذاشتن آنها در معرض افکار عمومی و یافتن معادل مناسب برای آنها از کارهای لازم و مفید برای زبان فارسی است و نگارنده نیز بسیاری از لغات و تعبیرات ترجمه‌ای را ـ که جنبه فنی و تخصصی ندارند و در فرهنگهای یاد شده ضبط نشده‌اند و در نوشته‌های دیگر هم به نظر نرسیده‌اند ـ گردآوری کرده است و قسمت کوچکی از آن را در مجله وحید (سال دوم، شماره دوم و چهارم و پنجم سال 1343 و 1344) به چاپ رسانیده است، ولی قسمت اعظم آن که در دو سه سال اخیر و از روی روزنامه‌ها و کتابهای انگلیسی در آمریکا تهیه شده، باقی‌مانده است.
متأسفانه حرف میم این اصطلاحات را یازده سال پیش به امر استاد معین در اختیار آن مرد بزرگ گذاشتم که در تنظیم فرهنگ فارسی آنها را به کار برد ولی از بد حادثه، استاد برای مدت چند سال به حال اغما افتاد و سپس روی در نقاب خاک کشید و بعد از آن کسی نتوانست یادداشتهای یادشده را که بالغ بر چند صد برگه بود پیدا کند و به من بازگرداند، و به این ترتیب این مجموعه ناقص ماند.
اصطلاحات و تعبیراتی که از زبانهای اروپایی به فارسی ترجمه شده‌اند، قلمرو وسیعی دارند و در تمام شئون علمی و فرهنگی و اجتماعی و آداب و رسوم ما نفوذ کرده‌اند. ما از این اصطلاحات هنگام نوشتن، روزنامه خواندن، تعارف کردن بسیار می‌بینیم و به کار می‌بریم: این اصطلاحات نه تنها در کتابهای علمی و فنی و ادبی و سیاسی و اجتماعی و اداری به فراوانی وجود دارند، بلکه این تعبیرات در آثار ادبایی مانند اقبال، همایی، دکتر صفا و زرین‌کوب نیز دیده می‌شوند و ما اینک این تعبیرات را بر حسب موضوع طبقه‌بندی می‌کنیم و از تعبیرات علمی و فنی و تخصصی فقط آنهایی را که در نثر عادی امروز رایج گردیده‌اند، اینجا می‌آوریم.14

1.
اصطلاحات مربوط به تعارفات روزانه و آداب و رسوم اجتماعی

متشکرم (ا) Merci
(
ا) Thank you
ببخشید (ا) Excuse me
(
فر) Excusez moi
تشکرات عمیق
(
فر) Les profonds remerciements
تشکرات صمیمانه (ا) My sincere thanks
روز خوشی داشته باشید (ا) Have a nice day
صمیمانه (فر) Sincerement (ا) Sincerely
لطفاً S’ilvous plaît (ا) Kindly
تقدیم به پدرم 15 (فر)Presenté à mon père
زادروز (ا) Birth day
تاریخ تولد (ا) Birth date
محل تولد (ا) Birth place
سفر بخیر (فر) Bon voyage
شب بخیر (ا) Good night
از دیدن شما خوشحالم (ا)I am glad to see you
بعداً شما را می‌بینم (ا) I see you Later

2.
اصطلاحات مربوط به زندگی روزانه

موج متوسط The medium wave
اداره آتش‌نشانی (ا) The fire department
توقف ممنوع (ا) Arrêt interdit
ایستگاه اتوبوس (ا) Bus stop
چراغ قرمز راهنمایی (ا) The red light
چراغ سبز راهنمایی (ا) The green light
چراغ زرد (ا) The yellow light
کیف دستی (ا) The hand bag
مغازه خواربارفروشی (ا) The grocery store
عمده‌فروشی (ا) Whole sale
اماکن عمومی (ا) Public place
مراقبت پزشکی (ا) Medical care
چند سال داری (فر)Quel âge avez vous?
سال تحصیلی جاری (ا)‍Current school year
سال تحصیلی (ا) School year
دانشگاه (فر) Universite (ا) University
دانشکده (فر) Faculté (ا) Faculty
اینک اصطلاحات رایج دیگر که از راه ترجمه وارد فارسی شده است:
پشت تلفن (ا) Over the telephone
بلندگو (ا) Loud speaker
نام خانوادگی (فر) Nom de famille
اسم اول (ا) The first name
اسم کوچک (فر) Petit nom
شماره حساب (ا) Account number
صلیب سرخ (ا) The Red Cross
با تقدیم احترامات فائقه (ا) Assuring you of our highest asteem
چک سفید (ا) Blank cheque
دیروز عصر (ا) Heir soir
سفینه فضایی (ا) Space ship
روز عالی (ا) Wonderful day
و از این قبیل است: قایق‌بازی، سلام گرم، زنگ اخبار، قطار مسافربری، هواپیمای مسافربری، وقت او محدود است، زیباییهای طبیعت، مناظر عالی، حق چاپ محفوظ، جمیع حقوق طبع محفوظ، مشروبات الکی، وقت پیدا کردن، کوی دانشگاه، ویزای خروج، کشتی اقیانوس پیما.

3.
بسیاری از اصطلاحات شاعرانه و ادبی و هنری معاصر، ترجمه از فرانسه و انگلیسی است

شعر نو (ا) Modern poetry
شعر آزاد (ا) Free verse (فر) Vers libre
شعر سفید (فر) Vers blanc
جوهر شعر (ا) The essence of poetry
هنر برای هنر (ا) Art for Art’s sake
مجموعه شعر (فر) Recueil des poésie
پیام شاعرانه (فر) Message poétique
نوآوری (ا) Innovation
شعر حماسی (فر) La poème épique
شعر غنایی (فر) La poème lyrique
حماسه ملی (فر) L’ épopée nationale
کار ادبی، اثر ادبی (ا) A work of literature
کارهای هنری (فر) Des oeuvres
تجربه شاعر، آزمایش شاعر (فر)
experience poet’s
محصولات ادبی (فر)Les productions litteraires
محتوی (ا) Contenent
قالب، شکل Form
آثار ادبی (فر) Les oeuvres littéraires
La création littéraire
آفرینش ادبی، خلاقیت ادبی (فر)
داستان عشقی (فر) Le roman d’amour
داستان پلیسی(فر) Le roman policier
قهرمان داستان (فر) Le heros de roman
قهرمان افسانه‌ای (فر) Le héros fabuleux
و از این قبیل‌اند:
کمدی الهی، عشق آتشین، عشق افلاطونی، زیبایی طبیعی و دهها مانند آن.

4.
اصطلاحات علمی و فنی

این گونه اصطلاحات خود اقسامی دارند: یکی اصطلاحات علمی محض مانند اصطلاحات شیمیایی و فیزیکی و ریاضی و طبی و غیره، و دیگری اصطلاحات و تعبیرات مربوط به علوم انسانی، مانند اصطلاحات روانشناسی، جامعه‌شناسی، اقتصادی، سیاسی، اداری که بیشتر از اصطلاحات دیگر، بین مردم رایج شده اند و بسیاری از آنها به صورت اصطلاحات روزانه و روزنامه‌ای در آمده‌اند.
الف) مثال برای اصطلاحات اداری:
به عهده گرفتن (ا) Assuming responsibility
مسئولیت (فر)Assumer un résponsalbilité
مدیر کل (فر) Directeur Général
(
ا) Director General
اظهار عدم رضایت کردن (ا)To express dissatisfaction
ادارة کل (فر) Administration Général
ب) مثال برای اصطلاحات فلسفی:
لزوم منطقی (فر) La necessité logique
(
ا) The logical necessity
علت وجودی(1)The reason of existence
ج) مثال برای اصطلاحات روانشناسی:
ضمیر ناخودآگاه (ا) Uncounscious mind
عقده حقارت (ا) Inferiority complex
عدم تعادل روحی (ا) Mental imbalance
آزمایش و خطا (ا) Trial and error
روانشناسی اجتماعی (1)Social psychology
و از این قبیل‌ است: تداعی معانی، تداعی آزاد، انعکاس شرطی، حرکات ارادی، حرکات غریزی، محرک، پاسخ و صدها مانند آن.

د) مثال برای اصطلاحات زیست‌شناسی:
تنازع بقا Struggle for existence
حلقة مفقوده Missing link
ستون فقرات (فر) Colonne de vertebrale
اره ماهی (فر) Poisson scie
ه) مثال برای اصطلاحات فیزیکی رایج:
لوله آزمایش (ا) A test tube
وزن خالص (فر) Poid net
میدان مغناطیسی (فر) Le champ magnatique

ز) مثال برای اصطلاحات ریاضی رایج:
میلی‌متر مربع (ا) Square millimeter
متر مربع (ا) Square meter

ح) مثال برای اصطلاحات عام علمی و فنی غیر تخصصی رایج:
تکنیک علمی (ا) Scientific technique
آکادمی علوم (ا) Academy of sciences
گردآوری مواد (فر) Entasser des materiaux

ط) مثال برای اصطلاحات نظامی:
یک هنگ کامل (فر) Un regiment entier
واحد نظامی Military unit یا Armoured unit
برخورد مرزی (ا) Border incident
حمله متقابل (ا) Counter attack
خط آتش بس (ا) Cease – fire line
نیروهای مسلح (ا) Armed forces
ستون تانک (ا) Tank column
نارنجک دستی (ا) The hand grenade
تلفات سنگین (ا) A heavy toll
برخورد نظامی (ا) Military confrontation
جنگ فرسایشی (ا) The war of attrition
The attrition war
زرادخانه اتمی (ا) Nuclear arsenal
The attrition war
از این قبیل‌ است: ستون منظم، تخلیه سرزمینهای اشغالی، برطرف کردن محاصره، فشار نظامی، ستونهای مسلح، شکست قطعی، افسر جزء، زیر دریایی، موشک اتمی، موشک زمین به زمین، موشک هوابرد، منطقة بی‌طرف، آماده باش، آماده باش نظامی، نقشه جنگی، منابع نظامی و بسیاری دیگر.

ی) مثال برای اصطلاحات حقوقی:
شریک جرم (ا) The party ti the crime
اقدام غیر قانوی (ا) The illegal procedure
جریان محاکمه (ا) A trial run
حقوق قانونی (ا) The legitimate rights
حکم تعلیق (ا) stay order یا Suspension order

ک) مثال برای اصطلاحات اقتصادی ترجمه‌ای:
بازار آزاد (ا) Free market
سیاست پولی (ا) Monetary policy
کمک مالی (ا) Financoal help
بحران اقتصادی (ا) Economic crisis
بانک بازرگانی (ا) Bank of commerce
سطح زندگی The standaed of living یا The living standard
تعادل پرداختها (ا) The balance of payment
حساب پس‌انداز (ا) The savings account
سال مالی (ا) The fiscal year
سود خالص (ا) Net worth
کنترل قیمتها (ا) The prices control
ارزش اضافی (ا) Surplus value

ل) اینک چند اصطلاح سیاسی ترجمه‌ای که در روزنامه‌های فارسی هم، فراوان به کار می‌رود:
صلح بین ملتها (ا) The peace among nations
همزیستی مسالمت‌آمیز (ا) Peaceful coexistence
(
فر) Coexistence pacifique راست‌گرا ـ دست‌ راستی (ا) Rightist
چپ‌گرا ـ دست راستی (ا) Leftist
جناح راست (ا) Right wing
جناح چپ (ا) Left wing
جبهه‌ آزادی (ا) The liberation front
زندانی سیاسی (ا) Political prisoner
کشورهای غیر متعهد (ا) Nonaligned naions
جنبش تجزیه طلبانه (1) The secessionist movement
حکومت ائتلافی (ا) Coalition government
دسته‌های شورشی (ا) Rebel troops
منافع ملی (ا) National interest
اعتصاب عمومی (ا) the general strike
شکستن اعتصاب (ا) Break the strike
رأی مخفی Close vote
محافل اجتماعی (فر) Les milieux sociavx
قدرتهای بزرگ (فر) Des grandes puissances
و از این قبیل‌اند: از دست دادن استقلال، بعد از انقلاب، پشتیبانی عمومی، برادری برابری آزادی، اصلاحات اجتماعی، پیروزی انتخابانی، لغو امتیازات، خیانت به میهن، خودمختاری و صدها اصطلاح دیگر. اینک چند اصطلاح سیاسی دیگر:
رو بنا (ا) Super structure
مبارزه طبقاتی (ا) Class struggle
نیروهای ترقی‌خواه (ا) Progressive forces
طبقات استثمارگر (ا) Exploiting classes
امپریالیسم بریتانیا (ا) British imperialism
اردوی کار (ا) Labor camp
محافل ارتجاع امپریالیستی (ا) Circles of imperialist reaction
صدور انقلاب (ا) Exporing revolution
روزنامه زیرزمینی (ا) Under ground journal
ضد انقلاب (ا) Counter revolutionary
شعور طبقاتی (ا) Class consciousness
ماتریالیسم تاریخی (ا) Historical materrialism
ماتریالیسم دیالکتیک (ا) Dialectical materrialism
(
فر) La class dirigeante
طبقه حاکمه (ا) The ruling class

م) اصطلاحات جغرافیایی:
دریای سرخ (ا) Red sea
مدار زمین (ا) Earth orbit
قرار دادن ماهواره در مدار زمین (ا) To put satellite into earth orbit
خاورمیانه (فر) Moyen orient
(
ا) Middle esast
خاور دور (فر) Extreme orient
(
ا) Far east
خاور نزدیک (فر) Proche orient
(
ا) Near east
اتحاد جماهیر شوروی (ا)
The union of socialist soviet republics
اتحاد شوروی (فر) Union sovietique
(
ا) The soviet union
دماغه امید نیک (ا) Cape of good hope
ممالک مشترک المنافع (ا) Common wealth countries
ماوراء قفقاز (ا) Trans – caucasia
و از این قبیل است: آمریکای شمالی، آمریکای جنوبی، آسیای جنوب شرقی، آمریکای مرکزی، اقیانوس اطلس، اقیانوس هند، اقیانوس کبیر، اقیانوس آرام، قطب شمال، قطب جنوب و دهها مانند آن.

ن) اصطلاحات تاریخی:
جنگ استقلال (در آمریکا)war of independence
جنگ جهانی (فر) La guerre mondiale
(
ا) World war
جنگ جهانی دوم (فر) La seconde guerre mondiale
جنگ جهانی اول
(
ا) The first world war
(
فر) La première guerre mondiale
جنگ داخلی (ا) The civil war
(
فر) La gurre civile
دهه اخیر (ا) Last decade
در سالهای اخیر (ا) In recent years
سوابق تاریخی (ا) Historical precedents
دو قرن اول میلادی (ا) The first two Christian canturies
دوره هخامنشی (ا) The Achemenian period
نیمه اول قرن هفدهم (فر) La première moitiè du XVlle siècle
شخصیت تاریخی (فر) Personnage historique
افتخارات ملی (فر) Les glories nationles
موقعیت تاریخی (فر) La situation historique
قبر سرباز گمنام
(
فر) Le tombeau du soldat inconnu
سرباز گمنام (فر) Le slodat inconnu
(
ا) The unkown soldier

5.
بسیاری از تعبیرات و اصطلاحات ترجمه‌ای که از غرب آمده‌اند اختصاص به علم و فن خاصی ندارند و در هیچ فرهنگ مصطلحاتی دیده نمی‌شوند. نگارنده هزاران برگه از این اصطلاحات را گردآوری کرده است. البته اهمیت اینها بیش از اصطلاحات علمی و فنی است، زیرا آنها را می‌توان در کتابهای تخصصی هم پیدا کرد، اما اینها چنین نیستند.
اینک چند نمونه از این اصطلاحات:
پاسخ مناسب (ا) suitable reply
آینده نزدیک (ا) The near future
سطوح مختلف (ا) Different levels
در تمام سطوح (ا) At all levels
آرامش روحی (ا) The peace of mind
احساس اطمینان کردن (ا) To feel sure
تحت مطالعه (ا) Under study
در درجه دوم (فر) lieu En second
معنی محدود Le sens étreint یا Le sens limité
معنی وسیع Le sens etendu
و بسیاری از گروههای فعلی و اضافی ترجمه‌ای که در این مقاله به آنها اشاره کرده‌ایم. از این قبیل‌اند. مانند: اظهار امید کردن، ابراز احساسات کردن، ابراز یأس کردن، ابراز اشتیاق کردن و صدها مانند آن.

6.
بعضی از جمله‌هایی که امروز به کار می‌روند، به نظر می‌رسد از فرنگی ترجمه شده باشند:
من یک پیشنهاد دارم (ا) I have an idea
خطر از سر ما گذشته است (ا)
The danger is past
خالی از فایده نیست (فر)
Aussi n’est-il pas inutile
واضح است که .... بدیهی است که
(
ا) It is clear that
(
فر) Il est clair que
این کاملاً طبیعی است (ا)
That is quite natural
مانعی نیست، هیچ مانعی ندارد
(
ا) There is no obstacle to this
شما اجازه دارید، شما مجازید
(
ا) You are allowed
مدرک وجود نداشت (ا)
No evidence existed
هیچ دلیلی در دست ندارد (ا)
He has no reason
وقت او محدود است (ا)
His time is limited
به طوری که گفتیم (ا) As we have said
چه کاری برای شما می‌توانم انجام دهم
(
ا) What can I do for you
از او اثری در دست نیست ـ از او اثری پیدا نشده است
(
ا) No trace of him has been found
فقط یک موضوع هست، فقط یک چیز وجود دارد، تنها یک چیز باقی می‌ماند
(
ا) There is just one thing
اگر درست به خاطر بیاوریم
(
ا) If I remember correctly
بخاطر نمی‌آورم، بیاد نمی‌آورم که فارسیِ اصل آن «یادم نیست»، و «فراموش کرده‌ام» است:
(
ا) I don’t remember
نشان دهنده این است که ...
(
ا) It is indicative of the productivity of this verb
در شرایط خوبی است، در وضع خوبی است. (ا) It is in good condition
وقت من اشغال شده است.
(
ا) My time is occupied
این کار وقت زیادی می‌گیرد.
(
ا) It tankes a lot of time

7.
مجازها و تعبیرات ادبی ترجمه‌ای بسیاری از تعبیرات ادبی جنبة مجازی و استعاری و ادبی دارند و ورود آنها به زبان ما موجب غنی شدن جنبه‌های ادبی زبان فارسی نیز شده است؛ از این قبیل‌اند:
چهره‌ آینده (ا) The face of future
موج نفرت و اعتراض
(
ا) The wave of indignation and disgust
چرخ تاریخ (ا) The wheel of history
در هم شکستن تظاهرات
(
ا) To break up the demonstration
از مجراهای سیاسی (ا) Through diplomatic channels
صفوف مردم (ا) People ranks
غول‌آسا (ا) Giantic
علاقه عمیق (ا) Deep interest
روابط گرم (ا) Warm relation
غوطه‌ور شدن در بحرانی جدی
(
ا) To be plunged into a serious crisis
آتش گشودن (ا) To open fire
حکومت وحشت (ا) A regim of terror
مرگ افتخار‌آمیز (ا) The glorious death
بزرگ‌ترین شاهکار طبیعت (ا) Nature’s greatest masterpiece
تعادل وحشت (ا) The balance of terror
فکر باز (ا) Open mind
صحنه جهانی (ا) The world scene
تغذیه روح (فر) Nourrir votre esprit
لیست سیاه (فر) La liste noire
قرن طلایی (فر) Siecle d’or
ضربه نهایی (فر) Un coup fatal
عشق آتشین (فر) Passion ardente
احساسات جریحه‌دار شده (فر)
Sensiblitè blessè
بیدار کردن احساسات Eveiller un sentiment
چهره انسانی (فر) Figure humaine
روح زمان (فر) L’esprit du temps
خاطره‌انگیز (ا) Monumental
صبح امید (فر) L’aube de l’esperance
صحنه نبرد (ا) The scene of battle
موج اعتراض (ا) The wave of denunciation
زانو زدن در مقابل (تسلیم شدن) (ا)
To kneel before
و از این قبیل‌اند: مثل قارچ روییدن، در نطفه خفه شدن، شکستن بن‌بست، شکستن سکوت، جناح راست، جناح چپ، روح پیمان، کلید پیروزی، در پشت صحنه، زندگی سیاسی، زندگی علمی، نامه سرگشاده، به دیدار مرگ شتافتن، انفجار جمعیت، حقیقت وحشتناک، روشن کردن افکار، احساس امنیت، موسیقی ملایم، خواب طلایی، موج اعتصاب، حوادث قهرمانی و صدها مانند آن.
تأثیر دستوری ترجمه از فرانسه و انگلیسی در فارسی
تأثیر ترجمه در واژگان زبان به مراتب بیشتر از تأثیر در ساختمان دستوری آن است، زیرا ساختمان دستوری ستون فقرات زبان است، و به سختی تغییر می‌کند. با این حال ترجمه گاهی در ساختمان دستوری زبان نیز تأثیر می‌کند و این تأثیر با به صورت دستوری زبان نیز تأثیر می‌کند و این تأثیر یا به صورت ظهور عناصر و اشکال تازه دستوری است و یا به شکل رواج صورتهای نادر و کم استعمال زبان است و ما اکنون تأثیر دستوری زبانهای فرانسه و انگلیسی را در فارسی بررسی می‌کنیم:
ظهور عناصر و اشکال تازه دستوری تحت تأثیر ترجمه: این گونه عناصر عبارت‌اند از:

1.
عدد کسری ترجمه‌ای: قبل از آشنایی ما با زبانهای غربی عددهای کسری را از ترکیب یک عدد اصلی، با یک می‌ساختیم مانند: چهار یک، پنج یک و غیره، ولی تحت تأثیر ترجمه نوع تازه‌ای عدد کسری وارد زبان ما شده است که از ترکیب یک عدد اصلی و یک عدد ترتیبی به وجود می‌آید مانند:
یک دوم (ا) One second (فر) Un deuxieme
یک چهارم (ا) One forth (فر) Un quatriéme
سه دهم (فر) Le trios dixieme
سه هفتم (ا) Three seventh (فر) Le trios septiéme

2.
پیدا شدن شبه پیشوندها
چون در زبان ما پیشوند کم است و در زبانهای غربی بیش از فارسی، بسیاری از کلمات پیشوندی بیگانه با اسمها یا عناصری ترجمه شده‌اند که بر اثر کثرت استعمال بدل به عنصر دستوری گردیده و ما آنها را شبه پیشوند نامیده‌ایم، بعضی از اینها در قدیم هم به عنوان عنصر دستوری بوده‌اند، مانند «غیر» ولی بعضی دیگر چنین نیستند. عناصر اخیر عبارت‌اند از:

الف) عدم برای ترجمه اسمهایی که دارای پیشوند نفی هستند پیشوندهایی از قبیل:
”im“ | ”des“ | ”me“ | ”ir“ | ”il“ | ”in“
این گونه پیشوندها با «عدم» و «بی» و «نا» ترجمه شده‌اند، اما چون «بی» و «نا» از قدیم عنصری دستوری بوده‌اند، حالا مورد بحث ما نیستند. ولی ظهور «عدم» در فارسی معاصر به عنوان عنصری دستوری تازگی دارد:
عدم صلاحیت (ا) Incompetencé
عدم مسئولیت (فر) Irresponsabilitè
عدم اطمینان (ا) Inccrtitude
عدم موفقیت (فر) Insuccés
عدم تناسب (ا) Disproportion
عدم رضایت 16 (فر) Mecontentement
مثال برای ترجمه پیشوندهای نفی اسمی با «بی» و «نا»:
نارسایی (ا) Insuffisance
بی‌انضباطی (ا) Indiscipline

ب) فاقد و خلاف و ضد: برای ترجمه صفاتی که دارای پیشوندهای نفی هستند ـ پیشوندهایی از قبیل Anti و آنچه قبلاً دیدیم. البته‌ «غیر» به عنوان عنصر دستوری از قدیم بوده است و ظهور «فاقد» و «ضد» و «خلاف» به عنوان عنصر دستوری صفت‌ساز، گویا تازگی دارد، مثال:
فاقد صلاحیت (ا) Incompetent
خلاف اخلاق (ا) Immorale
خلاف منطق (ا) Antilogique
خلاف قانون (ا)Illegal| Antilegal
ضد ملی (ا) Antinational
ضد استعمار (فر) Anticolonialiste
ضد کمونیست (فر) Anticommuniste

ج) بِلا: این گونه واژه‌ها گاهی با «بلا» ترجمه می‌شوند که گویا در قدیم هم به عنوان شبه پیشوند به کار می‌رفته است:
بلا اجرا (فر) Inexécuté
بلا شرط (فر) Inconditionne

د) قابل: قابل برای ترجمه صفاتی به کار رفته است که آخر آنها پسوندهایی ”Iblbe“ | ”Able“ است. مانند:
قابل چاپ (ا) Imprintable
قابل ملاحظه (ا) Considerable
قابل قبول (ا) Acceptable
قابل استفاده (ا) Profitable
این گونه واژه‌ها گاهی با «پذیر» ترجمه می‌شوند و گاهی نیز با «قابل» و «پذیر» هر دو:
قابل اجتناب، اجتناب پذیر (ا) Evitable
تحمل‌پذیر و قابل تحمل (ا) Supportable
بنابراین «پذیر» که ریشه فعل است امروز تحت تأثیر ترجمه رواج یافته و به صورت شبه پسوند در‌ آمده است. «قابل» در قدیم هم به ندرت به صورت شبه پیشوند آمده است. مانند:
وضع زمانه قابل دیدن دوبار نیست
رو پس نکرد هر که از این خاکدان گذشت
(
کلیم)
بنابراین رواج «قابل» به عنوان شبه پیشوند مربوط به دوران ما و تحت تأثیر ترجمه است.

ه‍) غیرقابل: این ترکیب نیز تحت تأثیر ترجمه به صورت شبه پیشوند و به شکل عنصر دستوری به کار رفته است و نیز کاملاً تازگی دارد، و استعمال آن در قدیم به نظر نگارنده نرسیده است.
«
غیر قابل» برای ترجمه صفات منفی‌ای به کار می‌رود که با پسوندهای یاشده (Ible| Able) ختم می‌شوند. این گونه صفات گاهی با «ناپذیر» نیز ترجمه می‌شوند و گاهی هم به هر دو صورت ترجمه می‌گردند. مانند:
غیر قابل قبول (ا) Inaceceptable
غیر قابل دفاع (ا) Indeffendable
غیر قابل پیش‌بینی (ا) Imprevisible
غیر قابل اجتناب، اجتناب ناپذیر (ا)
Inevitable
غیر قابل نفوذ، نفوذناپذیر (ا)
Inpenetrable

و) «ناپذیر»: این ساخت بر خلاف قیاس صرفی و مغایر ساختمان فارسی است، زیرا در زبان ما معمولاً پیشوند «نا» بر سر ریشه فعلی مستقلاً به کار نمی‌رود مثلاً نمی‌توان گفت ناجو، نا بر، ناخور، زیرا «نا» بیشتر بر سر صفت می‌آید. مانند «نامراد»، «ناجوانمرد» و غیره. «نا» تنها بر سر بعضی از ریشه‌های فعل که به تنهایی نیز بهکار می‌روند می‌آیند مانند: ناساز و ناکام و غیره. «نا» در قدیم بر سر بعضی از صفاتی که با ریشه فعلی ساخته می‌شده‌اند نیز می‌آمده است و کلماتی به وجود می‌آورده است. مانند: «نادلپذیر»، «نادلپسند» و «نادلفروز» اینک چند مثال از لغتنامه دهخدا:
بدو گفت طوس ای سپهدار پیر
چه گویی سخنهای نادلپذیر
(
فردوسی)
تو بند وی را سر به آغوش گیر
مگو هیچ گفتار نادلپذیر
(
فردوسی)
سهی سرو ترا بالا بلند است
به بالاتر شدن نادلپسند است
(
نظامی)
جهان گر چه زیر کمند آمدش
نکرد آنچه نا دلپسند آمدش
(
نظامی)
از آن سخت پیغام نا دلفروز
نبد هوش او مانده تا چند روز
(
یوسف و زلیخا)
بنابراین می‌توان گفت شبه پسوند «ناپذیر» ترکیب جدیدی است و در فارسی قدیم سابقه ندارد و اخیراً بر خلاف قیاس ساخته شده است و به احتمال قوی تحت تأثیر به وجود آمده است و صورت قیاسی ترکیباتی که با این جزء ساخته می‌شوند، باید چنین باشد:
نااجتناب‌پذیر/ به جای / اجتناب ناپذیر
نااصلاح‌پذیر / به جای / اصلاح‌ناپذیر
نانفوذپذیر/ به جای / نفوذپذیر
ناشکست‌پذیر/ به جای/ شکست‌ناپذیر
ناتحمل‌پذیر/ به جای/ تحمل ناپذیر
ولی حالا که «ناپذیر» به عنوان شبه پسوند رایج و پذیرفته شده است و از زیبایی نیز بی‌بهره نیست، اگر چه به صورت غلطی است، می‌توان آن را به عنوان غلط مشهور به کار برد. مانند دهها غلط مشهور دیگر.

ز) تجدید: این شبه پیشوند ترجمه «Re»
فرانسه و انگلیسی است مانند:
تجدید نظر (ا) Revision
تجدید نظر طلب (ا) Revisioniste
تجدید حیات (فر) Renessance
تجدید تسلیحات (ا) Rearmament
تجدید انتخاب (فر) Rè- election
و از این قبیل است تجدید قوا، تجدید چاپ، تجدید ساختمان، تجدید اشتراک.
یادآوری: گاهی Re با «عکس» یا «وا» ترجمه شده است مانند:
عکس‌العمل یا واکنش (ا) Reaction
واپس‌زدگی (ا) Repression
(
فر) Refoulement
پسوند Re را بهتر است با «باز» یا «دوباره» یا «وا» ترجمه کنیم مانند: «بازنگری» به جای «تجدید نظر» و «واکنش» و «بازسازی».

ح) مجدد: گاهی Re با «مجدد» ترجمه شده و به صورت صفت پیشین به کار رفته است. مانند:
تشکیل مجدد (کابینه) (ا) Reformer
ارسال مجدد (فر) Reéxpedition

ط) اعاده: گاهی نیز «Re» با اعاده ترجمه شده است مانند:
اعاده حیثیت (فر) Rehabilite

3.
افزایش شدت افزاها: کلماتی مانند بسیار، خیلی، آن همه، چنین و مانند آنها را، وقتی صفت یا قیدی را مقید سازد، قید شدت افزا17 می‌گوییم. این گونه قیود در فارسی مشخص و معین‌اند و نگارنده آنها را در دستور امروز (ص 77 و 78) نوشته است، ولی تحت تأثیر ترجمه فرنگی تعداد دیگری از این قیود وارد فارسی شده است که صفت یا قید را مقید می‌سازند.
از آن جمله است:
نسبتاً، به اصطلاح، عمیقاً، کاملاً و صرفاً که البته همه اینها شدت‌افزا نیستند (مانند به اصطلاح)، ولی چون نقش دستوری شدت‌افزاها را دارند، ما آنها را در اینجا آوردیم:
کاملاً مستقل (ا) Fully independent
کاملاً جدی (ا) Quit serious
صرفاً سیاسی (ا) Purely یا Merely political
نسبتاً محدود (فر) Relativement limité
نسبتاً آرام (ا) Relatively calm
عمیقاً خشنود (ا) Deeply satisfied
به اصطلاح دموکراتیک (ا) So- called democratic

4.
بسیاری از کلمات عربی که در آن زبان به کار نمی‌روند، تحت تأثیر ترجمه فرنگی، به وسیلة ایرانیان یا ترکان عثمانی ساخته شده و وارد زبان ما گردیده‌اند. از آن جمله است:
اشغال (ا) Occupation
تمرکز (ا) Concentration
اعزام (فر) Deleguer
سبعانه (فر) Forcene
مقننه (فر) Legisl atif
بسیاری از قیدهای تنوین دار تحت تأثیر ترجمه به وسیله ما ساخته شده است که در قدیم در عربی مورد استعمالی نداشته است. مانند:
عمیقاً (ا) Deeply
(
فر) Profondement
مستقیماً (فر) Directement
(
ا) Directly
مطمئناً (فر) Certainement
(
ا) Surly یا Certainly
لزوماً (فر) Neccessairement
(
ا) Necessarily
کاملاً (ا) Quite
(
فر) Completement
اخیراً (فر) Dernierement
(
ا) Recently
و همچنین است استثنائاً، منطقاً، مشترکاً، و دهها مانند آن.
بسیاری از ترکیبات عربی تحت تأثیر ترجمه به وجود آمده‌اند و در فارسی به کار رفته‌اند مانند:
فوق‌العاده (فر) Extraordinaire
صعب‌الحصول (فر) Difficile à realiser
منور‌الفکر، روشنفکر (فر) Intellectuelle

5.
گروههای پیوندی تازه: بسیاری از گروههای پیوندی فارسی تازه به وجود آمده‌اند و ترجمة گروههای پیوندی فرنگی هستند. از این قبیل‌اند:
به تصور اینکه (فر) Suppose que یا A supposer
از لحظه‌ای که (فر) Au moment que
در موردی که / در صورتی که (فر) Au cas que
به طریقی که (فر) De facon que یا De maniere que
به نحوی که (فر) De sorte que
از ترس اینکه (فر) De peur que یا De creinte
علاوه بر اینکه (فر) Plus que| Outre que
در عین حال که (فر) En même temps que
بر حسب اینکه (فر) Selon que یا Suivant que
به استثنای اینکه (فر) Sauf que یا Excépte que
حتی وقتی که (فر) Quand mâme
از نظر اینکه (فر) Vue que
به امید اینکه (ا) In the hope that
رواج بعضی از عناصر دستوری تحت تأثیر ترجمه
تحت تأثیر ترجمه، برخی از عناصر دستوری که در سابق هم وجود داشته‌اند، رواج بیشتری یافته‌اند. از آن جمله‌اند: فعل مجهول، فعل مستقبل، مطابقه فعل با مسندالیه غیر ذیروح، گروههای طولانی، عددهای جمع (مانند صدها و هزارها و دهها)، استعمال عدد اصلی با جای عدد ترتیبی، تجددهایی در قواعد جمع و اسم جمع.
همچنین این عناصر دستوری تحت تأثیر ترجمه به صورت شبه پسوند و شبه پیشوند رواج بیشتری یافته‌اند: غیر، آمیز، انگیز، پذیر، شناسی، پیش، قبل، تنوین، دو، چند، کثیر، نیم، نیمه، هم، شبه، سوء و به طور، از لحاظ و غیره.
اینک مثال برای این موارد:

1.
در فارسی معنی فعل مجهول به دو صورت بیان می‌شود یکی به وسیله فعل شبه مجهول مانند گفته‌اند، آورده‌اند، زدند در جمله‌هایی از قبیل «او را زدند»، «به او گفته‌اند». این نوع فعل تنها صورت فعل مجهول در زبان گفتار است و در نوشتار نیز مورد استعمال فراوانی دارد. دیگر به وسیله فعل مجهول که در زبان گفتار رایج نیست و فقط در زبان نوشتن به کار می‌رود، ول چون در زبانهای فرانسوی و انگلیسی فعل مجهول بسیار است، در زبان ما نیز تأثیر کرده و تحت تأثیر زبانهای یاد شده در فارسی هم استعمال فعل مجهول رو به فزونی نهاده است. مانند:
نامیده می‌شوند They are called
فعلهای مجهول فرنگی، گاهی در فارسی با فعل مجهول کوتاه، یعنی فعل مجهول مرکب یا شبه مرکبی که اسم مفعول آن حذف شده است، ترجمه شده‌اند:
امضاء شدن (به جای امضاء کرده شدن)
To be sugned
انجام شدن (به جای انجام داده شدن)
To be carried out
طرح‌ریزی شدن (به جای طرح‌ریزی کرده شدن) To be planned
در فارسی امروز تحت تأثیر ترجمه، نوعی دیگر فعل مجهول که به صورت گروه فعلی است به وجود آمده است. این نوع فعل از ترکیب «مورد» و «قرار گرفتن» یا «واقع شدن» به وجود می‌آید و این در وقتی است که فعل متعدی است، اما به جای مفعول رایی مفعول بایی یا مفعولی غیر از آن دارد. مانند «حمله کردن، انتقاد کردن، اعتراض کردن که مجهولشان می‌شود مورد حمله قرار گرفتن»، «مورد اعتراض قرار گرفتن»، «مورد انتقاد واقع شدن» و مانند آنها. مثال:
مورد حمله قرار گرفتن (فر) Etre attaque
(
ا) To be attacked
مورد اعتراض واقع شدن (ا) To be protested
(
فر) Etre proteste

2.
امروز تحت تأثیر ترجمه، نوعی اسمِ جمع وارد فارسی شده است که «ات» عربی به‌ آخر آن ملحق می‌شود این اسمهای جمع ترجمه کلمات مفرد فرنگی است و عبارت‌اند از:
صادرات (ا) Exportation
واردات (ا) Importation
تبلیغات (ا) Propaganda (فر) Propagande
مطبوعات (ا) Press (فر) La pressa
Manifestation
تظاهرات (1)
اصلاحات (ا) Reform
انتخابات (ا) Election
ملاحظات (فر) L’apercu
مقررات (ا) Disposition
تشکیلات (ا) Organisation

3.
دیگر از تأثیرات ترجمه، رواج گروههای اسمی طولانی در زبان ماست. مانند:
«
افزایش شکاف بین کشورهای غنی و فقیر ...» که ترجمه‌ای است از
The growing gap between the rich » «and poor countries …

4.
استعمال عدد اصلی به جای عدد ترتیبی نیز تحت تأثیر ترجمه زیاد شده است مانند: قرن بیست به جای قرن بیستم و از این قبیل است نمره یک، اطاق شماره بیست، سال 1342 و دهها مانند آن.

5.
همچنین بعضی از کلمات تحت تأثیر ترجمه بر خلاف قواعد فارسی جمع بسته می‌شود مانند:
آلمانها به جای (آلمانیها) (فر) Les Allemands
و همچنین است انگلیسها و روسها به جای انگلیسیها و روسیان، ولی بسیاری دیگر از این گونه کلمات درست جمع بسته شده‌اند مانند امریکاییها ایتالیاییها، نروژیها، یونانیها، ژاپنیها، نه امریکاها، ایتالیاها، نروژها.

6.
در فارسی قدیم فعل گاهی با مسندالیه بیجان مطابقت نمی‌کرده است و گاهی می‌کرده است، ولی امروز تحت تأثیر ترجمه مطابقت فعل با این گونه مسندالیه‌ها، بیشتر شده است مانند:
ارقام سخن می‌گویند (فر) Les chiffres parlent

7. «Must»
در انگلیسی هم به معنی «احتمال دارد» است و هم به معنی «باید» به کار می‌رود. مثال برای این فعل که به معنی احتمال دارد آمده است:
Niagara fall must be beautiful
یعنی آبشار نیاگارا باید زیبا باشد یعنی احتمال دارد زیبا باشد.
ممکن است «باید» به معنی «شاید» در فارسی نیز تحت تأثیر ترجمه باشد مانند: «او باید حالا رسیده باشد».

8.
ممکن است «این طور نیست» نیز، ترجمه «N’est ce pas» فرانسوی باشد. در جمله‌هایی مانند:
«
او به خانه رسیده است این طور نیست؟»

9.
رواج نوعی امر خواهشی و احترامی به غیر صیغه امر نیز بی‌شک ترجمه از فرنگی است. در جمله‌هایی مانند: اگر ممکن است بفرمایید بنشینید، آیا مایلید در را باز کنید، ممکن است به خانه ما بیایید؟ به جای بنشینید، در را باز کنید، به خانه ما بیایید.
این اصطلاحات، ترجمة چنین تعبیراتی هستند:
مایلید در را باز کنید (ا) Would you open the door
خواهشمندم در را باز کنید (ا) Will you open the door
خواهشمندم کمی آهسته‌تر صحبت کنید (فر) Voulez vous parler moins vite

10.
به نظر می‌رسد رواج گروههای فعلی «وجود دارد» و «وجود داشت» نیز تحت تأثیر ترجمه باشد. زیرا ما در فارسی فعلهایی نظیر «Il ya» فرانسه و «there is» انگلیسی نداریم و ناچار آنها را با «هست» و «وجود دارد» ترجمه می‌کنیم.

11.
فعلهای مستقبل نیز تحت تأثیر ترجمه در زبان ما رواج بیشتری یافته است. در زبان پهلوی صیغة خاصی برای مستقبل نبوده است و مضارع نقش مستقبل را نیز بازی می‌کرده است. در فارسی دری قدیم گاهی مضارع مجرد فعل شبه معین خواستن (خواهم، خواهی، خواهد ...) به خصوص با فعل بودن صیغه مستقبل می‌ساخته است. مانند «خواهد بود» و غیره. مع هذا این فعل همیشه مستقبل نمی‌ساخته است، زیرا در بسیاری از موارد، فعل شبه معین بوده است، نه فعل معین مستقبل ساز. مثلاً «خواهم رفتن» و «خواهم شدن» به معنی می‌خواهم بروم می‌آمده است. مانند:
خواهم شدن به بستان چون غنچه با دل تنگ
و آنجا به نیکنامی پیراهنی دریدن
(
حافظ)
در این دوران باز صیغه‌های مضارع به خصوص مضارع مجرد نقش مستقبل را نیز بازی می‌کرده‌اند، ولی به تدریج فعل شبه معین خواستن، (خواهم، خواهی ...) تبدیل به فعل معین مستقبل ساز شده است و در زمان ما تحت تأثیر ترجمه، صیغه مستقبل تثبیت گردیده است. اما ما هنوز در زبان گفتار صیغه تثبیت مستقبل نداریم و برای رساندن این معنی، باز از فعل مضارع بهره‌مند می‌شویم. پس رواج فراوان مستقبل در نوشتن، بی‌شک تحت تأثیر ترجمه است.

12.
اینک مثال برای کلمات مستقلی که تحت تأثیر ترجمه به صورت شبه پسوند و شبه پیشوند در آمده‌اند. این شبه پسوندها و پیشوندها عبارت‌اند از: پیش، قبلی، دو، همه چند، نیمه، نیم، هم، شبه، سوء، به طور، از لحاظ، از حیث.
پیش خرید (فر) Préachat
پیشگیری، جلوگیری (فر) Prévention
پیش آگهی (فر) Préavis
پیشداوری (فر) Préjuge
پیشوند (ا) Préfix (فر) Préfixe
پیش‌رس (فر) Précoce
گاهی این گونه کلمات به جای «پیش» با «قبلی» ترجمه می‌شوند مانند:
احساس قبلی (فر) Pressentiment
قضاوت قبلی (فر) Préjugé
و همچنین است وضع عناصر دستوری که در مثالهای زیر خواهد آمد:
دو همسری، دو جانبه، همه جانبه، چند جانبه، کثیرالاضلاح، چند خدایی، نیمه رسمی، نیم دایره، نیمه متمدن، نیمه راه، نیمه خدا، هم جوار، هماهنگ، همخونی، هم پیمان، هم عصر، هم وطن، هم میهن، هم عقیده، هم مسلک، شبه فلز، شبه معین، سوء تفاهم، سوء رفتار، سوء ادب، سوء هضم، سوء جریان، سوء استفاده، به طور محسوس، به قدر کافی، به مقدار زیاد، به طور وسیع، از لحاظ اقتصادی، از نظر نظامی، از حیث نظامی و دهها مانند آن که اخیراً رایج شده است.
یادآوری: «سوء» در قدیم با کلمات عربی ترکیب می‌شده است. مانند سوءالقنیه و سوء القضاء، ولی ترکیب آن با کلمات فارسی و یا فارسی شده، به احتمال قوی، تحت تأثیر ترجمه است و تازگی دارد.
تأثیر حروف اضافه فرانسوی و انگلیسی در فارسی
شماره حروف اضافه فارسی و حروف جر‌ّ عربی از حرفهای اضافه فرانسه و انگلیسی به مراتب کمتر است؛ به این سبب در این دو زبان هنگام ترجمه بعضی از اسمهای مضاف به جای حرف اضافه به کار می‌روند مانند خلف در عربی، و عقب و پس و سپس در فارسی به جای Behind انگلیسی و Derrière فرانسه.
و از این قبیل است، روی، زیر، بالای، نزد، پیش و غیره (با کسره آخر) که در فارسی اسم مضاف‌اند، و گروه کوتاه وابسته ساز، می‌سازند، ولی معادلشان در فرانسه و انگلیسی حرف اضافه است. به همین سبب بعضی از دستورنویسان به تقلید از زبان فرانسه و انگلیسی این کلمات را هم حرف اضافه خوانده‌اند،18 در حالی که درست نیست.
این گونه حروف اضافه فرنگی که در فارسی نظیرشان وجود ندارد، به وسیلة گروههای وابسته ساز ترجمه شده‌اند و این گروهها یا بلندند و در آن صورت ساختمانشان چنین است:
حرف اضافه + اسم + کسره یا حرف اضافه دیگر
بر + ضد = (فر) Contre
(
ا) Against
به + استثنا + ی = (فر) Sauf
(
ا) Except
و یا کوتاه‌اند یعنی صورت کوتاه شده گروههای یاد شده هستند. مانند: نزد، پیش، جلو و غیره که می‌توان آنها را به صورت بلند هم به کار برد. یعنی به صورت به نزد، در پیش، در جلو.
این گروهها نیز یا در زبان ما وجود داشته‌اند، مانند به سوی، بر فراز، دربارة، درباب و در بالای، و یا در عصر حاضر به وجود آمده‌اند. مانند بر ضد و به استثنای و غیره.
اینک ترجمه حروف اضافه فرنگی در فارسی:

الف) آنهایی که با گروههای کوتاه ترجمه شده‌اند و معادلشان از قدیم در زبان ما وجود داشته است:
نزد، نزدیک (فر) Chez
(
ا) Near
بالای (ا) Above
روی (فر) Sur
(
ا) On| Upon
زیر (ا) Below
زیر، تحت (فر) Sous
(
ا) Under
بیان، میان (فر) Entre
(
ا) Between
طبق، مطابق (فر) Suivant
عقب، پس، پس پشت (فر) Derriere
(
ا) Behind
درون، داخل (ا) Inside
بیرون، خارج (فر) Dehors
(
ا) Outside| Out
مقابل، برابر (فر) Vis – a - vis
(
ا) Opposite

ب) آنهایی که با گروههای بلندتر ترجمه شده‌اند و معادلشان در قدیم وجود نداشته و اخیراً تحت تأثیر ترجمه به وجود آمده‌اند:
به وسیله، به واسطه (فر) Par
(
ا) By
بدون (ا) Without
(
فر) Sana
بر ضد، علیه، بر علیه (فر) Contre
(
ا) Against
به استثنای (فر) Sauf
(
ا) Except| Excepting
به عنوان (فر) Comme
(
ا) As
در عرض، در مدت (فر) Durant
(
ا) During
پیرامون، در اطراف (فر) Autour de
(
ا) Around
در برابر، در مقابل (مثلا در برابر دادگاه)
(
فر) Devant
(
ا) Before

ج) آنهایی که با گروههای بلندتر ترجمه شده‌اند و معادلشان در فارسی تازگی ندارد و از قدیم بوده است:
به سوی Toward
دربارة (فر) Sur
(
ا) About
با وجود، علی رغم (فر) Malgrè
(
ا) Despite
گروههای وابسته‌ ساز تازه: بعضی از گروههای وابسته ساز تازه فارسی، ترجمه گروههای وابسته ساز فرنگی هستند:
به وسیله (فر) Au moyen de
(
ا) By means of
در ارتباط با (ا) In common with
در مقایسه با (ا) In comparison with
در تماس با (ا) In contact with
به جای (ا) Instead of
در حال (فر) En cas de
(
ا) In case of
به نفع، بر له، له (فر) En faveur de
(
ا) In favour of
در جریان (فر) Au cours de
به دنبال (فر) A la suit de
از طریق (ا) By way of
از طرف (ا) On behalf of
برای خاطر، به خاطر (ا) For the sake of
با عطف به، با احترام به (ا) With respect to
با توجه به (ا) With regard to
نسبت به (ا) In proportion to
حروف اضافه فرنگی تأثیر دیگری نیز، در زبان ما داشته‌اند، و آن تغییر معنی یا تغییر مورد استعمال حروف اضافه فارسی است مانند:
مطالعه کردن روی، به جای مطالعه دربارة
(
فر) Etudier sur
تکیه کردن روی، به جای تکیه کردن بر
(
فر) Appuyer sur
حساب کردن روی (فر) Compter sur
یادآوری: معادل بسیاری از حروف اضافه و گروههای وابسته ساز فرنگی در فارسی، حروف اضافه یا گروه وابسته ساز نیست، بلکه صفت یا قیدند مانند:
بعد از (فر) Apres
(
ا) After
پیش از (فر) Avant
(
ا) Before
و به جز (فر) Hors de
مستقل از (فر) Independamment de
دور از (ا) Away from
بر کنار از، فارغ از (ا) Aside from
مربوط به (ا) Concerning
(
فر) Concernant
علاوه بر (ا) Bestides
که از تعبیرات یاد شده تنها «مستقل از» تازگی دارد و تحت تأثیر ترجمه به وجود آمده است. بقیه در فارسی قدیم هم بوده‌اند و سابقه داشته‌اند و تحت تأثیر ترجمه به وجود نیامده‌اند.
کلماتی که از زبانهای فرنگی به فارسی ترجمه شده‌اند، همیشه با یک کلمه برگردانده نشده‌اند، بلکه گاهی به وسیله دو یا چند کلمه ترجمه گردیده‌اند. و گاهی هم با یک جمله برگردانده شده‌اند. ولی بسیارند کلمات بیگانه‌ای که با یک کلمه ترجمه شده و این کلمات ترجمه‌ای نیز بر دو قسم‌اند: یکی کلمات تازه که قبلاً در زبان ما نبوده‌اند و یا به معنایی دیگر به کار می‌رفته‌اند و تحت تأثیر ترجمه ساخته‌ شده‌اند، مانند: دانشگاه، دانشکده، آزادی‌خواه و صدها مانند آن، و دیگر آنهایی که تازگی ندارند.
مثال برای واژه‌هایی که با دو یا چند واژه و به صورت گروه ترجمه گردیده‌اند:
راه حل (ا) Solution
به طور مستقیم (ا) Directly
(
فر) Directement
به طور خودکار، به طور اتوماتیک
(
فر) Automatiquement
(
ا) Automatically
به طور طبیعی (ا) Naturally
(
فر) Naturellement
به طور عجیب (ا) Strangely
(
فر) Etrangement
به طور غیر قانونی (فر)
Illégalement| Illégitimement
و از این قبیل‌اند: به طور غیر رسمی، به طور رسمی، به طور دائم، به طور محسوس، به طور غیر محسوس، به طور مساوی و دهها مانند آن.
از کلمات بیگانه‌ای که به صورت گروه ترجمه شده‌اند، واژه‌های دستوری فرانسه و انگلیسی‌ای هستند (از قبیل حروف اضافه و پیوندها) که در فارسی نظیرشان وجود ندارد، مانند:
بر ضد، علیه، بر علیه (فر) Contre
(
ا) Against
به عنوان (فر) Comm
(
ا) As
دیگر از گروههای ترجمه‌ای تازه، گروههای فعیل و مصدری هستند که تعدادشان بسیار زیاد است مانند:
تشدید کردن (ا) To aggravate
معرفی کردن (ا) To introduce
صنعتی کردن (ا) To industrialize
(
فر) To industrialiser
اشغال کردن (فر) To occuper
(
ا) To occupy
سازمان دادن (ا) To organize
(
فر) Organiser
عادی کردن (فر) Normaliser
گاهی دو کلمه بیگانه با یک کلمه فارسی ترجمه شده است مانند:
شاهکار Chefs d’oeuvre
اما کلمات بیگانه‌ای با یک کلمه تازه ترجمه شده‌اند و زبان فارسی را غنی کرده‌اند، عبارت‌اند از:
جامعه‌شناسی (فر) Sociologie
(
ا) Sociology
روانشناسی (فر) Psychologie
(
ا) Psychology
سبک‌شناسی (فر) Stylistique
(
ا) Stylistics
زبانشناسی (فر) Linguistique
(
ا) Linguistics
اقتصادی (فر) Economique
(
ا) Economic
کاملاً (فر) Complétement
(
ا) Completely
خرابکاری (ا) Sabotage
افسانه‌ای (ا) Legendary
(
فر) Legendaire
چند جانبه (ا) Multilateral
دو جانبه (ا) Bilateral
مجدانه (فر) Sérieusement
مطمئناً (فر) Certainement
(
ا) Certainly
اعتراض‌کننده (ا) Protester
و صدها مانند آن از قبیل: عادلانه، آزادیخواه، احتمالاً، مطمئناً، عمیقاً و غیره.
شک نیست که بسیاری از این تعبیرات و لغات، بسیار زیبا ترجمه گردیده‌اند و مورد اقبال فارسی‌زبانان نیز قرار گرفته‌اند. از این قبیل‌اند: دانشگاه، دانشکده، دادرسی، بازپرس، شکست‌ناپذیر، دادستان و غیره. ولی برخی دیگر با نهایت بی‌ذوقی به فارسی برگردانده شده‌اند. مثل:
فوق‌الذکر (فر) Sus - mentionne
(
ا) Above mentioned
اتخاذ تدابیر لازم
(
فر) Prendre des measures nécessaires
(
ا) Take the necessary measures
قوه مقننه (فر) Pouvoir législatif
(
ا) Legislative power
قوه مجریه (فر) Pouvoir exécutif
(
ا) Exccutive power
که بعضی از اینها مانند «فوق‌الذکر» با قواعد دستوری هم مطابقت ندارند. زیرا جزء اول این تعبیر باید صفت باشد نه اسم. صفاتی مانند فائق و سابق و غیره. همچنین کلمه «عمومی» در ترکیبهایی مانند روانشناسی عمومی، زبانشناسی عمومی که ترجمه غلط «General» است. ولی «General» اینجا به معنی کلی است، نه عمومی.
و بهتر بود این عبارت را چنین ترجمه می‌کردند:
کلیات زبانشناسی، کلیات روانشناسی، یا دست کم، زبانشناسی کلی، روانشناسی کلی و غیره.
باری کار ما رد یا قبول این گونه اصطلاحات نیست، بلکه غرض تنها بیان حقیقتی است واقع، و شرح نکاتی است دربارة فارسی معاصر و همچنین مراد، نشان دادن کلماتی است که، خواه و ناخواه و عملاً وارد زبان ما شده‌اند و به وسیله عده کثیری از مردم نیز به کار می‌روند و چنین تحقیقی ـ یعنی پژوهش دربارة تأثیر زبانها در یکدیگر ـ از مباحث مهم دانش نوین زبان‌شناسی است که در همه کشورهای پیشرفته صورت می‌گیرد. این امر کار واژه‌سازان زبان فارسی را نیز که میل دارند نثر امروز را تهذیب کنند و کلمات زیباتری به جای اصطلاحات مورد بحث به مردم عرضه کنند، آسان‌تر می‌سازد. زیرا با مراجعه به مجموعه‌های حاضر و آماده، به آسانی می‌توانند لغات و تعبیراتی را که نمی‌پسندند پیدا کنند و به جای آنها ترکیبات مناسب‌تری بسازند و در درسترس مردم بگذارند؛ آنگاه تا مردم کدام را انتخاب کنند.
گروهی بر آن‌اند که برای این اصطلاحات و تعبیرات باید نظایر و متردافهایی از آثار قدیم یافت، ولی باید دانست که بسیاری از این اصطلاحات در آن آثار معادلی ندارند. مثلاً «خط هوایی» و امثال آن در نوشته گذشتگان مترادف نداشته است. زیرا در آن زمان هواپیمایی نبوده است که خط هوایی هم باشد؛ ثانیاً استعمال تعبیراتی که در آثار قدیم نظیر و مترادف داشته‌اند نیز، مشکلی ایجاد نمی‌کند. فی‌المثل شک نیست که «تبادل نظر»19 در قدیم مترادفهایی از قبیل «مشورت» و «رای زنی» داشته است، اما این دو تعبیر را همیشه نمی‌توان به جای «تبادل نظر» به کاربرد؛ وانگهی ما مدعی نیستیم که مفهوم «تبادل نظر» اصلاً در قدیم نبوده است، بلکه فقط می‌گوییم «تبادل نظر» به صورت امروزی آن تازگی دارد و ترجمه‌ای از زبان فرانسوی و یا انگلیسی است و اگر هم کسی این تعبیر را نمی‌پسندد، بهتر است زیباتر از آن را بسازد و در بین مردم رایج کند. به هر حال قصد ما هواخواهی از این لغات و تعبیرات یا مخالفت با آنها نیست. بلکه غرض، عرضه کردن آنهاست، بدون اظهار نظر شخصی. زیرا بحث دربارة زشتی یا زیبایی این تعبیرات کار عده‌ای بیشتر و مستلزم مجال وسیع‌تری است.
بعضی از این اصطلاحات در فرانسه یا انگلیسی دو معادل دارند مانند «احساس احتیاج کردن» در فرانسه که یکبار معادل است با «Ressentir le besoin de»، و دیگر با «‌Eprouver le besoin de» مساوی است و این در موردی است که بتوان کلمه‌ای را با مترادف آن عوض کرد.
معادل بعضی از اصطلاحات ترجمه‌ای فارسی در زبان فرانسوی و انگلیسی شبیه به هم نیستند و صورت فارسی آنها، ترجمة از یکی از زبانهای یاد شده است، نه از هر دو. مثلاً این اصطلاحات از فرانسه ترجمه شد‌ه‌اند، نه از انگلیسی:
از فرانسه نه از انگلیسی
سفر بخیر
Have a good trip bon voyage
اطاق خواب از فرانسه و نه از انگلیسی
Bed room La chamber a coucher
سالن ناهارخوری، اطاق ناهارخوری
Dining room La sale a manger
احتیاج داشتن
To need Avoir besoin
در حالی که معادل بسیاری دیگر از این اصطلاحات در هر دو زبان مشابه هم‌اند. مانند:
اتخاذ تدابیر لازم
(
فر) Prendre des measures nécessaires
(
ا) Take the necessary measures
در هر صورت (فر) En tous cas
(
ا) In any case
ماه عسل (فر) L’une de mile
(
ا) Hony - moon
سلسله جبال (فر) Chaîne de montagnes
(
ا) Chain of mountains
عمیقاً (فر) Profondement
(
ا) Deeply
زیر نظر (فر) Sous la direction de
(
ا) Under the direction of
و صدها نظیر آن.
برای بسیاری از این گونه کلمات و تعبیرات، نگارنده فقط معادل فرانسوی آنها را یافته است. مانند:
مواد اولیه Les matières promières
آراء عمومی Les voix Publiques
آرامش قبل از طوفان Le Calme avant l’orage
آزادی سیاسی La liberté politique
آزادی عمل La liberté d’action
آزادی فردی La liberté individuelle
اطاق عمل Salle d’operation
برای بعضی دیگر فقط معادل انگلیسی آنها را یافته است مانند:
اظهار امید کردن To express hope
اصلاح همه جانبه All round reform
اطاق نشیمن Sitting room
اعتماد کامل داشتن
To have the full confidence in
و معادل بعضی دیگر از این اصطلاحات را هم در فرانسه و انگلیسی یافته است، و هم در عربی. مانند:
ملل متحد = (عربی) الامم المتحده (فر) Les nations unies
(
ا) United nations
این شواهد می‌نمایاند که بسیاری از این تعبیرات در همه زبانها وجوددارند و تا حدی جبنة جهانی یافته‌اند و منحصر به زبان انگلیسی و فرانسه و فارسی نیستند. ولی، البته هر یک از اینها، ابتدا در یک زبان به کار رفته‌اند، و سپس به زبانهای دیگر ترجمه شده‌اند. مثلاًٌ اصطلاح «پردة آهنین»20 به معنی خاص سیاسی آن، نخست در زبان انگلیسی و به وسیله چرچیل به کار رفته است و پس از آن وارد زبانهای دیگر شده است. نهایت آنکه اغلب این تعبیرات به وسیله زبانهای انگلیسی یا فرانسوی به زبان ما آمده‌اند و گاه به درستی نمی‌توان تعیین کرد کدام اصطلاح نخستین بار از زبان انلگیسی و کدامیک از زبان فرانسوی وارد فارسی گردیده‌اند. از این رو ما تأثیر این دو زبان را در فارسی با هم مورد مطالعه قرار دادیم.
این گونه اصطلاحات ابتدا بیشتر از زبان فرانسوی وارد زبان ما می‌شده‌اند، زیرا در گذشته اکثر بنیان‌گذاران فرهنگ و تمدن جدید در کشور ما، در فرانسه و بلژیک و سوییس درس خوانده بودند و در نتیجه اصطلاحات و تعبیرات آن زبان را از راه جراید، کتب فرهنگی، نامه‌های اداری، دروس دانشگاهی و آثار علمی وارد زبان فارسی کرده‌اند. اما تأثیر زبان فرانسوی در فارسی بیشتر مربوط به گذشته است. زیرا در سالهای اخیر زبان انگلیسی در میهن ما جای زبان فرانسوی را گرفته است و امروز تعبیرات ترجمه‌ای بیشتر از راه انگلیسی وارد زبان ما می‌شود. ولی شک نیست که زبان فرانسه در چند دهه پیش ـ یعنی وقتی که زبان خارجی مردم درس خوانده ما بود ـ اثر عمیقی در فارسی بر جای نهاده است.
بسیاری از تعبیرات فارسی بی‌آنکه از زبانهای اروپایی ترجمه شده باشند، مشابهت فراوانی با تعبیرات اروپایی دارند. دلیل اینکه این گونه تعبیرات و واژه‌ها از فرنگی ترجمه نشده‌اند، آن است که در آثار قدیم فارسی که هیچ ارتباطی با زبانهای فرانسوی و انگلیسی نداشته‌اند، به کار رفته‌اند. مثال:
تحت فرمان، زیر فرمان
(
ا) Under the command
زمین و زمان زیر فرمان توست. (فردوسی)
«
تخمیناً به قدر هفتاد نفر از امیرزادگان تحت امر و نهی‌ام بودند.» (رستم التواریخ، ص 19، تصحیح محمد مشیری، چاپ اول)
«
از عهد آدم تا کنون که اکثر اقالیم در تحت تصرف و فرمان اروغ چنگیز خان است.» (تاریخ جهانگشا، ص 21، ج 1، تصحیح قزوینی).
ناتمام (ا) Incomplete
(
فر) Inachevé
ز عشق ناتمام ما جمال یار مستغنی است
به آب و رنگ و خال و خط چه حاجت روی زیبا را
(
حافظ)
آب انبار (ا) Water storage
چهارپا (فر) Quadrupiède
تشنه به خون (ا) Bloood - thirsty
عقب مانده ـ واپس ماندگان (ا) Remain behind
به واپس ماندگان از کاروانها (نظامی)
بی‌توقف، بی‌وقفه (فر) Sans arrêt
آب جاری، آب روان (ا) Running water
چو نالان آیدت آب روان پیش
مدد بخشش ز آب دیده خویش
(
حافظ)
مانداب (ا) Stagnant water
شکستن مجلس (ختم جلسه)
(
ا) To break up a session
چون مجلس بر شکست شرابدار گفت ... .»
(
منتخبات بهارستان جای، ص 18، چاپ امیرکبیر، چاپ اول).
شکل گرفتن (فر) Prendre forme
(
ا) Take shape
هلال، شکل ز نعل سمند او گیرد
از این سبب ز خسوف ایمن است شکل هلال
(
ازرقی)
حیاتی تازه (تجدیدحیات) (فر) Renaissance
«
چون از وصل او خبر یافتند شادمان گشتند و حیاتی تازه و عیشی نو به مکان او در اجرا و اجسام ایشان ظاهر شد.» (ترجمه تاریخ یمینی، ص 95، س 14).
نیمروز (فر) Midi
شکستن بازار (سیاه) (ا) Crack (blak) market
یارم چون قدح به دست گیرد
بازار بتان شکست گیرد
(
حافظ)
کرشمه‌ای کن و بازار ساحری بشکن
به غمزه رونق ناموس سامری بشکن
(
حافظ)
چشمه حیوان، چشمه زندگی
(
ا) Fountain of line
گشودن باب مذاکرات
(
فر) Ouvire la porte (du pouparler)
عسی الله یقضی بانهم نبیله
فیختم بالحسنی و یفتح بابا
(
مرزبان‌نامه، ص 41)
ناطبیعی (غیر طبیعی): Abnormal
«
هرچه تن مردم را طبیعی است بشناسد، و هر چه ناطبیعی است بشناسد.» (ذخیره خوارزمشاهی، ص 15، چاپ دانشگاه تهران، طبع اول).
نامستقیم (غیر مستقیم): Indirect
دل چون کانون و دیده چون آتش
کار نامستقیم و حال سقیم
(
ابوالعلاء، به نقل از لغتنامه)
«
نامستقیم» اینجا به معنی «کج» است ولی «غیر مستقیم» و «نا مستقیم» که بر اثر ترجمه وارد زبان ما شده به معنی «از راه دیگر» است.
دل شکسته (ا) Broken heart
بکن معامله‌ای وین دل شکسته بخر
که با شکستگی ارزد به صد هزار درست
(
حافظ)
اختلاف آراء (اختلاف نظر)
(
فر) La divergence de vue
«
میان کزلی و پسر و اصحاب اختلاف آراء پدید آمد.» (جهانگشای جوینی، ج 2، ص 72، تصحیح قزوینی)
«
و عجز و قصور و اختلاف آراء اهوای هر کس باز نمود.» (جهانگشای جوینی، ج 1، ص 68).
عقده گشایی، گره‌گشایی کردن
(
فر) Denouer
چو غنچه گرچه فرو بستگیست کار جهان
تو همچو باد بهاری گره‌گشا می‌باش
(
حافظ)
به شرط اینکه (فر) A condition que
به علت اینکه، به سبب اینکه
(
فر) A cause que
بی‌آنکه، بی از آنکه (فر) Sans que
بی از آن کاید از او هیچ گنه از کم و بیش
سیزده سال کشید از ستم چرخ ذمیم (ابوحنیفه اسکافی)
پیش‌تر از آنکه، پیش تا (فر) Ravant we یارب از ابر هدایت برسان بارانی پیشتر ز آنکه چو گردی ز میان برخیزم (حافظ)
خیز تا بر گل نوکوز گکی باده خوریم
پیش تا کوزه کند از گل ما دست زمان
(
فرخی)
با وجودی که (فر) Malgré que
در نمازی ور شک می‌کشدم
با وجودی که با خدای منی
بعد از آنکه (فر) Après que Depuis que
علی‌رغم، به رغم (ا) In spite of
(
فر) En depit de
به نیروی (فر) A forte de
به نیروی یزدان نیکی دهش. (فردوسی)
به یاری (ا) In aid of
بر اثر، در پی (فر) A la suite de
صبر و ظفر هر دو دوستان قدیم‌اند
بر اثر صبر نوبت ظفر آید (حافظ)
یادآوری: برای دیدن موارد بیشتر از توارد بین تعبیرات واژگانی و دستوری فارسی و فرانسه و انگلیسی به مقاله نگارنده تحت عنوان «نکاتی چند درباره تأثیر زبانهای فرانسوی و انگلیسی در فارسی» در مجله وحید، سال اول، شماره نهم، ص 9 به بعد نگاه کنید.
در قدیم به جای تعبیرات و اصطلاحات ترجمه‌ای، غالباً تعبیرات دیگری به کار می‌رفته است که در عین اینکه با آن اصطلاحات تفاوت داشته است، به آنها نیز کم و بیش شبیه بوده است:
مثال برای اصطلاحاتی که مشابهت چندانی با اصطلاحات ترجمه‌ای ندارند:
«
نخست بار» به جای «برای نخستین بار»
For the first time
نخست بار که بر کان او گذشت فلک
بریده یافت شب و روز را ز یکدیگر
(
مختاری، به نقل از المعجم، چاپ خاور 1315)
«
قولا واحداً» به جای «به اتفاق آراء»:
«
والف شیدا و پیدا و هویدا و آشکارا و پیشوا و اندروا و نانبا، قولاً واحداً روا باشد که روی سازند.» (المعجم، ص 157، س 12، چاپ خاور 1315).
شرقی جنوبی به جای جنوب شرقی
غربی جنوبی به جای جنوب غربی
غربی شمالی به جای شمال غربی
شرقی شمالی به جای شمال شرقی
«
پس نام آن چهار یک که میان شرق و جنوب است شرقی جنوبی است و آنکه میان جنوب و مغرب است غربی جنوبی بود و آنکه میان مغرب و شمال است، غربی شمالی بود و آنکه میان شمال و مشرق است شرقی شمالی بود.» (التفهیم، ص 65 و 66، تصحیح استاد همایی، سال 1318).
به جای «به کس داشتن و به کس شماردن» «روی کسی حساب کردن»:
گر فریدون بود به عزت مال
بی‌هنر را به هیچ‌کس مشمار
(
سعدی)
«
وجهی اندیشیدن» به جای «تدبیری اتخاذ کردن»:
«
اکنون حکم مروت و قضیت کرم آن است که بردن مرا وجهی اندیشید.» (کلیله و دمنه، چاپ قریب، ص 101).
«
تدبیری اندیشیدن» به جای «تدبیری اتخاذ کردن»
«
حالی به صلاح آن لایق‌‌تر که تدبیری اندیشی و بروجه مسارعت روی به حلیت آری.» (کلیله و دمنه، تصحیح مینوی، چاپ اول، ص 101).
مثال برای مواردی که بین تعبیرات فارسی و فرنگی مشابهت بیشتری است:
«
اختلاف کلمه و تفرق کلمه» به جای «اختلاف نظر»:
(
فر) La divergence de vue
«
هیچ استعلای دشمن را چون نفرت مخلصان و تفرق کلمه لشکر و رعیت نیست.» (کلیله و مینوی، 1366).
«
در اثنای آن، خبر اختلاف کلمات امرای عراق رسید.» (تاریخ جهانگشای جوینی، ص 37، ج 2، تصحیح قزوینی).
«
اتفاق کلمه» به جای «اتفاق نظر و وحدت نظر»:
(
فر) Unite de vue
«
دانی و قاضی و مطیع و عاصی را در امتثال فرمان، اتفاق کلمه پدید آید.» (التوسل الی الترسل، ص 96، س 15، چاپ بهمنیار).
«
تحت قدرت» شبیه «تحت نفوذ»:
(
فر) Under the influence of
«
چون ایام خشم به سر آید و نوبت رضا در آید، عوض آن دادن و تلافی آن فرمودن در تحت قدرت فطری بشری و امکان قوت بنیت آدمی نیاید.» (التوسل الی الترسل، ص 26).
«
تحت تصرف» شبیه «تحت اشغال»:
(
فر) Sous l’ccupation de
«
آن ولایت در تحت تصرف خود در آورد.» (چهار مقاله، چاپ معین، ص 16، س 4).
یادآوری: نظیر این تعبیرات که با «تحت» ساخته‌ شده‌اند، فقط در فارسی ترجمه‌ای دیده می‌شود:
تحت این شکل (فر) Sous cette forme
تحت بررسی، تحت آزمایش (ا)
Under examination
تحت مطالعه (ا) Under study
تحت بازجویی (ا) Under investigation
و از این قبیل‌ است: تحت تعقیب، تحت پیگرد، تحت نظر، تحت نظارت، زیر نظر.
بعضی از این گروهها در فارسی و فرنگی، کار صفت را می‌کنند مانند:
مواد تحت بررسی The material under examination
«
مجاری احوال» نظیر «جریان امور»:
«
و در تضاعیف آن مکاتیب از مجاری احوال خویش و کید حساد و اهمال حقوق و اصغا و اجابت که از حضرت بخارا بنمایم خصوم او رفته بود.» (ترجمه تاریخ یمینی، ص 70، س 7).
اگر محول جهانیان نه قضاست
چرا مجاری احوال بر خلاف رضاست
(
انوری)
گاهی دو تعبیر فارسی و فرنگی عیناً مانند هم‌اند، اما معنی آنها در دو زبان متفاوت‌ است. مانند: «تصمیم گرفتن» در فارسی و «Prendre décision» در فرانسه:
«
عزیمت نهضت برای تحری رضای او بر آن قسمت تصمیم گرفت.» (التوسل، ص 166، س 21) «نیز عزیمت این جانب (بر نهضت) سوی خراسان تصمیم گرفته بود.» (التوسل، ص 184، س 10).
چنانکه دیده می‌شود، مسند الیه و فاعل تصمیم گرفت «عزیمت» است نه انسان، بنابراین بین معنی «تصمیم گرفتن» امروز که به انسان اسناد داده می‌شود و از زبانهای اروپایی ترجمه شده است و تصمیم گرفتن در قدیم به عزم و عزیمت نسبت داده شده است، تفاوت است. زیرا تصمیم در قدیم به معنی «گزیدن و گذشتن در کار عزیمت بوده است» (لغتنامه) ولی امروز به معنی اراده است.
«
و چون امیر ناصرالدین خاطر از کار قصدار بپرداخت، عزم غز و کفار مصمم کرد.» (ترجمه تاریخ یمینی، ص 27، س 7). «آتش غیرت در نهاد ناصرالدین متصاعد شد و عزم انتقام مصمم کرد.» (همان کتاب ص 31، س 12). «چون این جواب به عضدالدوله رسید خشمناک شد و عزم مقاومت و مکاوحت قابوس مصمم کرد.» (همان کتاب، ص 49، س 13).
حاصل سخن آنکه تعبیرات ترجمه‌ای غیر علمی و غیر فنی که وارد زبان ما شده است، از ده هزار متجاوز است و نگارنده تنها ده هزار از این اصطلاحات را که نمونه آنها داده شد، به دو زبان فرانسه و انگلیسی گرد آورده است. بعضی از متعصبان، با این اصطلاحات مخالف‌اند و وجود آنها را در زبان فارسی دلیل ناتوانی و ضعف آن می‌دانند و این امر طبیعی را مغایر غرور ملی و مخالف شئون فرهنگی ایران می‌دانند. ولی این اندیشه پنداری باطل بیش نیست، زیرا در جهان نه زبان پاک وجود دارد نه نژاد و فرهنگ خالص و زبانها و فرهنگهای جهان از آمیزش و پیوند با یکدیگر به وجود می‌آیند و بارور می‌شوند و زبان و فرهنگ پاک چیزی جز زبان و فرهنگ ناتوان نیست. نهایت آنکه اخذ فرهنگ و تمدن و تعبیرات بیگانه، نباید استقلال زبان و فرهنگ ما را از میان ببرد، و الا اگر این کار موجب غنی شدن و بارور گردیدن آن شود، بسیار هم مفید است. مثلاً ورود عین لغات بیگانه در زبانی، اگر از حد اعتدال بگذرد، خوب نیست. ولی ورود تعبیرات ترجمه‌ای بسیار مفید است و نشانه زنده بودن و باروری زبان است. نشانه این است که زبان به اندازه‌ای تواناست که می‌تواند دهها هزار تعبیر ترجمه‌ای بیگانه را در خود حل کند و آنها را هضم و جذب نماید و آن عناصر را چنان به رنگ ملی و محلی در آورد، که کسی به بیگانه بودن آنها پی نبرد و نداند که این همه لغت و اصطلاح از زبانهای دیگر آمده است. همان طور که در زبان ما چنین شده است.
وانگهی، این نفوذ در هر زبانی دیده می‌شود و امری است کاملاً طبیعی؛ به طوری که این تأثیر در نوشته ادبا و قلمزنان دانشمند کشور ما نیز دیده می‌شود. در نوشته کسانی مانند دکتر صفا، دکتر خانلری، دکتر زرین‌کوب. این نشانه این است که این کار نقضی برای زبان ما نیست.
اینک مثال برای این گونه اصطلاحات در آثار ادبای معاصر:
قضاوت عجولانه (فر) Le jugement hâtif
«
و در این قضاوت عجولانه، از طریق انصاف و عدالت خارج گشته‌اند.» (نقد ادبی، ص 174، چاپ اول از دکتر زرین کوب).
یک برهه از زمان (ا) A period of time
«
و البته واقعه‌ای که در یک برهه از زمان حادث می‌شود، تأثیرش به مراتب بیشتر است.» (همان کتاب، ص 250).
نقش باختن و نقش بازی کردن(ا) To play of the role
(
فر) Jouer role
«
درصدد بر آمد که در این دوره‌های تعصب و شقاق، چنانکه باید نقش سیاسی مؤثری ببازد.» (ادبیات فرانسه در دوره رنسانس، ترجمه دکتر زرین کوب، ص 92).
اسکندر کبیر و دارای کبیر (فر) Alexandre le Grand
(
ا) Alexandre the Great
آن روز که دارای کبیر از مدد بخت
بر کند ز بن ریشه آشوب و فتن‌ را
(
بهار)
باری لقب کبیر برای پادشاهان و رجال تعبیری است فرنگی. زیرا در ایران اسلامی به چنین پادشاهی «سلطان اعظم» «پادشاه جهانگیر» و غیره می‌گفته‌اند.
نتایج درخشان (ا) Brilliant results
«
قالب‌شکنی شعر نو همیشه و همه جا نتیجه درخشان به بار نیاورده است، اما ... .» (شعر بی‌دروغ شعر بی‌نقاب، ص 280، چاپ اول از دکتر زرین‌کوب).
کار درخشان (ا) The brilliant work
کار بزرگ و درخشان (تاریخ زبان، دکتر خانلری، ص 204، ج 1).
تصمیم گرفتن (فر) Prendre decision
تصمیم به ترک وطن گرفت. (با کاروان حله، ص 63، تألیف دکتر زرین‌کوب).
پر کردن گودال، پر کردن شکاف (ا)
To fill the gap
باید گودالی را که بین عواطف و افکار دیروزی و امروزی دهن باز کرده است، هر چه زودتر پر کنیم.» (خطابه دکتر رعدی در فرهنگستان، از مجله گوهر شماره 11 و 12، سال 1352، ص 1009).
سازمان به اصطلاح ملی
(
ا) So – called national organiatiuon
«
سازمان به اصطلاح ملی، با این پولهای به قول خودش بی‌برکت ... .» (سه تار از جلال آل احمد).
مرحله ابتدایی (فر) La periode primitive
«
و هنوز آن مرحله ابتدایی نگذشته است.» (دانشمند واقعی و معرفت حقیقی از عباس اقبال).
امور اجتماعی (فر) Les affaires ocials
(1) The social affairs
«
همین امر سبب بود که به تدریج دست بعضی از مشایخ در امور اجتماعی گشوده شود.» (تاریخ ادبیات در ایران، ج 3، چاپ اول، ص 183، تألیف دکتر صفا).
اتخاذ سیاست (فر) Prendre une diplomatie
«
پادشاهان زمان خصوصاً سلاطین سلجوقی نیز با سیاست مذهبی خاصی که اتخاذ کرده بودند، نسبت به مذاهب اهل سنت تعصب می‌ورزیده‌اند.» (تاریخ ادبیات در ایران، ج 2، ص 141، چاپ دوم).
وحدت عمل (فر) Unite d’action
«
این مقاومتها اگر با نقشه و تدبیر و وحدت عمل همراه بود، مسلماً کار مغول را می‌ساخت.» (تاریخ ادبیات در ایران، ج 3، ص 59، چاپ اول).
«
در درجه اول»، «در درجه اول اهمیت» و «اثر جاودانی» نیز از اصطلاحات ترجمه‌ای است.
در درجه اول (فر) En premier lieu
«
آنچه برای ما در درجه اول اهمیت واقعیت است، خود شخصیت‌ شعری وعرفانی حافظ و اثر جاودانی اوست.» (مقام حافظ، ص 8، از استاد همایی). «اما از این نکته نمی‌توان نتیجه گرفت که بیان اعتبار و ارزش چندانی ندارد یا در درجه دوم اهمیت است.» (مجله سخن، سال هفتم، شماره نهم، ص 834، مقاله دکتر خانلری).
«
تحت طبع و زیر چاپ»:
«
این کتاب عظیم که نخستین دائره‌المعارف زبان فارسی است، از چند سال به این طرف به خرج دولت تحت طبع است.» (سخن، شماره 1، سال هفتم، ص 93، مقاله دکتر خانلری).
قابل توجه (فر) Remarquble
«
گاهی قطعات مطبوع انشایی نیز در این گونه کتب ملاحظه می‌شود، که قابل توجه است.» (گنجینه سخن، ج 1، ص 119 از دکتر صفا).
در جریان بودن (فر) Etre au conrant de
«
در سایر بلاد عراق و خراسان هم این نوع کشمکشهای مذهبی دائماً در جریان بود.» (تاریخ ادبیات در ایران، ج 2، ص 147، تألیف دکتر صفا).
دورة طلایی (فر) Temps dore
(
ا) Golden age
چون گشت ز نو زمانه آزاد
ای کودک دورة طلایی
(
دهخدا)
دستگاه تبلیغاتی:
«
و برای جلب عامه، دستگاه تبلیغاتی مرتبی به وجود آوردند.» (با کاروان حله از دکتر زرین‌کوب، ص 66).
وارد بحث شدن:
«
می‌توانیم به بحثی که در اینجا مورد نظر ماست، وارد شویم.» (مجله سخن، مرداد 1334، سال ششم، ص 473، نوشته دکتر خانلری).
بعضی از موارد:
«
در بعضی از موارد شاعر می‌تواند از میزان اصلی وزن تجاوز کند.» (مجله سخن، سال پنجم، شماره هفتم، ص 497، مقاله دکتر خانلری).
محکوم کردن به معنی مجازی:
«
زبان‌آوری‌های تملق‌آمیز شاعران را لغو و عبث می‌شناسد و محکوم می‌کند.» (با کاروان حله، ص 80، چاپ اول).
عمق اشیاء:
«
اصلاً نمی‌خواهند در عمق اشیاء تأمل کنند.» (با کاروان حله، ص 76).
معطوف داشتن توجه:
«
از اواسط قرن هجدهم منابع و ذخائر شرق، توجه جهانجویان اروپا را به خود معطوف داشته بود.» (نقد ادبی، ص 185، چاپ اول).
افق نظر:
«
فرهنگ و ادب یونان ... افق نظر آنها را توسعه بخشید.» (نقد ادبی، ص 279).
«
برای او که خاطره قهرمانیهای محمد را هنوز در پیش چشم می‌داشت ... .» (با کاروان حله، ص 70).
در رأس چیزی قرار داشتن:
«
سخنوران فارس، یعنی غزلسرایان بزرگ قرنهای هفتم و هشتم که سعدی و حافظ در رأس آنها قرار دارند.» (دکتر خانلری، مجله سخن، شماره 7، سال پنجم، ص 496).
فوق‌الذکر (فر) Sus – mentionné
«
علاوه بر عوامل و اسباب فوق‌الذکر، بدیهه‌گویی را امرا و سلاطین خیلی پسند می‌کردند.» (شعر العجم، شبلی نعمانی، ص 11، ج 4، ترجمه فخر داعی).
و از این قبیل است این اصطلاحات:
سیر تدریجی (تاریخ ادبیات در ایران، ص 327، ج 2)، شدت عمل (همان کتاب، ج 3، ص 43، چاپ اول) فقر عمومی (همان کتاب، ص 77).
شرایط نامساعد:
«
اگر از فردی که تحت شرایط نامساعدی زیسته جرمی سر زند، مقصر جامعه است.» (فرهنگ اشعار حافظ، تألیف دکتر احمدعلی رجایی، ص 23، مقدمه).
تحت تأثیر:
«
پوست باز کرده باید بگوید که من بنده را در آغاز امر تحت تأثیر اطلاعاتی که بعداً دانسته شد بر پایه عدم اطلاع استوار است.» (همان کتاب، ص 14، مقدمه).
تحت اشغال:
«
ایران تحت اشغال حکام عرب بود.» (همان کتاب، ص 17، مقدمه).
تأثیر ترجمه در شعر فارسی
شعرای ما بسیاری از اشعار و عبارات عربی و فرنگی را به شعر فارسی در آورده‌اند مانند:
گفت پیغمبر که احمق هر که هست
او عدوی ما و غول و رهزن است
(
مولوی)
که ترجمه حدیث «العاقل صدیقی و الاحمق عدوی» است.
آسمان بار امانت نتوانست کشید
قرعه کار به نام من دیوانه زدند
(
حافظ)
که ترجمه این آیه است: «انا عرضنا الامانة علی السموات و الارض و الجبال». و دهها شعر دیگر مانند:
گفت پیغمبر که چون کوبی دری
عاقبت ز آن در برون آید سری
(
مولوی)
گفت پیغمبر به آواز بلند
با توکل زانوی اشتر ببند
(
مولوی)
علاوه بر این بسیاری از تعبیرات و تشبیهات شاعرانه فارسی از عربی ترجمه شده‌اند. مانند دختر رز، داس مه نو، خنده جام و دهها مانند آن.
به مقاله نگارنده تحت عنوان «تقلید و ابداع در تشبیهات و استعارات حافظ» که جزء «مجموعه مقالات دربارة حافظ» به وسیلة دانشگاه پهلوی چاپ شده است، نگاه کنید.
در زمان ما نیز بسیاری از شاعران مانند دکتر حمیدی، دکتر خانلری، نادرپور، پروین اعتصامی، بهار و حسن هنرمندی اشعار اروپایی را به شعر فارسی در آورده و یا تحت تأثیر آن اشعار، شعر سروده‌‌اند. مانند عقاب خانلری و زورق مست هنرمندی که ترجمه‌ای است از شعر رمبو.
اینک چند نمون دیگر از تأثیر ترجمه در شعر فارسی:
جرعه بر خاک همی ریزیم از جام شراب
جرعه بر خاک همی ریزند مردان ادیب
با جوانمردی بسیار بود چون نبود
خاک را از قدح مرد جوانمرد نصیب
(
منوچهری، ص 6، چاپ 1318)
اگر شراب خوری جرعه‌ای فشان بر خاک
از آن گناه که نفعی رسد به غیر چه باک
(
حافظ)
متأثر از
شربنا و اهرقنا علی الارض فضله
و للارض من کاس الکرام نصیب
و این عبارت در بسیاری از اشعار فارسی تأثیر کرده است.
ما خلقنا السموات و الارض و ما بینهما لاعبین:
جهان را نه بر بیهده کرده‌اند
ترا نز پی بازی آورده‌اند
خرامیدن لاجوردی سپهر
همان گرد گردیدن ماه و مهر
مپندار کز بهر بازیگریست
سراپرده‌ای این چنین سرسریست
النصح عندالملاء تقریع:
هر نصیحت که بر ملا باشد
آن نصیحت به جز فضیحت نیست
تدارک فی آخر العمر مافاتک فی اوله:
به طهارت گذران منزل پیری و مکن
خلعت شیب چو تشریف شباب آلود.
(
حافظ)
کفران النعمه مزیلها:
شکر نعمت نعمتت افزون کند
کفر نعمت از کفت بیرون کند
(
مولوی)
مثل المومنین فی توادهم و تراحمهم و تعاطفهم مثل الجسد اذا اشتکی منه عضو تداعی له سائرا‌بی بالسهر و الحمی. (حدیث نبوی). حال مومنان در دوستی و ابراز رحمت با یکدیگر مانند پیکر انسان است، که چون عضوی از آن به درد آید، باقی اعضای آن پیکر با بی‌خوابی و تب، با آن عضو همدردی می‌کند:
بنی آدم اعضای یکدیگرند
که در آفرینش ز یک گوهرند
چو عضوی به درد آورد روزگار
دگر عضوها را نماند قرار
(
سعدی)
از بررسی این یادداشتها در می‌یابیم که وجود دهها هزار اصطلاح ترجمه‌ای در فارسی نشان می‌دهد که آینده زبان ما در دست ترجمه گران است. زیرا این تعبیرات بر اثر نیاز روزافزونی که ما به غرب و علوم و فنون آن داریم بیشتر و بیشتر خواهد شد. باری تأثیر ترجمه در زبان فارسی امروز تا به حدی است که زبان ترجمه عملاً به صورت زبان سنجیده و معیار (زبان استاندارد) در آمده است و رادیو و تلویزیون و روزنامه‌ها هر روز این زبان را بیشتر ترویج می‌کنند.
حال که چنین است چرا ما زبان خود را به زیر دست نیمه مترجمان و اندک مایگان رها سازیم؟ چرا صدها ترجمان زبر دست تربیت نکنیم که زبانی بهتر از آنچه فعلاً هست، به مردم عرضه نمایند؟ چرا کسانی را که بتوانند اخبار و کتابها و مقالات علمی را با زبانی پاکیزه برای ملت ایران ترجمه کنند به کار نگماریم؟ برای این کار مهم باید با استعدادترین جوانان را برای فرا گرفتن رشته ترجمه که در این کشور به شکل صحیح و پیش رفته‌ای تدریس نمی‌شود، به دیار دیگر بفرستیم.
و علاوه بر این، این رشته را در مدارس عالی خود توسعه دهیم و برای کلاسهای ترجمة خود استادان متخصص خارجی استخدام کنیم. زیرا ما در ایران یا استادان متخصص ترجمه نداریم و یا اگر داشته باشیم، اندک‌اند. معلمان کلاسهای ترجمه ما بیشتر معلم زبان خارجه‌اند نه معلم ترجمه. و ما نباید معلم این دو رشته را یکی فرض کنیم. و چون سرنوشت زبان فارسی به دست ترجمه گران است. باید خبرگان و کارآمدان این گروه را با حقوق کافی در رادیو و تلویزیون و روزنامه‌های پر انتشار، به کار گماریم؛ زیرا زبان این مؤسسات غول‌آسا، بیش از هر زبانی در گفته و نوشته مردم اثر می‌گذارد.
باید تأکید کنم که ترجمه، برای زبان ما و برای زبان کشورهای جهان سوم نقشی اساسی و حیاتی دارد و این نکته‌ای است که سازمان علمی و فرهنگی ملل متحدد نیز آن را گوشزد کرده است. اگر ما درد زبان داریم و اگر به سرنوشت زبان فارسی که با ملیت ما همزاد است علاقه‌مندیم، باید حداقل، هزار مترجم خوب برای رشته‌های مختلف علمی و فنی و ادبی و هنری و خبری تربیت کنیم. آنگاه می‌توانیم بگوییم که کاری برای زبان ملی خود کرده‌ایم. در غیر این صورت‌، هجوم زیاده از حد لغات بیگانه و رواج ترجمه‌های نارسا و ناقص و نامطلوب به زبان ما آسیب فراوان خواهد رسانید و آن را به راهی دیگر سوق خواهد داد. تا جایی که درک زبان امروز برای نسل بعد ممکن نخواهد بود. به خصوص اگر ترجمه نارسا و بد با واژه‌سازی ناساز و غیر علمی توأم باشد.
نتیجه دیگری که از این مقاله به دست می‌آید این است که ترجمه تحت اللفظی ممکن نیست و هر ترجمه‌ای کم و بیش رنگی از آزادی دارد؛ زیرا به گفته زبانشناسان، موزاییک دو زبان کاملاً بر هم منطبق نیست و ترجمه اگر صبغه‌ای از آزادی نداشته باشد ترجمه‌ای موفق نیست و در این رساله هم دیدیم که یک کلمه گاهی با یک گروه ترجمه می‌شود و گاهی با یک جمله و دیدیم که یک پیشوند گاهی با یک اسم ترجمه می‌گردد و گاهی با کلمة دیگری که بعد از آن می‌آید.
ومترجم ایمن و دقیق کسی نیست که تحت اللفظی ترجمه کند، زیرا این کار عملی نیست، بلکه کسی است که کلمات و گروهها و جمله‌ها را با دقتی هر چند بیشتر به فارسی بر گرداند، اگر چه برای این کار لازم آید که پسوندی را تبدیل به پیشوند یا جزء پیشین کند، یا بر عکس، و اگر چه باشد یک کلمه را با دو یا چند کلمه و یا یک ?جمله ترجمه نماید.


پی‌نوشتها:

1.
عاریه یا قرض یا وام را در اصطلاح زبانشناسی در فرانسه Emprunt و در انگلیسی Borrowing می‌گویند.
2.
مراد از واژگان مجموعة لغات زبان است.
3.
برای دیدن این گونه واژه‌ها و لغات و تعبیرات ترجمه‌ای، به کتابهای تفسیر فارسی از قرآن و به فرهنگنامه‌های عربی به فارسی نگاه کنید: به کتابهایی از قبیل: ترجمه تفسیر طبری، کشف الاسرار، تفسیر ابوالفتوح، تفسیر قرآن مجید (تصحیح دکتر متینی)، مقدمة الادب زمخشری، المرقاة الدیب نطنزی، تاج المصادر بیهقی، ترجمان القرآن و غیره.
4.
برای دیدن این گونه کلمات و تعبیرات به مقالة «ترجمه از زبانی به زبان دیگر» نوشته آقای محمد طباطبائی در مجله وحید، سال سوم، شماره ششم رجوع کنید.
5.
در عربی مفعول مطلق سه قسم است: نوعی، عددی و تأکیدی.
6.
برای دیدن مثالهای بیشتر به تاریخ بیهقی صفحه‌های 44 و 38 و 42 و 207، مصحح دکتر فیاض و دکتر غنی رجوع کنید.
7.
در زبان انگلیسی هم اصلاحی است به نام «The Cognate Object» که مفعول هم ریشه معنی می‌دهد و با مفعول مطلق منطبق است مانند:
او زندگانی کرد، زندگی درازی He lived long life
8.
از این گونه مطابقه‌ها در کتابهای تفسیر فراوان است. به مقالة نگارنده زیر عنوان «نشانه جمع و قید» در مجله وحید، سال دوم، شماره اول رجوع کنید.
9.
مانند: برای همیشه، برای مدت یک سال.
10.G. Lazard| la langue de plus Anciens Monuments de la prose.
پاریس، 1963، 197 persane.p. برای دیدن شواهد بیشتر درباره مطابقه صفت و موصوف به کتاب لازار بند 155 و 156 نگاه کنید.
11.
تاریخ ادبیات در ایران، ج 1، ص 144، تألیف دکتر صفا.
12.
به واژه‌های نو فرهنگستان نگاه کنید.
13.
از آن جمله است:
«
مجموعه اصطلاحات علمی» چاپ دانشگاه تهران.
فرهنگ حقوقی، تألیف جعفر لنگرودی.
فرهنگ بازرگانی، تألیف ن. راست.
فرهنگ فنی نفت به انگلیسی، فرانسه، آلمانی و فارسی از جلال‌الدین توانا.
فرهنگ اصطلاحات کشاورزی از ابوالحسن گنیلی.
فرهنگ حقوق از دکتر حسین‌قلی کاتبی.
14.
در این مقاله «ا» (الف) نشانه انگلیسی و «فر» علامت فرانسه است.
15.
این اصطلاح هنگامی به کار می‌رود که کسی کتابی را نوشته است به کسی پیشکش می‌کند.
16.
رضایت غلط مشهور است. به این سبب اخیراً ادبا به جای عدم رضایت «نارضایی» به کار می‌برند.
17. Intensifier.
18.
به دستور عبدالعظیم قریب نگاه کنید.
19. (
ا) Exchange of view
(
فر) Echange de vue
20. Iron curtain
(
فر) Rideau de fer

 

 


طراحی وب سایتفروشگاه اینترنتیطراحی فروشگاه اینترنتیسیستم مدیریت تعمیر و نگهداریسامانه تعمیر و نگهداری PM سامانه جمع آوری شناسنامه کامپیوتر سیستم جمع آوری شناسنامه کامپیوتر سیستم مدیریت کلان IT طراحی وب سایت آزانس املاک وب سایت مشاورین املاک طراحی پورتال سازمانی سامانه تجمیع پاساژ آنلاین پاساژ مجازی

جدیدترین مقاله ها

نام : *

پیغام : *